یک ضرب المثل قدیمی هست که میگوید: «صلاح مملکت خویش، خسروان دانند» که بیشتر به این معنی ترجمه میکنیم و میدانیم که «هر کسی مصلحت کار خود را بهتر از دیگران تشخیص میدهد». ولی اگر هم به همان معنی اولیه و ظاهری و هم معنی رایج دومی ضرب المثل هم سری بزنیم، باید
اگربا هواپیما یا با هر وسیله نقلیه دیگری حتی دوچرخه و یا سه چرخه همراه همسرجان با سلام و سلامتی به استانبول یا همان قسطنطنیه سابق رفتید اولاً سوغات فراموش نشود
وحید شیخ احمد صفاری، متولد 1348 یزد و دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی است. وی، نویسنده رمان و داستان کوتاه و مدرس ادبیات داستانی و نویسندگی است. فیلمنامه و طنز از دیگر علاقمندی های وی میباشد.
کافی است عنوانهایی مانند «انسان در رمان: با نگاهی به ادبیات داستانی ایران و روسیه» و « جنبش ناراضیان: جامعهشناسی جریان مهاجرت نخبگان از رشتههای مهندسی و پایه به علوم انسانی» را در کنار «کافه پیپ» و «حوای سرگردان» و ««صور سکوت» بگذارید، دیگر دلتان میخواهد
وقتی اصطکاک نباشد! این جمله تخیلی فانتزی را مقام کبابی گفتند و من نتوانستم درست درک کنم مگر فقط همان علامت تعجب آخرش که در واقع شرح چهره من است و ربطی به جمله مقام کبابی ندارد.
مقام کبابی به من، توجه کنید به من که هیچ جایی محسوب نمیشوم دیشب گفتند: اسطوره کبابی! فکر کردم یک شوخی در حد تیم ملی در آستانه اعزام به بازیهای جام جهانی است؛
مرضیه نفری متولد 1359 کارشناس رشته اطلاعات و دانششناسی و مدیر موفق در حوزههای فرهنگی و کتابداری بهعنوان یک عاشق جدی کتاب ترجیح داد از بین پرسشهای مربوط به آثارش و پرسشهای کتابداری، ابتدا و در این گفتگو به کتابداری بپردازد.
اصفهان 1365 شاهد تولد مینو رضایی بوده است. او دانشآموخته کارشناسی الکترونیک است. نویسندگی را از دهه 80 شروع کرده و تا به امروز نوشتن در گروه کودک صبا، همکار تاریخ شفاهی ارگانها و سازمانها و نویسندگی برای پلتفرمهای اینترنتی را در کارنامه دارد. سال گذشته
سمیه عالمی متولد سال 1358، نویسنده قم است. وی ازجمله نویسندگانی است که ضمن اهتمام در راستای تولید داستان و رمان، نگاه و رویکرد به خصوصی نیز به تدریس و همچنین تحقیق و پژوهش در عرصه ادبیات داستانی دارد. پاسخهای وی را باهم میخوانیم:
مقام کبابی گفتند درست مانند یکی از پادشاهان یکی از همین سلسلههایی که دوست ندارید نامشان را بشنوید و من شنیدم درست مانند یکی از وزیران نامدار شاهان تاریخ این سرزمین و باز مقام کبابی گفتند
پال اسپراکمن، نایبرئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز نیوجرسی آمریکا این رمان را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. در حال حاضر دانشگاه جرج واشینگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) MA، کتابخانه کنگره واشینگتن دی سی، کتابخانه
مقام کبابی رو به من کمترین کردند و درحالیکه گویا میخواستند خبر مهمی را به من بدهند گفتند: خوب بشنو! این در حالی است که من همیشه حرفهای ایشان را خوب، خوب میشنوم.
مقام کبابی آمدند و بدون هیچ مقدمه و مؤخرهای! تأکید میکنم بدون هیچ مقدمه و مؤخرهای شروع به کار در جایگاه مخصوص کردند و اصلا حرفی خارج از کادر کاری خودشان نزدند
مقام کبابی به من گفتند مایل هستند تا مجموعه دانش، تجربه و خاطرات کبابیهای شهر، در یک کتاب جمعآوری شود و در این اثر از روشنایی کبابی تا انرژی تهیه کباب باید بادقت و وسواس علمی بهدقت دیده شود
مقام کبابی رو به من کردند و گفتند: تو تنها آمدی اینجا، باد شیشهها را میلرزاند و صدای باد و تو درهمآمیخته شده بودند و تو تنها با صدای لرزان درخواست کار دادی، من دست از کار کشیدم
اگر از بلندگوی مرکز درمانی شنیدید که اعلام میشود: خانم صفرزاده به اورژانس! بدانید شما به کلینیک ادبیات رفتهاید و علایم آپاندیزم داستانی شما خیلی جدی است!
مهدیه زرگر، داستاننویس و دانشآموخته ادبیات فارسی در سال ۹۵ اولین مجموعه داستان کوتاه خود را با نام «دروازه غازهای وحشی» که رویکردی اجتماعی به جامعه داشت، در اختیار علاقهمندان به دنیای داستان قرارداد.
مادربزرگ مقام کبابی که بسیار مادرِ بزرگی بود، هر چه داشت و نداشت را در گنجینه کوچکی نهاد و در اتاق تاریکی مخفی کرد و وصیت کرد که گنجینه من باید به نوهام برسد و اصلا کبابی را مادربزرگ برای ایشان انتخاب کرد،
آخر هفته با اجازه رسمی از مقام کبابی مرخصی گرفتیم و رفتیم ولایت! صبح اول هفته همان اول وقت رسیدیم محل کار. جناب مقام کبابی زودتر از ما آمده بودند متأسفانه!
ما و خانواده، قصد سفر کرده¬ایم. حالا این که کجا و کی برویم هنوز مشخص نشده است؛ ولی چند روزی هست داریم روی منوی غذایمان گفتگو می کنیم آن هم پشت درهای بسته!
سمیه سمساریلر، متولد ۱۳۵۸ ، نویسنده و مترجم است. او تاکنون سناریوهای انیمیشنی با نامهای «ستاره»، «اشتباه»، «روزگار ما»، «سیاره عجق وجق» و «گلهای کاغذی» نوشته است.
یک خانم جوانی تشریف آورده بودند کبابی و در حضور مقام کبابی، از مادرشوهر عزیزشان کمی بد میگفتند. خواستیم به او کباب ندهیم ولی هر چه نگاه کردیم دیدیم اگرچه کبابی یک جا ایستاده و نمیشود گفت: چرخ کبابی با حضور همین آدمها میچرخد ولی زغال کبابی با آتش همینها
مردی که آدم را یاد فرشته سبیلو میانداخت البته کمی تا حدودی ناراحت با مقداری عصبانیت پراکنده و رگبار حرفهای غیر مؤدبانه، داخل کبابی شد و 1318 سیخ سفارش داد!
با وجود این که مقام شامخ کبابی ما اجل از این است که بخواهیم نظر فستفودیها از فلافل فروشها تا همبرگریها و پیتزافروشها و ... را در امر غذا و خوراک بدانیم و بشنویم و وقت و اندیشه ما بزرگتر از آن است که بخواهد با چنان چیزهایی اشغال بشود
هزار و یک شب! هزارش را کنار بگذار همان یک دانه آن کافی است که کسی پای ذهنش در دام قصه گیر کند و تا همان نزدیکیهای صبح با شمع یا بدون شمع، شعر بگوید، حالا اگر آن یک شب شد،
برگزیده نخست سیزدهمین دوره جشنواره شعر و داستان جوان سوره است و سابقه همکاری با روزنامه «سازندگی» و ماهنامه «تجربه» را دارد. همچنین رمان دومش با عنوان «چریک» در نشر چشمه منتشر خواهد شد. با هم پاسخهای حنانه سلطانی را میخوانیم: