hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > گفتگو با مینو رضایی: نویسنده فارغ از هیاهوی رسانه‌ای و روایت‌های مذکر

گفتگو با مینو رضایی: نویسنده فارغ از هیاهوی رسانه‌ای و روایت‌های مذکر

اصفهان 1365 شاهد تولد مینو رضایی بوده است. او دانش‌آموخته کارشناسی الکترونیک است. نویسندگی را از دهه 80 شروع کرده و تا به امروز نوشتن در گروه کودک صبا، همکار تاریخ شفاهی ارگان‌ها و سازمان‌ها و نویسندگی برای پلتفرم‌های اینترنتی را در کارنامه دارد. سال گذشته مجموعه داستان «ما چند نفر» از  این نویسنده در نشر صاد منتشر شد. پاسخ‌های رضایی به پرسش‌های رویداد امروز را با هم می‌خوانیم



اصفهان 1365 شاهد تولد مینو رضایی بوده است. او دانش‌آموخته کارشناسی الکترونیک است. نویسندگی را از دهه 80 شروع کرده و تا به امروز نوشتن در گروه کودک صبا، همکار تاریخ شفاهی ارگان‌ها و سازمان‌ها و نویسندگی برای پلتفرم‌های اینترنتی را در کارنامه دارد. سال گذشته مجموعه داستان «ما چند نفر» از  این نویسنده در نشر صاد منتشر شد. پاسخ‌های رضایی به پرسش‌های رویداد امروز را با هم می‌خوانیم:
چه شد که از دنیای مهندسی وارد حوزه نوشتن شدید؟ نخستین کار جدی شما چه بود؟
این برمی‌گردد به فضایی که در آن رشد یافته‌ام.  از کودکی عاشق کتاب بودم و همیشه عضو کتابخانه مدرسه می‌شدم. کتابخانه‌هایی که خیلی اوقات تنها عضوش من بودم. اما خوب در سیستمی که من در آن بودم راهنمای شغلی و تعریف شغلی به نام نویسندگی وجود نداشت و من درباره نویسندگی دچار نوعی بی‌آیندگی بودم تا بعد از پایان تحصیلات مهندسی که وارد بازار کار شدم و دیدم این چیزی نیست که می‌خواهم. تقریبا از نظر روحی به‌هم‌ریخته بودم. این شد که آن دنیا را به طور کل کنار گذاشتم و شروع به شرکت در کارگاه‌های نویسندگی کردم.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کرده‌اید؟ چه فرصت‌هایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار می‌گیرد؟
من ترجیح می‌دهم به‌جای صفحات مجازی بگویم: صفحات اجتماعی. فکر می‌کنم این جایگزینی واژه خیلی از مسائل را حل کند. در کل با حضور در صفحات اجتماعی موافقم به شرطی که تنها منبع داده‌های ما نشوند. من در چند پلتفرم اجتماعی هم با نام اصلی و هم به طور ناشناس به نوشتن مشغولم. به جز این بارهاوبارها کار تأمین محتوای متنی سایت‌ها را به عهده داشته‌ام که این را هم جزئی از نویسندگی می‌دانم؛ چون سروکار با کلمات است.
داستان‌نویسی آیا آموزش دادنی هست؟ استادان شما در داستان‌نویسی چه کسانی بوده‌اند؟
داستان‌نویسی ابتدا ملزم به دیدن و خواندن و شنیدن بسیار است. یکسری آموزش کلی و اولیه برای یادگرفتن عناصر اصلی داستان لازم هست؛ اما معتقدم آموزش اصلی در کار عملی شکل می‌گیرد. خود من برای آموزش داستان‌نویسی ابتدا در جلسات مختلف نقد داستان و طرح اولیه فیلمنامه شرکت کردم و نوشتن را از طریق نقد آموختم؛ بنابراین استاد خاصی ندارم اما می‌توانم بگویم در خانواده قصه‌گویی به دنیا آمده‌ام.
 اگر قرار باشد یک پاراگراف از آثار خودتان را به خوانندگان این مصاحبه تقدیم کنید، آن پاراگراف کدام است؟
فاطیما سه‌ماهه بود که پدرش عاشق دختر دیگری شد و زود رفت. هیچ اثری از او نماند جز چک‌های ضمانتی که برایش امضا کرده بودم. چک هایی که یکی بعد از دیگری به اجرا گذاشته می‌شدند. مجبور شدم کار پیدا کنم، بچه به بغل. بابا گفت غصه نخور. اوایل با فاطیما توی ماشین دم در شرکت می‌نشست و هروقت فاطیما بی‌قراری می‌کرد تماس می‌گرفت که بروم شیرش بدهم. بعد که هوا سرد شد دیگر نمی‌شد توی ماشین ماند. تحمل سرما برای بابا سخت‌تر از فاطیما بود. کلاس شرکت هم طوری نبود که بچه به بغل کار کنم. آدم‌های خوبی بودند و خوب پول می‌دادند؛ ولی انتظار حفظ پرستیژ هم داشتند. بابا خانه 200 متری شخصی سازش توی پیروزی را فروخت و یک آپارتمان 73 متری در کوچه‌های میرداماد خرید؛ بافاصله پنج دقیقه از شرکت. سر ساعت 10 صبح دم در شرکت بود تا فاطیما شیرش را بخورد. ساعت ناهار باز هم دم شرکت بود که فاطیما گرسنه نماند تا بعدازظهر که من می‌رفتم خانه. خانه‌ای که بابت کوچک بودنش، دور بودنش به مسجد، باغچه نداشتنش و همسایه‌هایش که وقتی با حیوان خانگی وارد آسانسور می‌شدند سلام نمی‌کردند من را شرمنده بابا می‌کرد. اما بابا خم به ابرو نیاورد. در جواب فامیل‌های شهرستانی‌اش که در درک معاوضه 200 متر با 73 متر آن هم به‌خاطر (بچه داماد) عاجز بودند با خنده می‌گفت من به لطف همین بچه بالاشهرنشین شده‌ام! و من سرخوش بودم از اینکه بابا همیشه هست. فکرش را هم نمی‌کردم یک روز صبح که بگوید آخ! انگار حالم یک‌جوری است. غذا از گلویم پایین نمی‌رود؛ یعنی زنگ خطر! یعنی خیلی زود رفتنی است. آن‌قدر زود که آبجی نسرین با دلخوری گفته بود چرا این‌قدر دیر بلیت گرفتی؟ سه روز دیگر خیلی دیره!
قهرمانان داستان‌های شما تا چه اندازه در شهر دیده می‌شوند؟
این نقل‌قولی است که از خانم گیتی صفرزاده نویسنده و کتاب‌باز باتجربه کشورمان می‌کنم که جایی درباره کتاب من گفته بودند این‌قدر شخصیت‌ها و مسائلشان برای خواننده آشنا هستند که او با خود فکر می‌کند اینکه عمه و خاله و همسایه ماست!
چه شد که کتاب «ما چند نفر» را نوشتید؟ برای به‌دست‌آوردن اطلاعات کتاب «ما چند نفر»  چقدر تحقیق و پژوهش کردید؟ اصولا تحقیق را تا چه اندازه برای یک داستان‌نویس ضروری می‌دانید؟
برخلاف ناشرها، برای من داستان کوتاه مسئله‌اي جدی است؛ چون برش‌های کوتاه، عمیق و کمتر دیده شده زندگی را پیش رویم می‌گذارد. هرکدام از داستان‌های مجموعه داستان کوتاه ما چند نفر به بخشی از تجربه زیسته‌ام مربوط‌اند و اینکه می‌گویید چقدر تحقیق لازم است به نظرم هر نویسنده سوای تحقیقات باید مطالعاتی در زمینه علوم‌انسانی و به‌خصوص روانشناسی داشته باشد که حداقل مزخرف نگوید.
 داستان کوتاه چه ویژگی دارد و فکر می‌کنید تا چه اندازه در جامعه مورد استقبال واقع شده است؟
به نظرم ذائقه، ساختنی و تربیت شدنی است. وقتی ناشران و جشنواره‌ها با داستان کوتاه سرد برخورد کنند این به مخاطب هم منتقل خواهد شد. اتفاقا برای مخاطب کم حوصله امروز، داستان کوتاه مناسب‌تر است.
بهترین داستان کوتاهی که تا کنون نوشته‌اید کدام داستان بوده است؟
ما چند نفر گزیده بهترین کارهای کوتاهم در یک دهه است.
نخستین خواننده داستان‌های شما چه کسی هست؟
اولین کسی که بعد از اتمام داستانم پیامکم را جواب بدهد! شخص خاصی نیست؛ ولی در اوایل دهه نود بیشتر کارهای کوتاهم در جلسات داستان مؤسسه شهرستان ادب نقد می‌شد.
تا چه اندازه با عبارت بازاری بودن و یا نبودن یک اثر موافق هستید؟ تا چه اندازه با سفارشی نویسی موافق هستید؟
امرارمعاش از طریق نویسندگی در کشور ما بسیار سخت است و نوعی هوش و قناعت اقتصادی می‌طلبد. مسئله انحصار در تولید آثار فرهنگی هم شوخی نیست؛ بنابراین من مخالف صددرصد سفارشی نویسی نیستم. اما اینکه یک نویسنده تمام عمر کاری‌اش را روی تولید این آثار بگذارد را قبول ندارم البته در ادبیات داستانی. وگرنه در زمینه‌های دیگر نویسندگی مانند تبلیغات و تاریخ شفاهی اصولا سفارش حرف اول را می‌زند.
برای بیان مفاهیم بلند دینی و ملی، ابزار هنرهای کلامی چون داستان چقدر می‌توانند مفید واقع شوند؟ ما تا چه اندازه از این ابزارها استفاده کرده‌ایم؟
داستان می‌تواند به امری حیاتی تبدیل شود. امری نه به اهمیت آب برای حیات انسان ولی امری که حتی می‌تواند ناجی آب‌ها باشد. این جمله را روی جلد مجله داستان دیدم که به همه چیز قابل تعمیم است.
تا کنون نام خودتان را در موتورهای جستجو مانند گوگل سرچ کرده‌اید؟ این تشابه‌ها باعث نشده تا یک داستان با این موضوع بنویسید؟
بله جستجو کرده‌ام و یک خانم مینو رضایی دیگر هست که کتاب‌های پزشکی می‌نویسد. اما ایده داستانی این ماجرا برایم جذاب نیست.
به پرسه زنی چقدر اعتقاد دارید؟ کجاها پرسه می‌زنید؟
اگر منظورتان از پرسه زنی را درست دریافت کرده باشم، من درباره انتخاب شغل خیلی از این شاخه به آن شاخه پریدم و تجربیات شغلی عجیب‌وغریبی دارم که اتفاقا در نویسندگی کمک‌حالم شد. اما اگر منظورتان سیر مطالعاتی است که کلا آدم پراکنده خوانی هستم.
نویسندگان معاصر چقدر در نشان‌دادن دنیای مادران موفق بوده‌اند؟ خود شما سعی کرده‌اید روایت‌های مادرانه را ثبت و ضبط کنید؟
در بخش اول که به نظرم در آثار خارجی تنوع و تدبر بیشتری برای بررسی دنیای مادران یافت می‌شود.  بخش دوم سؤالتان هم بله! یک کتاب تاریخ شفاهی دارم که در آن ده روایت زنانه از فقدان را نوشته‌ام. روایت زنانی که فرزند خود را ازدست‌داده‌اند که کار بسیار متفاوتی است و البته هنوز ناشر خاصی برای کار پیدا نکرده‌ام.
روایت شما از جهان زنان با روایت‌های دیگری که شده چه تفاوت‌هایی دارد؟
اولا که سعی‌ام این بود پرچم مظلومیت و حقارت زنان و همین‌طور مردستیزی را به دوش نکشم چه در داستان و چه در تاریخ شفاهی. بعد اینکه زنان من در سنتی‌ترین حالت ممکن هم منفعل نیستند و به نظرم این خصیصه زن ایرانی مسلمان است و در آخر نگاهم به مسائلی چون فرزندآوری، طلاق، مهاجرت، ازدواج مجدد و این‌طور مسائل، نگاهی واقعی و فارغ از هیاهوی رسانه‌ای و روایت‌های مذکر است. به نظرم ازاین‌جهت آثارم برای مطالعات زنان قابل‌توجه‌اند.
اگر قرار باشد یک جایزه ادبی جدید را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟
من ترجیح می‌دهم بروم سراغ نوجوانان. جایزه را برای استعدادیابی آنان طراحی کنم و برگزیدگان آن را بورسیه کنم تا زمانی که آثارشان به تولید برسد و وارد بازار کار بشوند.
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می‌دانید؟ سهم نویسندگان دراین‌بین چقدر است؟
اول تغییر ذائقه جهان از خواندن به دیدن مؤثر است. دوم مسائل اقتصادی. سوم نوعی بی‌علاقگی به هرچه که اسمی از ایران و ایرانی دارد و چهارم اینکه کتاب‌های درسی مزخرف که گاهی آدم مطمئن می‌شود برای متنفر کردن نسل کودک و نوجوان از ادبیات طراحی شده‌اند. لطفا این حرفم را حتما چاپ کنید. من این روند که کتاب‌های ادبیات درسی را تبدیل به یکسری کتاب اخلاق به بهانه ادبیات کرد و نام‌های بزرگ ادبیات معاصر ما را حذف کرد و حالا رسیده به حذف ادبیات در کنکور، یک جریان نفوذ و خیانت با نقشه قبلی می‌دانم. جریانی ضد ایران، ایرانی و زبان فارسی. حذف ادبیات و تاریخ از کنکور یعنی از این به بعد معلمان همان تکه پراکنده‌های باقی‌مانده از تاریخ و ادبیات را تدریس نمی‌کنند و تمرکز خودشان و بچه‌ها را صرف درس‌های کنکوری با ضریب بالا می‌کنند. این یک جریان نفوذ و خیانت عظیم است. به تمام کسانی که این مصاحبه را می‌خوانند توصیه می‌کنم پرونده بررسی کتاب‌های ادبیات درسی را در سایت شهرستان ادب بخوانند. این قضیه برای امروز ما حیاتی است.
کار تازه‌ای از شما در دست انتشار هست تا خوانندگان از آن مطلع شوند؟ درباره این کار توضیح می‌دهید؟
دو کار تاریخ شفاهی دارم که یکی از آنها در نشر معارف چاپ خواهد شد و مربوط به امور خیریه و زندگی خيران است. دیگری هم همان روایت‌های زنانه از فقدان. یک کتاب تجربه شغل نویسی هم آماده چاپ دارم که فعلا نمی‌خواهم موضوعش را لو بدهم و یک رمان.
و سخن آخر:
زبان فارسی و آثار ادبیات کهن یکی از نعمت‌هایی است که از گذشتگان به ما ارث رسیده و ما حتما درباره این نعمت بازخواست خواهیم شد؛ بنابراین ضرری ندارد اگر گاهی کتاب‌های درسی را از دست بچه‌ها بگیریم و به جایش یک کتاب ادبیات کلاسیک «در دستشان» بگذاریم.

امتیاز: 5 (از 1 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد