پدر سبزترین درخت هستی، دورتر از باغهای پدرانش، بیتاب داغ زهر تنهایی شده است. ساعت به پایان دوره حضور میرسد. آینهها گرد هم جمع شدهاند تا نوحه بزرگترین هیئت آسمان را برای زمینیان بسرایند. دریاها در آغاز پیچ تازه تاریخ، نمیدانند درددلهایشان را با چه کسی باید بگویند؟! من از قلب تاریخ شنیدهام که گریه کوه، سخت سنگین است و این روزها بر دلهای عاشق، باران هم از سنگ میبارد. بااینهمه، زخم بیرق ماتم ما در این غروب را تنها آن ابرمرد تنهایی امام مسیح دوا خواهد کرد که این روزها شهادت پدرش را با چشم میبیند.
ارادت نامه قلب تاریخ
پدر سبزترین درخت هستی، دورتر از باغهای پدرانش، بیتاب داغ زهر تنهایی شده است.
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران