فرانسیس فوکویاما، دانشمند علوم سیاسی، سی سال قبل در کتاب پایان تاریخ و انسان واپسین استدلال کرد که دیگر عصر توسعه ایدئولوژیک و سیاسی انسان به پایان رسیده
دایره المعارف عکس ایران اثر «رضا مرادی غیاث آبادی» در 250 صفحه و در اندازه رحلی گالینگور روکشدار و سال 1376 یک مجموعه ۹ جلدی است که در یک مجلد گردآوری شده است.
هر کتابفروشی یک داستانی دارد و بر اساس آن کتاب «دنیای کتاب و کتابفروشیها»، در پی داستانهای متنوع و خواندنی 300 کتابفروشیهای مختلف در شش قاره بوده است
کتایون شهپرراد، مترجم و عضو هیات علمی دانشگاه برای والدین از دو نویسنده فرانسوی 3 کتاب ترجمه کرده اند که خواندن آنها می تواند والدین را در این امر مهم، کمک کند.
اگربا هواپیما یا با هر وسیله نقلیه دیگری حتی دوچرخه و یا سه چرخه همراه همسرجان با سلام و سلامتی به استانبول یا همان قسطنطنیه سابق رفتید اولاً سوغات فراموش نشود
این دوستان گزارشگر مسابقات ورزشی تا چه اندازه توانا هستند؟! اگر خوب دقت کنید، فقط مسابقات استاندارد در زمینهای کاملا استاندارد را گزارش میکنند. نوعی خواندن از روی نقشهای که خیلی پیچیدگی و ناآشنایی ندارد حالا این را با خواندن نقشههای گنج در دورههای قبل
خبرگزاری ایسنا نوشت:... منتشر شد. خبرگزاری ایرنا:... به بازار آمدند. خبرگزاری مهر: ورود... به کتابفروشیها. روزنامه جامجم: معرفی... خبرگزاری ایکنا: ... وارد بازار نشر شد.
حراج! شاید هم هراج! مهم این است که روزی، روزگاری در یکی دو دهه قبل، شاید یک روز ظهر تعطیلات، یک کبابی، اعلام میکند که کباب را به حراج یا هراج گذاشته است.
نمیخواهد برای من قیمتها را فهرست کنید تا برای من ثابت شود که سفرکردن با این درآمدها، گران و سخت است. چرا لازم نیست؛ چون من خودم هر شب این فهرست را بهروزرسانی میکنم و بر تعداد جاهایی که میخواهم بروم
«مذاکرات سرنوشتساز»، «گفتوگوهای سرنوشتساز» و «گفتگوهای حساس» اینها تیترهای اول و یا سیاسی روزنامهها نیست! ربطی به برنامه و تحلیل خبر هم در شبکههای مختلف ندارد. اینها عنوانهای کتابهایی است که «مهدی قراچه داغی»، «سعید یاراحمدی» و «علیرضا کاربخش» هر کدام
یك مصری باستان گفت: خوشا به حال آن كه بیشترین آب را در زندگیاش دیده است. روزی پدربزرگ نویسنده یونانی این شماره از روی خشم به او گفت: «لعنت بر آنكه تشنگیاش فرونشیند!
«این آب آشامیدنی نیست!». این را میبینید و بیخیال و تشنه جلو میروید که صدای آشنایی از پشت، باعث میشود رو برگردانید و ببینید یک دوست قدیمی با لبخند میگوید: «حالا بیحساب شدیم» با همان لبهای تشنه، جان میگیرید و به او که میرسید
چهار سابقهدار برای یک مأموریت نجات دیگر برمیگردند. این بار هدف آنها آزادسازی 10 هزار مرغ است. قهرمانان باید با ترفند «مأموریت غیرممکن» وارد سیستم امنیتی شوند.
خوب بالاخره با همسر گرامی به توافق رسیدید؟ سرچی؟ سر مناقشات آفریقای مرکزی یا سیاست خارجی آمریکای لاتین که نباید به توافق میرسیدید. سر اینکه ایام تعطیلات نوروز کجا سفر بروید؟
خدایا! / همیشه حق با توست/ نه با مشتری، «خدایا! / تا سه میشمارم، /کمک کن!»، «خدایا! / به من قدرتی عطا کن/ که قدرتمند نشوم»، «خدایا! / هنر یعنی/ وقتی نمیشود/ و نمیتوانیم بگوییم «خدا را شکر» / بگوییم
فکرش را هم نمیشود کرد اگر خانه به تعطیلات برود چه اتفاقهایی میافتد؟ خانه به تعطیلات برود، دیگر ظرفها شسته نمیشود، لباسهای چرک روی هم انباشته میشود،
به مقام کبابی گفتم: عادتهای بد، تکرار میشوند، نه بهخاطر اینکه من مایل به تغییر آنها نیستم، بلکه بهخاطر این است که سیستم اشتباهی را برای تغییر انتخاب کردهام و اصلا منظورم کبابی نبود!
نوشابه، نیست اندر جهان! این ستون ربطی به مواد غذایی و از جمله نوشابه و کمبود آن در بازار ندارد! و البته باید اعتراف کرد که نوشابه بهاندازه کافی و شاید بیشتر از تقاضای واقعی در بازار ایران و از جمله در کبابی جناب مقام کبابی وجود دارد
یادش به خیر سالها پیش همسایهای داشتیم میگفتند: کویتی است. البته بچه یکی از همین شهرهای خوشآبوهوای زاگرس بود؛ ولی چون کویت رفته بود و آنجا کار میکرد میگفتند: کویتی است
«کباب آنگونه که هست» تا «کباب آنگونه که باید باشد» اینها را میتوان با بررسی انواع کبابیها به دست آورد. اینها را طبق معمول از مغز بنده کمترین بیرون نیامده است و هر چه هست تراوش از کوزه مقام کبابی است
با کمال تأسف و در نهایت سوگمندی اعلام میشود که دختری در ۲۲ سالگی مادرش را از دست میدهد و در چهار سال بعدی، به دلیل غم فقدان مادرش در زندگی و ازهمپاشیدن خانواده به مسیر تجربههای مخاطرهآمیز و اشتباه میافتد
این یک توصیه جدی از طرف رئیس یک سازمان آشنا و مجموعه سندیکای دوستان و گروه همیاری پسران و پدر و از همه بالاتر مقام کبابی و این کمترین شاگرد مقام کبابی است که کتاب معرفی شده در این ستون امروز را هرگز و هرگز، تأکید میکنم هرگز با شکم خالی به سراغ این کتاب
هر چه فکر کردم عقلم به جایی بیشتر از سقف کبابی قد نداد که نداد. تازه این جا هم باید نردبان بگذارم بروم بالا تا سرم به سقف برسد و در نتیجه عقل که باید درون آن باشد اگر بود، برسد به سقف کبابی!
وقتی اصطکاک نباشد! این جمله تخیلی فانتزی را مقام کبابی گفتند و من نتوانستم درست درک کنم مگر فقط همان علامت تعجب آخرش که در واقع شرح چهره من است و ربطی به جمله مقام کبابی ندارد.
مقام کبابی به من، توجه کنید به من که هیچ جایی محسوب نمیشوم دیشب گفتند: اسطوره کبابی! فکر کردم یک شوخی در حد تیم ملی در آستانه اعزام به بازیهای جام جهانی است؛
پال اسپراکمن، نایبرئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز نیوجرسی آمریکا این رمان را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. در حال حاضر دانشگاه جرج واشینگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) MA، کتابخانه کنگره واشینگتن دی سی، کتابخانه
مقام کبابی رو به من کمترین کردند و درحالیکه گویا میخواستند خبر مهمی را به من بدهند گفتند: خوب بشنو! این در حالی است که من همیشه حرفهای ایشان را خوب، خوب میشنوم.
مقام کبابی آمدند و بدون هیچ مقدمه و مؤخرهای! تأکید میکنم بدون هیچ مقدمه و مؤخرهای شروع به کار در جایگاه مخصوص کردند و اصلا حرفی خارج از کادر کاری خودشان نزدند
مقام کبابی رو به من کردند و گفتند: تو تنها آمدی اینجا، باد شیشهها را میلرزاند و صدای باد و تو درهمآمیخته شده بودند و تو تنها با صدای لرزان درخواست کار دادی، من دست از کار کشیدم
مادربزرگ مقام کبابی که بسیار مادرِ بزرگی بود، هر چه داشت و نداشت را در گنجینه کوچکی نهاد و در اتاق تاریکی مخفی کرد و وصیت کرد که گنجینه من باید به نوهام برسد و اصلا کبابی را مادربزرگ برای ایشان انتخاب کرد،