البته کبابی جای بزرگی است برای یادگیری و من که هنوز در ابتدای راه هستم؛ ولی اگر اینجا هم اسم و رسمی مانند بعضی جاها داشت، میتوانستم روزی رسما مدرک دکتری کبابی را اخذ کنم و بعد حتی دورههای پست دکتری کبابی را هم اینجا سپری کنم. بههرحال کبابی اگرچه دانشگاه است؛ ولی دانشگاه بدون مدرک! دانشگاه سیخ و آتش و ذغال! دانشگاه پیاز و نان سنگک و ریحان! خیلیها برایشان مهم نیست که بتوانند به دانشگاههای هاروارد و یا کمبریج بروند و یا حتی اسم آنها را نمیدانند؛ ولی همه آنها دوست دارند بتوانند به کبابی سری بزنند حتی اگر شده برای احوالپرسی با مقام کبابی. خلاصه پذیرش در این دانشگاه سخت است که برای من انجام شد و فارغالتحصیلی با این که مدرکی در کار نیست، سختتر است و شاید انجام نشود. از این حرفها که بگذریم دیروز همسرجان کتابی را میخواندند که اگرچه کباب نداشت؛ ولی آش داشت. از شما چه پنهان من عاشق آشهای مادرم هستم. اما کتاب ربطی به آشهای مادر نداشت. کتاب مجموعه خاطراتی از دوره دانشجویی از مقطع کارشناسی تا دکتراست که برای نویسنده و برخی از دوستان وی اتفاق افتاده و بهصورت طنز بازآفرینی شده است و از آن جا که در این کتاب همه نوع خاطرهای یافت میشود نام «آش رشته دانشجویی» برازنده آن شده است. مجموعه این خاطرات، قبلا در ماهنامه «پرسمان» چاپ شده و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. در لابهلای برخى از خاطرات این مجموعه، سعى شده تا ضمن ترسیمى از حال و هواى دانشجویى، با بیانى طنز به برخى از واقعیات تلخ، با لعابى شیرین اشاره شود تا بلکه چاره اندیشان را به فکر چارهای بیندازد. نام هاى افراد و نیز نام نویسنده در این مطالب، مستعار هستند. درباره نویسنده باید گفت که انتخاب نام مستعار تنها به جهت آن بوده که نویسنده داراى قلمى جدى، پژوهشی و دانشگاهی نیز هست و به دلیل عدم خلط آن دو، ناچار به انتخاب مستعار شده است. کتاب با نام «ناصف اصفهانی» بهعنوان نویسنده منتشر شده است. در این کتاب آشی میخوانیم: «نخستین روز تحصیل دانشجوییام بود. بهزور از پدرم چند هزار تومان پول بیزبان گرفته بودم و با آن کیف سامسونت زیبایی خریده، درحالیکه تیپ زده بودم، وارد دانشکده شدم. کموبیش دانشجویان ترم اولی و بهقولمعروف صفر کیلومترها را میدیدم که ظاهری مانند من داشتند. در همان آغاز مجبور شدم به آموزش دانشکده مراجعه کنم و مسئولان آن جا مرا برای پارهای اصلاحات در انتخاب واحدها به اتاق گروه ارجاع دادند». از شما چه پنهان شاید روزی کتاب «کباب دفاع دانشجویی»، «پیتزای معلومات دانشجویی»، «فلافل آزمونهای دانشجویی» هم بیرون بیاید. حدس بزنید سه کتاب پیشنهادی شامل چه موضوعاتی میتوانند باشند. یکوقت دیدید همین حدس و تجربیات شما کتابهای تازه را شکل داد. در ضمن من از دوستی شنیدهام که نوشتن خاطرات دوره دانشجویی لذت خاصی دارد؛ این لذت را از دست ندهید.
لذت غذاهای دانشجویی
البته کبابی جای بزرگی است برای یادگیری و من که هنوز در ابتدای راه هستم؛
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران