چهار سابقهدار برای یک مأموریت نجات دیگر برمیگردند. این بار هدف آنها آزادسازی 10 هزار مرغ است. قهرمانان باید با ترفند «مأموریت غیرممکن» وارد سیستم امنیتی شوند. این «مأموریت، کاملا غیرممکن» است. جملات بالا اظهارنظر یک مخل سیستم اقتصادی در چنگال عدالت نیست. ربطی به هم به کشف یک توطئه بزرگ ندارد. خلاصه با آنچه از دنیای خبر رسمی و غیررسمی میشناسید فاصله معناداری دارد. برویم و در فضای یک کار علمی تخیلی قرار بگیریم. الان قرار است موشکی به داخل متنی پرتاب شود. یک شمارش معکوس با هم داشته باشیم:11- «جوخه سایه، دنیا را از دست هیولاهای مارمالاد نجات دادند. حالا وقت جشن و بزن و بکوبه». 10- «همه به شاهزاده مارمالاد درود میفرستند! همه به عظمت شیطانی او تسلیم میشوند! همه جلوی شکوه لولوپی های لوبیایی او زانو میزنند! نه... مثلاینکه... اینطوریها هم نیست!» 9- «سلام به همه. بله، من دکتر مارمالادم! من از صبح داشتم تو این کک دونی چیزهای قشنگ پچپچ میکردم و گرگ هم ثابت کرد که خیلیخیلی پسر حرفگوشکن و معرکهای تشریف دارد. اما آقای مار این مهمانی منه. باید ازت بخوام جمعوجور کنی بری پی کار». 8- «اعضای سازمان بینالمللی قهرمانان میخواهند یک همکار جدید برای خودشان دستوپا کنند و این یعنی چهار سابقهدار فرصت دارند تا خودی نشان بدهند و آن قدر خوب و خفن باشند که جایی میان قهرمانان پیدا کنند». 7- «سفر در زمان! هیچچیزی روی زمین نیست که بتونه حریف قدرت ترسناک دایناسورها بشه. البته جز آقای گرگ! و اون یکی که اونجا کنارشه؛ مار! همینطور کوسه و اون موجودی که شبیه یکجور ساردینه. چی؟! این که اشتباهه! این خیلی بده! این... این محشره!» 6- «بعد از برگشت سگتولهها، کرهاسبها، دلفینها و از همه مهمتر گربهها به شکل اولیهشان، مردم به خیال نابودی دکتر مارمالاد شیطانی در حال جشن و پایکوبی هستند، اما آنها نمیدانند که دارودسته بدها روی کره ماه گیر یک موجود ترسناک افتادهاند». 5- «خبر بد؟ دنیا داره به آخر می رسه!!!». خوب شمارش معکوس بس است. تنها و تنها خوب است این را بدانید که چه من و چه شما بخواهیم و چه نخواهیم! این سریال مصور پرفروش نیویورکتایمز برای طرفداران داستانهای سریالی و حتی مصور حکم یک گنج را دارد. کتاب سریال «چهار سابقهدار» با عنوان فرعی «مأموریت تمامعیار» داستانی دنبالهدار است که دست از سر شما برنمیدارد. مدام در تقلا خواهید بود تا سری جدید آن چاپ شود و از ادامه ماجرا سر در بیاورید. کتاب سرشار است از شوخیهای شیطنتآمیز و شرارتهای جنون انگیز. هم چیزی مربوط به آقای گرگ، آقای کوسه، آقای مار و آقای پیرانا میشود. ببخشید که این نویسنده اهل استرالیا، رعایت حقوق زنان را نکرده و تمام قهرمانان او آقا هستند! واقعا خجالت هم خوب چیزی است! آرون بلبی، کتاب کودک و نوجوان مینویسد. سال ۲۰۰۵ از دنیای جذاب و شلوغ بازیگری خداحافظی کرد و حالا به نوشتن و تصویرگری مشغول است. از کتابهای جایزه برده او میتوان به «دانههای مروارید و چارلی جعفری» و «روح دوشیزه قاشق» و همچنین کتاب پرفروش «پاگ کوچولو» اشاره کرد و اما مترجم کتاب «سیدنوید سیدعلی اکبر» در سال 1362 متولد شد. او دانشآموخته رشته مرمت آثار تاریخی است. داستاننویسی را از هفتسالگی با چاپ داستانهای کوتاه در مجله عروسک سخنگو آغاز کرد و در چهاردهسالگی به عضویت تحریریه این مجله درآمد. داستانهای او تاکنون جوایز متعددی را به دست آورده که برخی از آنها عبارتاند از: جایزه مشترک شورای کتاب کودک و یونیسف در زمینه کودکان با نیازهای ویژه برای داستان کوتاه بیداری خرگوشهای سفید. نشان لاکپشت پرنده نقرهای برای کتاب بابای من با سس خوشمزه است. برگزیده جایزه ادبی اصفهان، شورای کتاب کودک و یونیسف برای کتاب بچه غول باید توی مدرسه بماند. از کتابهای دیگر او میتوان به سارا و مربای سیب و رودخانه، آموزشهای داستاننویسی مامان پیچ برای هیچ و پریزادان درخت سیب اشاره کرد.
آزادسازی 10 هزار مرغ
چهار سابقهدار برای یک مأموریت نجات دیگر برمیگردند. این بار هدف آنها آزادسازی 10 هزار مرغ است. قهرمانان باید با ترفند «مأموریت غیرممکن» وارد سیستم امنیتی شوند.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران