«خودکشی در خانهمان ارثی بود! / پدربزرگ ماشه را در دهانش چکاند/ پدر، در شقیقهاش/ من در میان چشمهای تو!». این را از روی نسخهای قدیمی پیدا کردم. به قول استادم «روایتهای بی راوی». بین خودمان باشد «به تماشای دریا رفتم تماشای تو آمده بود» همان جا این نسخه را پیدا کردم. کنار ساحل پیر زنی که «ته چشم هاش انگار مرگ دست تکان میداد» داشت رد میشد و زیر لب میگفت: «یک سبد خاطره، یک سینه حرف» و از همینجا «عاشقانههای جنگ» شروع شد بااینهمه حالا که کشته شدهای ولی بدان «تا دستبهقلم میبرم، سراغ تو را میگیرند کلمات». ای کشته مگر نشنیدهای که: «عشق؛ مرگ مضاعف است». بااینهمه «سردم است کمی آواز عاشقانه» بخوان. شنیدهام مردهها قشنگتر آواز میخوانند. مرده دیروزی میگفت: «چتر نمیخواهد این هوا؛ تو را میخواهد»، او از «دیدار و گپ و گفتی با فروغ فرخ زاد» برمیگشت و به فروغ گفته بود: «قرار بعدی پای گهواره شعرهام». دیروز و مرده دیروزی در یک عبارت چیزی نیست جز: «یک سفر، دو لیوان چای آشغال؛ و مسافری که شبیه تو بود». داشتم همینطور ادامه میدادم تا بتوانم همه کتابهای «رضا کاظمی» را در یک متن بیاورم.
مرده سرش را بلند کرد و گفت: بهجای این بازیها، شعرهایش را بخوان: «تو را از من دور میکند/ مرا از دیگران/ دیگران را از من/ مرا از تو... / و همهمان را در این چرخه/ یا پیامبر میشویم یا دیوانه» و اما رضا کاظمی، شاعر، نویسنده و هنرمند، متولد ۱۳۴۹ تهران، تحصیلکرده دو رشته «مهندسی عمران» و «طراحی دکوراسیون داخلی»، فعالیتهای ادبی خود را در دو زمینه شعر و داستان از سال ۷۴ آغاز کرده است. او اولین کتاب خود را در سال ۷۹ در ژانرِ ادبیات عاشقانه جنگ منتشر کرد. کاظمی بعد از چندین سال تجربه سُرایش شعر کوتاه و بلند عاشقانه در فضای ادبیات جنگ و انتشار مجموعههایی در همان فضا، اکنون سالهاست که دیگر بهصورت اختصاصی در حیطه شعر کوتاه آزاد – خاصه شعر کوتاه، کوتاه عاشقانه فعالیت حرفهای میکند و در زمینه ادبیات داستانی، به نوشتنِ داستان کوتاه علاقهمند بوده و نیز به آن میپردازد. از سال ۲۰۰۹، دبیر بخشِ داستانِ سایت دوزبانه فارسی – آلمانی «اثر» و نیز خبرنگار بینالمللی این مجله بوده است.
دو مجموعه شعر از میان کتابهایش بهعنوان «کتاب سال» در ادبیات جنگ برگزیده شده است. تعدادی از داستانهایش در مسابقات و جشنوارههای داستانیِ مطرح، رتبههای قابلتوجهی آوردهاند. تعداد زیادی از شعرهای رضا کاظمی تابهحال به زبانهای انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، ارمنی، کُردی عراق، عربی و آذری ترجمه شده است. از او مصاحبههای بسیاری در مطبوعات کاغذی و اینترنتی منتشر شده است… و بر اساس زندگی و شعرهای او فیلم مستندی نیز تحت عنوان «هنوز بوی عاشقی میدهم» به کارگردانی ابراهیم سعیدینژاد ساخته شده است. همچنین در فضای هنر، کاظمی فعالیتهایی در زمینههای نقاشی، نقاشیخط، خوشنویسی و کاریکاتور داشته و دارد. لطفا به حرف مردهها گوش نکنید؛ ولی اشعار را بادقت بخوانید و لذت ببرید.
شعر، مرگ، عشق
«خودکشی در خانهمان ارثی بود! / پدربزرگ ماشه را در دهانش چکاند/ پدر، در شقیقهاش/ من در میان چشمهای تو!»
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران