وقتی برای نقش ابرا انتخاب شدید چه حسی داشتید؟
چند روز بعد از تست اولیه زمانیکه فهمیدم برای این نقش انتخاب شدم برای لحظاتی واقعا نمیتوانستم تکان بخورم. تمام بدنم بی حس شده بود و یک نوع هیجان عجیبی را تجربه کردم و خیلی خوشحال بودم که میخواهم با این تیم کار کنم. به خودم گفتم که به هدفت یک قدم نزدیک شدی و ابرا شروع بسیار خوبی است برای مسیرم بود.
از تجربه کار با محمد کارت بگویید؟
محمد کارت مثل یک برادر بزرگتر و معلم در این کار در کنار من بودند. پلان به پلان با من همراه بودند و با انرژی خوبی که از ایشان میگرفتم، در حین کار جایی نبود که بترسم یا نگران باشم از اینکه شاید خوب بازی نکنم. ایشان با اعتماد به نفسی که به بازیگرش میدهد او را نسبت به کاری که انجام میدهد مطمئن میکند.
نقش ابرا چه چالشهایی داشت؟
ابرای من یک دختر معصوم و آرام و در عین حال جسور است. برایم جذاب بود که این دختر چطور میتواند از آن همه سادگی به درجهای از جسارت برسد که پای تصمیمش بماند. ایمان جاوید و ابرا به یکدیگر در روزگار کنونی واقعا درس آموز است. در واقع قسمت چالش برانگیز نقش ابرا برای من، تغییر شخصیتش بود. از زمانیکه در خانه و با مادرش بود تا ابرایی که با جاوید در شمال دیدیم و در انتها که این باور دو طرفه باعث تغییر جایگاه جاوید شد تا به همه ثابت کنند که اگر انسان پای انتخاب درستش بایستد و پا فشاری و تلاش داشته باشد، ایمان و تلاش همیشه موثر خواهد بود.
به عنوان اولین تجربه، بازی در سریالی که پر از چهره است چه حسی دارد؟
اولش از اینکه جلو دوربین قرار بگیرم میترسیدم اما به همت و درایت کارگردان و تهیهکننده در تیم یاغی آنقدر فضا و محیط کار ما دوستانه و سلامت بود که لحظهای احساس نکردم چون تازه کار هستم، ممکن است کارم خوب نباشد. یاغی ماحصل یک کار تیمی با افراد حرفهای و با اخلاق است که لحظه به لحظه حس خوب و انرژی مثبت بینشان رد و بدل میشد. بازیگران سرشناس و بزرگی در این پروژه حضور داشتند که به طور مثال از خانمها طباطبایی و باقری و آقایان پیروزفر و جعفری همگی انرژی خوبشان را از من دریغ نمیکردند.
شجاعت و جسارتی در ابرا بود که بعد از آن محدودیتها بیدار شد. نتیجه محدود شدن، یک جور مواجه شدن با خود است. وقتی نسبت به چیزی محدود شوی میخواهی به هر روشی آن را انجام دهی و تجربهاش کنی. بنابراین در خودت چیزهایی را پیدا میکنی که جدید و نو است. تنها مهم است که هدف ارزشمندی داشته باشی و آن را باور کنی.
کدام سکانس از بازیتان را بیشتر از همه دوست دارید؟
سکانسهای کنار دریاچه در لوکیشن شمال را بیشتر از همه دوست دارم. آن سکانس دویدن جاوید و ابرا در گِل، چندین بار تکرار شد و چون بسیار خسته شده بودیم، حسش را بیشتر دوست دارم. من با همه جان و توانم آن لحظه را بازی کردم. به نظرم از دید مخاطب هم آن سکانس، جزء ماندگارترین لحظات سریال است.
از تجربه بازی مقابل علی شادمان بگویید؟
علی شادمان بسیار حرفهای است. ما یک سکانس داشتیم که باید تلفنی صحبت میکردیم. به علت سردی هوا و تکرار شدن پلان، من کمی خسته شده بودم. علی آنجا حضور داشت و یک ربع با من صحبت کرد و روی حسمان کار کردیم تا به حسی که میخواهیم برسیم. ایشان بسیار دوست و همکار خوبی است چون پا به پای تو قدم برمیدارد و جلو میآید و چه چیزی بهتر از اینکه اولین تجربه من، بازی مقابل او بود که قطعا از بهترینهای نسل ماست.
ابرا اسم دست ساز آقای کارت است و فکر می کنم قبلا یا وجود نداشته یا به شدت نادر است. که به نظرم انتخاب هوشمندانه است و در ذهن میماند. هر اسمی یک بار دارد و ابرا از اسمش هم معصومیت میبارد و لطیف و ابرگون است و به نظرم اسم زیبایی است که پدر و مادرها میتوانند از این پس برای فرزندانشان انتخاب کنند.
چه برنامهای برای آینده بازیگریتان دارید؟
من در حوزه بازیگری یک دانش آموزم و هر کاری که انجام بدهم عین آموزش است. فعلا برنامهام یادگرفتن و تجربه کردن است اما میدانم این مسیری که برایم شروع شده را با تمام وجودم دوست دارم و نمیخواهم جرقه باشم بلکه می خواهم تلاش کنم در خانواده بزرگ سینما بمانم و روز به روز سعی کنم از خودم عبور کنم. امیدوارم لایق ماندگاری در این مسیر هیجان انگیز و پرفرازونشیب باشم.
چه بازخوردهایی از مردم برای بازی در یاغی گرفتهاید؟
خدا را شکر همه بازخوردها خوب بوده است. مردم ابرا را دوست داشتند و با او ارتباط برقرار کردند. جالبترین بازخوردی که گرفتم این بود که کسانیکه مخاطب یاغی بودند و بعد خودم را دیدند، متوجه کاهش وزن شدید من شدند. ناگفته نماند که بعد از چندین تست بازیگری خواست کارگردان بر این بود که در زمان کم باید وزن کم کنم و من این کار را با تمام وجودم انجام دادم و سعی کردم در طول فیلمبرداری که حدود ۹ ماه بود این وزن را حفظ کنم.
بزرگترین یاغی گری الیکا ناصری در زندگیش چه بوده؟
من خودم هم مثل ابرا شخصیت آرامی دارم. شاید بتوانم بگویم که یاغی گری من مربوط به دوران دبیرستانم است و انتخاب رشته بازیگری است که با اطرافیانم برای این تصمیم جنگیدم.