وقت تصمیم که فرا می رسد باید دید میزان وعده ها با توقع ها و انتظارات چه نسبتی دارد؟ مدیری که قرار است سکان امر اجرای کشور را برعهده بگیرد با چه برنامه و تیمی می تواند از دردها بکاهد و قرار است چه سیمایی برای ایران ترسیم کند؟ در ادامه انعکاس پاسخ نویسندگان به این پرسش که «توقع آنان از رئیس جمهور آینده در حوزه کتاب چیست؟»، در این شماره نیز پاسخ های نویسندگان دیگری آمده است. مطالبی که گاه با زبان روایت و گاه به طور مستقیم بیان شده است. پاسخ های علیرضا فولادی، زهرا عبدی، زهرا ملک ثابت ، مریم رزاقی و رضا کشمیری را با هم می خوانیم:
*علیرضا فولادی
حوزه کتاب چه ازجهت عرضه و چه از جهت تقاضا به حوزه اقتصاد ارتباط دارد، زیرا بههرحال، کتاب یک کالاست. بنابراین رساندن وضع معیشت مردم به سطح حداقل متوسط، اثر مستقیم، هم بر حوزه چاپ و نشر و هم بر حوزه کتابخوانی دارد.
*زهرا عبدی
در شهر پیچید که رئیس جمهور محترم مردم ایران به قم آمده اند. ستاد اجرایی هم روبروی استانداری مستقر شده. سریع شال و کلاه کردم. به همسایه ها گفتم اما کسی نیامد. توی گروه نوشتم: مشکلاتتان را بنویسید و بیایید برویم به ستاد تحویل بدهیم.« اما کسی نیامد». خودم به راه افتادم. برگه استشهاد با صدامضا از صدخانوار محله به دستم. اسنپ گرفتم رفتم جلوی استانداری. کپی ا ستشهاد را دستم گرفتم وخواستم آن را داخل کیسه بیندازم. خانمی چادری به من نزدیک شد. اول فکر کردم می خواهد مرا ارشاد کند. اما آمد و دستش را روی شانه ام گذاشت. با مهربانی لبخند زد و گفت: «خانم مشکلتان چیست؟». گفتم : «من...من ...کاری نداشتم . فقط آمدم درباره مشکلات محله بگویم. فقط همین! پرسید: خودت مشکلی نداری؟«. -خودم؟خودم؟بله، البته! خب من خودم هم در زندگی مشکلات دارم. خیلی هم زیاد. پدرم مهجور است و من قیمش هستم. من نویسنده ام. چند سال است به خاطر تورم خیلی خسارت دیده ایم. همه چی صد برابر شده اما دستمزد ما ناچیز مانده. من سردبیر، مدیر تولید کتاب،کارشناس ادبی هم بوده ام. اما از سال نود و شش، بسیاری از موسسات تعطیل شده اند. به خاطر تحریم، برجام، افزایش نرخ ارز، قطع شدن بودجه موسسات. من مدتها خدمات رایگان به مردم دادم و از درآمد خودم هزینه کردم اما الان واقعا خودم هم دچار مشکل شده ام. خانم گفت: «خب عزیزم! زود برو اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی. الان، وزیر آن جاست. هر دستوری هم بدهد لازم الاجراست. زود رفتم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی. بازرس وزیر را دیدم و همان حرف هایی را که به آن خانم گفتم، به او هم گفتم. با تعجب گفت: شما با این رزومه ای که دارید، می توانید خودتان موسسه بزنید. پس چرا تابه حال اقدام نکرده اید؟ گفتم میخواهم ازش ما عکس بگیرم و در گروه بگذارم. گفت: «نه! الان نه! اجازه بدهید یک کارهایی برای شما انجام بدهیم بعد»! مهم نیست چه کارهایی انجام بدهید یا ندهید. همین که من به راحتی توانستم در را باز کنم و وارد اینجا شوم برایم ارزشمند است. در را برایم باز کرد و وارد سالنی بزرگ شدیم. با نماینده وزیر: آقای امیرنیا دیدار کردم. به همین راحتی! آقای امیرنیا بعد از شنیدن حرف هایم گفت: «یک وام کوچک برایت می نویسیم. یک سری کتاب هم به کتابخانه ات اهدا می کنیم. یک نصیحت از من داشته باش: سعی کن برای خودت کار کنی. مثلا آثارت را به شکل مجازی منتشر کنی تا سود بهتری به دست بیاوری و یا اینکه موسسه ای بزنی و فعالیت داشته باشی .«فقط رفتم توی فکر موسسه! موسسه ای فرهنگی هنری برای فعالیت های ادبی. تا پیش از این فکرش را هم نمی کردم که بتوانم موسسه بزنم. تا پیش از این همیشه دیگران موسسه داشتند و به ما کار و پروژه سفارش می دادند. خیال می کردم فقط حاج آقاها و آقازاده ها می توانند موسسه داشته باشند. فکر می کردم کسانی که پول و قدرت بسیاری دارند می توانند پول، قدرت و امکانات بیشتری به دست بیاورند. آن شب وقتی به خانه برگشتم از پنجره بیرون را نگاه کردم. نگاه کردم به مسجد جمکران. به ساختمان کوچکی که کنارش ساخته بودم فکر کردم. به اینکه من با همه پیشرفت و دانش نصفه نیمه ای که کسب کرده ام هنوز همانم. همان زهرا کوچولوی ریزه، دختر رضا عبدی کسی که کودکی اش مثل همان کودکان روستای جمکران بوده. زمستان ها خانه اش سرد و تابستان ها به شدت گرم. کسی که از حقوق اولیه شهروندی و ملی اش آگاهی ندارد. کسی مثل همان همسایه هایم که برای رفع مشکلاتشان به دفتر رئیس جمهور نیامدند. من هم رفته بودم برای حل کردن مشکالت منطقه مان، که خدا خواست و آن خانم به تورم خورد. کلا تور من خیلی طلایی است. دست خدا درد نکند اگر هر چه به من نداده، تور خوش دستی داده. و بعد در ذهنم به مرور پرداختم. مرور خاطرات سالهای گذشته. همیشه خدا یک نفر مثل این خانم را سر راهم قرار داده بود..
*زهرا ملک ثابت
توقع از رئیسجمهور آینده در حوزه فرهنگ و هنر این است که وزیر بسیار باتجربه و خرمندی را به مجلس شورا معرفی کنند. چنین وزیری، معاونین و مشاورین قوی را به کار گیرند. توقع این است که در سطح استانها، بجای جوانگرایی در مورد مدیرانکل و کارشناسان این حوزه، توجه ویژهای به تجربهگرایی و خردورزی داشتهباشند. قطعا یک مدیر باتجربه و باکسوت بینش وسیعتری نسبت به مدیران جوان دارد. مدیری که قوی و دارای رزومه است طبیعتاً اعتبارهایی را کسب کرده و هماینک درصدد رقابت با هنرمندان نیست. مدیران و کارشناسان عرصه فرهنگ و هنر باید جایگاه شغلی خودشان را بشناسند. آنها "هنرمندان نیمبند" نیستند بلکه باید چارهاندیشان و تسهیلگران عرصه فرهنگ و هنر باشند. از شاخصههای مدیر باتجربه و مشورتپذیر این است که با هنرمندان متخصص در هر شاخه هنری جلسات مستمر برگزار میکند و از آنها نظر و راهحل میخواهد. مدیر قوی مشورت را محدود به چند هنرمند معدود نمیداند و به این مسئله واقف است که باید از ظرفیت و استعداد طیف وسیعی از هنرمندان برای پیشرفت امور بهرهببرد.قطعا در هر شاخهای از هنر، مسائل تخصصی وجود دارد که مدیران اجرایی به اندازه هنرمندان متخصص به آنها واقف نیستند و بامشورت و همدلی میتوان این عرصه را رشد داد. همچنین زمانی که مدیران بهخصوص مدیران بیتجربه خودشان را محدود به جلسات با افراد محدودی بکنند، مسئله مافیاگرایی و باندبازی تقویت میشود. دوری گزیدن دولتمردان از طیف وسیع هنرمندان اگرچه به ضرر آن دولت است اما فرصت رشد و پیشرفت هنر در عرصه ملی و استانی را هم میگیرد. درهرحال هنر و هنرمند مانا است، انشاالله. در مورد مسئله کتاب از آنجا که من نویسنده حوزه تخصصی داستان کوتاه و داستانک هستم در همین زمینه میتوانم نظر بدهم.تازمانی که مباحث تخصص، تئوریها و نظریات حوزه داستاننویسی بررسی و حل نشود در مورد مسئله نشر، فروش و مطالعه کتاب همچنان مشکلات بسیاری خواهیمداشت. توضیح مباحث نظری و تئوری نیاز به جلسات حضوری است تا بتوانیم در مورد آن صحبت کنیم و نظریات قدیمی، ناکارآمد و اشتباه را رد کرده و نظرات کارآ و بهروز را تثبت کنیم.
*مریم رزاقی
یکی از مهم ترین فکت های کتاب، فکت اجتماعی است شما در نظر بگیرید حتی در حوزه های نمایشی مثل تلویزیون برای این که بگویند فردی صاحب اندیشه است صاحب تئوری است صاحب نظریه است دور و برش کتاب می گذارند یا می دهند کتاب بخواند یا در خانه هایی که می خواهند بگویند ما صاحب اندیشه هستیم در سالن های پذیرایی کتابخانه بزرگی ولو کتابخانه های دکوری جا نمایی می کنند ما تا به عامل پیش برندگی کتاب قائل نباشیم نمی توانیم درباره حوزه کتاب تصمیم بگیریم تا ما در حوزه آزادی بیان، سانسورها را از کتاب ها بر نداریم یعنی قائل به کارکرد حقیقت اجتماعی کتاب نیستیم کتاب فقط برای ما یک نمایش، یک رخداد اجتماعی منفعل می تواند باشد. جامعه ای آگاه است که در مردمش کتابخوان باشند، مردمش تصمیم گیرنده باشند و این تصمیم گیری بدون سواد کتابخوانی امکان ندارد سواد کتابخوانی منظور نمی دانم حوزه مطالعات درسی یا دانشگاهی نیست خیلی فراتر از آن است به همین منظور وقتی قائل به این نباشیم یک ملت و یک اجتماع بی سواد را خواهیم داشت که مثلاً الان در انتخابات ریاست جمهوری به یک فضای منفعل سیاسی و یک بی انگیزگی را برای مردم داریم می بینم دلیلش چیست؟ چون مردم کتابخوانی نداریم چون مردم از پیرامونشان با خبر نیستند مردم کتاب نمی خوانند یکی از دلایل این کتاب نخواندن ها، همین آزادی بیان است. ما قائل به آزادی بیان نیستیم چون کتاب ها را سانسور می کنیم چون نمی گذاریم مردم بخوانند و خودشان انتخاب کنند و خودشان تصمیم بگیرند .نه این که ما به عنوان یک عامل بازدارنده بیاییم کتاب ها را سانسور کنیم و چیزهایی را که خودمان می خواهیم مردم بخوانند خب مردم آنها را نمی خوانند البته در این کتاب های شعری که منتشر کرده ام شامل ممیزی نشده سانسور نشده چون ذهن من یک ذهن اخلاق گرایی هست. ولی بوده اند شاعرانی که به هر حال مطرح هستند پیچیده در تصویر پیچیده در انواع ایهام و اشاره به نکاتی اشاره کرده اند که دچار سانسور شده اند نباید این اتفاق بیفتد ما باید لااقل در حوزه اجتماعی خیلی قوی تر از این عمل کنیم زلف آزادی بیان با عدم ممیزی کتاب گره خورده است من نمی گویم هر چیزی را منتشر کنند نه ولی سخت گیری های نابجا در این زمینه باعث می شود که اندیشه ها ناقص منتقل بشود و اندیشه ای که ناقص منتقل بشود یقینا کارکرد ناقص اجتماعی نیز خواهد داشت می بینم که اقبال به کتابخوانی خیلی کمتر شده و تبعات آن اطلاعات کپسولی است که توهم دانایی را موجب میشود و از طریق رسانه ها و شبهه رسانه های مجازی به مخاطب خورانده میشود و این بسیار خطرناک تر از کتاب نخواندن است.
*رضا کشمیری:
رئیس جمهور علاوه بر داشتن یک نظام فکری منسجم و توحیدی باید داری قوه تحلیل و شناخت صحیح از نیازهای جامعه و مردم باشد و این حاصل نمیشود مگر با کتابخوان بودن. ما یک الگوی تمام عیار داریم از یک سیاست مدار کتابخوان و خوشفهم یعنی رهبر معظم انقلاب که با همه مشغلهای که دارد همیشه یک کتابخوان حرفهای بوده و هست. رئیس جمهور آینده باید کسی باشد که اولاً خودش کتابخوان باشد و ثانیاً کتابخوان باشد و ثالثاً باز هم کتابخوان باشد چون کسی که اهل مطالعه و فکر منسجم و صحیح است درد مردم را میفهمد، درد ناشر و نویسنده را میفهمد، درک میکند که برای حل خیلی از مشکلات فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی باید مردم را کتابخوان کرد البته کتاب خوب و مفید. چنین رئیس جمهوری میتواند راههای پیشرفت را بشناسد، با خواندن تاریخ میفهمد که جنایتکارانی مثل دولت آمریکا و انگلیس هیچ وقت خیر مردم شریف و غیرتمند ایران را نمیخواهند. امیدوارم رئیس جمهوری انتخاب شود که دلسوز مردم و دلسوز اسلام و انقلاب باشد ان شاءالله