صحبت از استعفاي روحاني و دولتش البته صحبت تازهاي نيست. حالا چندماهي است كه اين زمزمهها به گوش ميرسد. ندايي خطرناك كه ابتدا از پشت خاكريزهاي «جبهه پايداري» در منتهياليه جناح راست بلند شد و آرامآرام در ديگر جبههها و پيشانيهاي جناح اصولگرا طرفداراني پيدا كرد. مهدي كوچكزاده در آخرين روز نمايندگياش در مجلس نهم خود را طراح «طرح عدم كفايت روحاني» معرفي كرد و گفت كه در آن زمان كسي با او همراهي نكرده اما پس از ناآراميهاي ديماه ٩٦ كه به روايتي با هدف تضعيف دولت از مشهد و از جانب طيفي از اصولگرايان نزديك به جبهه پايداري كليد خورده بود، اين زمزمه ضعيف، آرام آرام جان گرفت و كار به آنجا رسيد كه نيمه اسفندماه همان سال، احمد سالك ازجمله اعضاي جبهه پايداري در مجلس، نسبت به نحوه برخورد رييسجمهوري با منتقدان دولت انتقاد كرد و رسما از تريبون مجلس خطاب به روحاني فرياد زد: «اگر اين روند را دنبال كنيد يا پاي استيضاح شما يا اجراي عدم كفايت سياسيتان را وسط ميكشيم.»
بحران پسا ديماه
اما اين پايان كار نبود و با ورود به سال نو، دردسرهاي روحاني و دولتش نيز رنگي نو گرفت. بهويژه وقتي ويروسهاي ضدروحاني مهمترين دستاورد دولت تدبير و اميد كه بهبود شرايط اقتصادي و تثبيت بازار بود را نشانه رفتند تا «بحران ارزي» به انوع و اقسام بحرانهاي دولتِ اين رييسجمهور گرفتار و پردردسر اضافه شود. بحراني خطرناك كه از بسياري وجوه شبيه به ديگر بحرانهاي گاه و بيگاه دولت روحاني مشكوك بود و بهنظر ساختگي! تا آنجا كه محمدرضا پورابراهيمي، رييس اصولگراي كميسيون اقتصادي مجلس، «خروج ناگهاني بيش از ٣٠ ميليارد دلار از كشور» پس از حوادث ديماه را از عوامل تشديد اين بحران معرفي كرد و شايد همين ابعاد سياسي اين گفته بود كه آن را تا مدتي محل بحث ناظران قرار داد و ترديد برخي شنوندگان نسبت به عمدي بودن ايجاد بحران براي زمينگيركردن دولت روحاني را تقويت كرد. حال آنكه اين شنوندگان قاعدتا براي گمانهزني درمورد هويت صاحبان اين مبالغ هنگفت ارزي، با انتخابهايي محدود روبه رو بودند و حدس مشتركشان، اينكه اگر يك دست اين سرمايهداران به كانونهاي ثروت و منابع ارزي متصل باشد به احتمال قوي دست ديگرشان در دست كانونهاي قدرت است.
عليه رييسجمهورحقوقدان
در اين حيث و بيث بود كه ايده «رييسجمهور نظامي» از جانب طيفهاي نسبتا متعادلتر جريان اصولگرا به عنوان آلترناتيو دولت تدبير و اميد مطرح و با خوانش ژورناليستي «رضاخان اصولگرا» تبليغ و ترويج شد. ايدهاي كه ازقضا، حداقل بخشي از ماهيتش را از شعار «سرهنگ نيستم» روحاني اخذ كرده بود. درواقع آنها با طرح نقيض «رييسجمهور حقوقدان»، ازطرفي سعي كردند جايگاه آينده خود را در قطب مقابل وضعيت فعلي تعريف كنند تا پس از آنكه تلاششان براي ارتقاي سطح نارضايتي از دولت حاكم نتيجه داد، برگ برنده را رو كنند. البته اين ايدهپردازيهاي مخالفان دولت درظاهر و احتمالا بهواقع، نوعي فعاليت انتخاباتي براي انتخابات ١٤٠٠ بود كه هرچند بيش از حد زودهنگام، اما در چارچوب عرف و روال طبيعي سياست و رقابت سياسي طراحي شده بود. اما وقتي محتواي ايده سياسيتان «رييسجمهور نظامي» باشد كه با عدول از قانون اساسي كه ورود نظاميان به عالم سياست را منع كرده، محقق ميشود، تخطي از اين عرف معمول چندان هم دور از انتظار نخواهد بود. ايدهاي كه اگرچه بهروشني با تناقضي دروني روبهروست اما آنهنگام كه بادي موافق بوزد و زمينه، مهيا باشد، چراكه نه؟!
يا استعفا يا استيضاح
حالا اما موضوع فقط جايگزيني روحاني با يك رييسجمهور نظامي نيست. چه اين جايگزيني در خرداد ١٤٠٠ رقم بخورد و چه پيش از آن. اينطور كه پيداست، حالا مساله نفس جايگزيني است، آن هم نه به هيچعنوان در خرداد ١٤٠٠، بلكه لزوما پيش از آن. حالا ديگر طرح «عدم كفايت روحاني»، جملهاي پنهان لابهلاي صحبتهاي يك نماينده سابق اصولگرا كه حتي موردتوجه همفكرانش هم قرار نگرفته، نيست؛ موضوع حالا بهمراتب مهمتر از يك پست تلگرامي در كانال «قرارگاه سايبري عمار» است. آنچه اين روزها به گوش ميرسد، ديگر صرفا روياي اقليت جبهه پايداري و آرزوي سياستمداران دستهچندم اصولگرا نيست. موضوع استعفاي روحاني حالا بهمراتب مهمتر از اين حرفهاست و اين سطح از اهميت، فقط بهخاطر آن نيست كه هشتگ «استعفاي روحاني» از جمله هشتگهاي داغ اين روزهاي توييتر فارسي است و توسط كاربراني كه ارديبهشت ٩٦ هشتگ «حامي روحانيام» را ترند يك جهاني كردند، تكرار ميشود.
دولت نميخواهيم
آنچه امروز «استعفاي روحاني» را به موضوع درجه يك سياست ايراني تبديل كرده، اظهارنظر چهرههاي متنفذي همچون سرلشكر سيديحيي رحيمصفوي، فرمانده سابق سپاه پاسداران كه روز گذشته در جمع پيشكسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان فارس در حسينيه ثارالله، گفته است: «گاهي به نظر ميرسد كه اگر دولت نباشد، كشور بهتر اداره خواهد شد.» «مردم به ادارات و سازمانها و شهرداريها مراجعه ميكنند و مشكلاتشان برطرف نميشود و همين مسائل ايجاد نارضايتي كرده و ضدانقلاب نيز بلافاصله سوءاستفاده ميكند و مردم را ناراضي جلوه ميدهد كه بخشي از اين نارضايتيها به دليل ناكارآمدي مسوولان است.» موضوع اما از اين هم جديتر است. انتشار اين سخنان درست همزمان با انتشار سخنان امير خجسته، نماينده اصولگراي همدان در مورد ضربالاجل ١٠ الي ١٥ روزه نمايندگان به دولت براي كليد زدن استيضاح وزرا و طرح عدم كفايت رييسجمهور سندي است ديگر بر اهميت ماجرا. بهخصوص آنكه حالا برخلاف روزهاي خوش ارديبهشت ٩٦، كوچه و خيابانهاي شهر هم همچون فضاي مجازي ديگر به روحاني لبخند نميزنند!
همنوايي رفقا و رقبا
اما مصائب و آلام آقاي رييسجمهور، باز هم بيشتر و دردناكتر از اينهاست. حالا كار به آنجا رسيده كه آنچه تا پيش از اين از زبان پايداريها و نهايتا اصولگرايان شنيده ميشد، حالا از زبان سيدحسين موسويان، ديپلمات اعتدالي حامي برجام و ازجمله اعضاي موسس حزب اعتدال و توسعه كه از نزديكترين چهرهها به حسن روحاني است هم تكرار ميشود: «براي ايجاد اجماع و وحدت داخلي نياز به درك درست از شرايط داخلي و خارجي كشور، فداكاري و ازخودگذشتگي است. با اين وضع، مشكلات اقتصادي فعلي مردم و منافع كلان ملي كشور دو قرباني اصلي اختلافات فعلي جناحهاي سياسي داخلي هستند. بزرگان نظام بايد قبل از هرچيز در اين مورد چارهانديشي كنند؛ حتي به قيمت يك خانهتكاني اساسي در دولت يا حتي استعفاي دولت فعلي و برگزاري انتخابات زودرس، زيرا استمرار وضع فعلي تا دو سال ديگر، ممكن است موجب لطمات غيرقابلجبران شود.»
روي كاغذ اشتباه نيست اگر بگوييم پيشنهاد استعفا به روحاني از زبان موسويان، تير خلاص است به دولت اعتدال اما اينطور كه پيداست حمله گازانبري به روحاني با ضرباتي مهلكتر از اين، ادامه دارد و حالا كه پيكر آقاي رييسجمهور از راست و ميانه، كوفته شده، وقت آن است كه نيشتري هم از جناح چپ بر اين پيكر در حال احتضار فرود آيد. هرچند اصلاحطلبان كه در سايه حمايت از روحاني بيشترين حمايت را كرده و كمترين آورده را به كف آوردند، هنوز به تمامي پشت رييسجمهور را خالي نكردهاند؛ حتي اگر آنچنان كه صادق زيباكلام به «جامعه ايراني» گفته، گفتههاي موسويان را تاييد كنند: «از اين منظر كه بهواسطه تهديدات خيلي جدي كه ازجانب دولت امريكا صورت ميگيرد، نياز به يك وحدت ملي داريم، نظر آقاي موسويان درست به نظر ميرسد، اما مانع اساسي كه بر سر اين وحدت وجود دارد، تندروهاي تماميتخواه هستند كه بهجز تمام قدرت هيچ نظم و نسخ ديگري را نميپذيرند... هيچ فرمول، طرح و مصالحهاي حتي درصورتيكه آقاي روحاني استعفا دهد و انتخابات زودرس برگزار شود، فايدهاي ندارد و تنها مسالهاي كه براي تندروها ميتواند در حقيقت آنها را آرام كند، كسب تمام قدرت است. درحقيقت فرمول آقاي موسويان كه استعفاي دولت و برگزاري انتخابات زودهنگام است، تنها در يك صورت موفقيتآميز خواهد بود، اينكه تعداد قابلتوجهي از ۲۴ ميليون رايدهنده به روحاني در انتخابات حاضر نشوند و ۱۶ ميليوني كه به آقاي رييسي راي دادند با چند نفر از طرف رايدهندگان آقاي روحاني در انتخابات شركت كنند تا قوه مجريه هم از آن تندروها شود والا هر چيز ديگر كه كمي قدرت را از آنان دور كند، نميپذيرند. اين استاد دانشگاه معتقد است: «براي فلج كردن دولت اگر هر يك از اين موارد يعني حضور دستهايي يا تهديدات امريكا يا بيكفايتيهاي خود دولت را در نظرگيريم، درهرصورت كاري از دست دولت روحاني برنميآيد، بنابراين در هر حالتي (استعفا يا عدم آن) تغييري به وجود نخواهد آمد زيرا كار دولت آقاي روحاني تمامشده و بايد تمام قدرت را به تندروها واگذار كند.»
خوش درخشيد ولي...
تحليل زيباكلام از اوضاع نامساعد دولت روحاني به نظر واقعبينانه است و باوجود آنكه برخي حاميان اصلاحطلب رييسجمهور نيز حالا در صف منتقدان او ايستاده و اميدشان به دولت تدبير، نااميد شده اما قاطبه جريان اصلاحات هنوز بر لزوم حمايت از دولت، اگر نه ديگر بهخاطر اقتضائات جناحي، كه صرفا بهمنظور حفظ منافع ملي پافشاري ميكنند اما با اين حال، جنگي كه امروز عليه روحاني آغاز شده، جنگي است، همهجانبه بر استراتژي «حمله گازانبري». تلخي اين فاجعه هم آنجاست كه حالا ضربه نهايي و غافلگيركننده، از ناحيهاي بر پيكر دولت فرود ميآيد كه نهتنها دولت و حاميانش، بلكه حتي مخالفانش را نيز مبهوت كرده است. اين خود روحاني است كه با تمام قوا عليه خويش بهپا خاسته و عزم نابودي خود را دارد. رييسجمهوري كه همه كلامش «اميد» بود، حالا ديگر حتي كلامي نميگويد و مدتهاست، سكوت اختيار كرده و حقيقتا چه كسي تصور ميكرد سرنوشت، اينچنين روزهاي فرخنده ارديبهشت ٩٦ را با اوضاع گرگ و ميش تيرماه ٩٧ گره بزند. شايد، به جز خواجه شيراز، هيچكس. «ديدي آن قهقهه كبك خرامان حافظ / كه ز سرپنجه شاهين قضا غافل بود.»
احمد سالك، عضو جبهه پايداري در مجلس خطاب به روحاني: اگر اين روند را دنبال كنيد يا پاي استيضاح شما يا اجراي عدم كفايت سياسيتان را وسط ميكشيم.
سرلشكر سيديحيي رحيمصفوي، فرمانده سابق سپاه پاسداران و دستيار و مشاورعالي فرماندهي معظم كلقوا : گاهي به نظر ميرسد كه اگر دولت نباشد، كشور بهتر اداره خواهد شد.
سيدحسين موسويان، عضو سابق تيم هستهاي:بزرگان نظام بايد چارهانديشي كنند؛ حتي به قيمت يك خانهتكاني اساسي در دولت يا حتي استعفاي دولت فعلي و برگزاري انتخابات زودرس، زيرا استمرار وضع فعلي تا دو سال ديگر، ممكن است موجب لطمات غيرقابلجبران شود.