چطور میتوانید دنبالهای بر فیلمی بسازید که از نگاه بسیاری بهترین فیلم قرن است؟ در یک کلام، نمیتوانید! این ماجرای «پدینگتون در پرو» (Paddington in Peru) است که از بخت بد، چارهای ندارد جز اینکه جز اینکه در مقایسه با فیلمهای پیشین فرنچایز در جایگاه پایینتری قرار گیرد. این حقیقت تنها یکی از دلایلی بود که در کنار اعتصابات SAG-AFTRA ساخت فیلم سوم پدینگتون را تا هفت سال پس از فیلم بینقص پاول کینگ، «پدینگتون ۲»، به تأخیر انداخت.
حقیقتی که خود کینگ هم میدانست و ریسک آن را گردن نگرفت. در نتیجه، حالا با فیلمی مواجهیم که نسبت به دو فیلم سابق هوشمندی و ظرافت کمتری دارد و آنچه هویت پدینگتون را میساخت، فراموش کرده است. با اینکه در «پدینگتون در پرو» ماجراجویی از همیشه بزرگتر و خطرناکتر شده، اما گاه چسبیدن به فرمول همیشگی بهتر از هر چیز جواب میدهد و در نقد فیلم به تصمیم پرسشبرانگیز نویسندگان برای فاصله گرفتن از این فرمول میپردازم.
هشدار؛ در نقد فیلم «پدینگتون در پرو» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «پدینگتون در پرو»؛ بازگشت به اعماق جنگلهای تاریک
از اعماق تاریک پرو تا خانهی گرم خانوادهی براون، پدینگتون مسیر طولانی طی کرده است؛ اما در «پدینگتون در پرو» دیگر وقتش شده که خرس مهربان سری به زادگاه خود بزند. این بار فیلم تازه پدینگتون را به بیرون از لندن و در میان جنگلهای آمازون میبرد و پای او و براونها را به ماجراجویی مخاطرهآمیزی از ارواح و گنجهای گمشده باز میکند.
داستان از جایی شروع میشود که پدینگتون (بن ویشاو) نامهای از سمت راهبهای در پرو (اولیویا کولمن) دریافت میکند که خرس کوچک را به زادگاهش در امریکای جنوبی میکشاند. اما وقتی پدینگتون و خانوادهی براون به پرو میرسند، متوجه میشوند که خاله لوسی (ایملدا استانتن) از خانهی خرسهای بازنشسته غیبش زده و همهی شواهد دال بر این است که خاله لوسی به هوای گنج الدورادو به دل جنگل زده است! اینجاست که کاپیتان کابوت (آنتونیو باندراس) به کمک پدینگتون میآید و با دخترش جینا (کارلا توس)، همگی برای یافتن خاله لوسی راهی میشوند.
بسیاری از فرنچایزها برای کش دادن داستان، یا بهتر بگویم، وقتی ایدهای به ذهنشان نمیرسد، قهرمانان را برداشته و به یک مسافرت بزرگ میبرند. با اینکه فیلمنامهی «پدینگتون در پرو» از حضور نویسندگانی چون جان فاستر و جیمز لمونت (نویسندگان دو فیلم قبلی و کارتون نیکلودیون پدینگتون) و مارک برتون (که نویسندهی فیلم تازهی «والاس و گرومیت» هم هست) بهرهمند شده، اما به نظر میرسد در فیلم تازه هم چنین اتفاقی افتاده؛ درحالی که این نویسندگان بهتر از هرکسی میدانند «پدینگتون»، مثل «والاس و گرومیت»، برای انگلوفیلهاست.
طنز پدینگتون، جذابیت خود را از تضاد بازیگوشیهای خرس مؤدب در جامعهی اتوکشیدهی انگلیسی میگیرد. اساسا، هویت بریتانیایی پدینگتون، قرابتهای داستان او با مهاجران در بریتانیا و تعاملات خرس سخنگوی دوستداشتنی با هممحلیهای لندننشین براونها از جذابترین وجوه داستان پدینگتون است. اما در «پدینگتون در پرو» دیگر خبری از لندن نیست؛ بلکه کل خانواده از پرو سردرمیآورند. پدینگتون هم تنها کابوت را دارد که برایش از خالهی عزیزش نقل قول کند.
کابوت، که نقشههای پنهانی در سر دارد، پدینگتون و خانوادهی براون را به ماجراجویی در جنگلهای آمازون میبرد. اما پس از هیجان اولیه در کشتی کابوت، با ورود به اعماق تاریک جنگل، بخش فرسایشیتر فیلم آغاز میشود که پر شده از اکسپوزیشن، بدون آنکه روی نقطه قوت همیشگی پدینگتون، یعنی تعاملات او و دیگر کاراکترها مانور دهد.
علت اصلیاش هم واضح است؛ تا پیدا شدن خاله لوسی، مدت زیادی به گم شدن براونها در جنگل، تلاش خانم برد (جولی والترز) برای کشف توطئهی راهبه و دوتایی پدینگتون و کابوت اختصاص داده میشود. یک خط داستانی هم دربارهی اجداد کابوت وجود دارد که نقش این ارواح را باز باندراس بازی میکند. در این بخش از فیلم، گفتگوهای طولانی و تکراری باندراس با خودش و یک خرس کامپیوتری در محیطی خالی از نشانههای بصری هیجانانگیز، سکانسهای طولانی آبکی و فراموششدنی ساختهاند.
اما پیش از اینها و حتی قبل از آنکه داستان توی ذوقتان بخورد، با یک نگاه به افت بصری فیلم پی میبرید. دیگر از قابهای وس اندرسونی «پدینگتون ۲» خبری نیست، موتیفهای زیبا اینجا و آنجا به سختی پیدا میشوند و با اینکه جلوههای ویژه پیشرفت محسوسی داشتهاند، در کل، هدفمندی کمتری در هر نمای فیلم وجود دارد.
بااینکه فاصلهی زیادی بین فیلمبرداری و کارگردانی هنری «پدینگتون در پرو» و «پدینگتون ۲» هست، نمیتوان خردهای به داگ ویلسون گرفت که کارگردان موزیکویدیو بوده و در اولین فیلم بلند خود حالا جا پای پاول کینگ گذاشته که با اینکه نامش به عنوان تهیهکننده پای «پدینگتون در پرو» خورده، خودش رفت تا فیلم «وانکا» (Wonka) را بسازد. با تمام این اوصاف، توانایی ویلسون در کارگردانی صحنههای اکشن میدرخشد که در فیلم تازه از همیشه پزرق و برقتر شده و آن را بیش از فیلمهای پدینگتون، به فیلمی مثل «جانگل کروز» (Jungle Cruise) شبیه کرده است. به هر حال، این صحنهها با کارگردانی و جلوههای ویژهی بسیار خوبی همراهند که تضمین میکند «پدینگتون در پرو» یک فیلم سرگرمکننده برای کل خانواده، به ویژه بچهها باشد.
«پدینگتون ۳» یک فیلم خانوادگی واقعا خوب است
بااینکه کمبودهایی در نویسندگی و کارگردانی فیلم وجود دارد، بازیگران مثل همیشه سنگ تمام گذاشتهاند. به ویژه پدینگتون را انگار برای بن ویشاو نوشتهاند؛ اجرای فوقالعادهی او باری دیگر ثابت میکند انتخاب ویشاو برای این نقش یکی از بهترین انتخاب بازیگران تمام ادوار است. اعضای خانواده، هیو بانهویل، مادلین هریس، ساموئل جاسلین و جولی والترز با صمیمیت استثنایی به نقشهای خود بازگشتهاند.
جای تأسف دارد که سالی هاوکینز نتوانست به نقش خانم براون بازگردد و بااینکه امیلی مورتیمر تلاش خود را کرده، اما مری براون هاوکینز جای خودش را دارد. اولیویا کولمن در نقش راهبهی دروغگو از شیرینکاریهای مخصوص کولمن بهرهمند شده و نگاه خیرهی دیوانهوارش بهتنهایی برای خنده گرفتن کافی است. البته آوازخوانی او به سبک «آوای موسیقی» (The Sound of Music) با جریان کلی فیلم همخوانی ندارد، ناگهان شروع میشود و ناگهان تمام میشود و اصلا نمیدانم چرا زورکی آن را در فیلم چپاندهاند.
آنتونیو باندراس در کنار کولمن شخصیت تازهی دیگری است که در نقش کاپیتان کابوت و ارواح اجدادش تمام ریزهکاریهای لازم برای یک شرور خوب را دارد؛ اما چون فیلمنامه به کمکش نمیآید، نتوانسته در حد و اندازههای هیو گرنت «پدینگتون ۲» ظاهر شود (که لحظهی آخر در «پدینگتون در پرو» خودی نشان میدهد).
زمان زیادی در فیلمنامه به رفت و برگشتهای باندراس با خودش و ماجرای گنج الدورادو میگذرد و ایدههای ضداستعماری داستان هم در اجرای او گم میشوند. آخرسر تحول کابوت (مثل چرخش شخصیتی راهبهی کولمن) اتفاق غیرمنتظرهای نیست و قابلپیشبینی بودن همهچیز از هوشمندی داستان میکاهد.
متأسفانه، طنز «پدینگتون در پرو» نیز قربانی این قضیه شده و دیگر آنقدر خبری از جوکهای زیرکانه نیست و بیشتر با شوخیهای اسلپاستیک سروکار داریم که بیشتر از آنکه در متن باشند، در اجرای بازیگران خود را نشان میدهند؛ نکتهای که «پدینگتون در پرو» را بیشتر به سمت یک فیلم کودکانه برده است، که البته بهخودی خود نکتهی بدی نیست؛ مخصوصا امروزه که اغلب فیلمسازان، فیلم کودکانه را با فیلم بد اشتباه میگیرند. با کاپیتان دیوانهای به سبک «فیتزکارالدو» (Fitzcarraldo) و ماجراجویی به سبک ایندیانا جونز و ارجاعاتی به «آوای موسیقی»، «پدینگتون در پرو» با هیچ متر و معیاری فیلم بدی به حساب نمیآید؛ بلکه یکی از بهترین فیلمهای خانوادگی امسال است و اگر «پدینگتون ۲» وجود نداشت، بیشک تحسین بیشتری برمیانگیخت.
نکات مثبت
- جلوههای ویژهی عالی
- داستان و پند اخلاقی مناسب کودکان
- اجرای بینقص بازیگران به ویژه بن ویشاو
نکات منفی
- شرورهای تکراری و ضعیف
- افت بصری و روایی نسبت به دو فیلم قبلی
- کمبود شوخیهای هوشمندانه و تکیه بر طنز اسلپاستیک
پس از آنکه نیت واقعی راهبه برای کشاندن پدینگتون به پرو برملا میشود، کابوت بهخاطر دخترش از یافتن گنج کنار میکشد و نقشههای راهبه هم شکست میخورند، پدینگتون نهتنها خاله لوسی را پیدا میکند، بلکه به ماهیت گنج الدورادو پی میبرد و مزارع پرتقال را در سرزمینی که به آن تعلق دارد مییابد؛ جایی که میتواند تا ابدالآباد در آن مارمالاد بپزد. اما به جای ماندگار شدن پیش بقیهی خرسها، تصمیم میگیرد به جایی که به آن تعلق دارد، یعنی پیش براونها در لندن بازگردد. «پدینگتون در پرو» داستان خود را با این پیام به پایان میبرد که زادگاه، خانه و خانواده هرکدام جایگاه خودشان را دارند و این چالش مهاجر است که این جایگاه را برای خودش دریابد.
بااینکه پند اخلاقی «پدینگتون در پرو» زیادی توی چشم میزند، اما گاه بهترین راه، سادهترین راه است. داگ ویلسون میتوانست با چسبیدن به فرمول همیشگی پدینگتون کار خود را حتی سادهتر کند. با تأکید بر وجه انگلیسی پدینگتون، زندگی او در میان براونها، با همسایههایی که بینندگان با آنها خو گرفتهاند و لندنی که همه مشتاق دیدنش هستند، فیلم سوم پدینگتون میتوانست همان راه فیلمهای سابق را ادامه دهد و از خرس مهربانی بگوید که در راه خودشناسی، قدم به ماجراجویی کاملا انگلیسی میگذارد. با اینکه «پدینگتون در پرو» حتی با کارگردانی پاول کینگ هم نمیتوانست جادوی «پدینگتون ۲» را تکرار کند، اما حداقل یک چیز را نشان میدهد: اینکه حتی در بهشت پرتقالها، مارمالادی که در خانهی خانواده بروان پخته میشود، شیرینتر است.
شناسنامه فیلم «پدینگتون در پرو» (Paddington in Peru)
کارگردان: داگل ویلسون
نویسنده: مارک برتون، جان فاستر، جیمز لمونت
بازیگران: بن ویشاو، هیو بانهویل، امیلی مورتیمر، اولیویا کولمن، آنتونیو باندراس
محصول: ۲۰۲۵، بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۴٪
خلاصه داستان: پدینگتون پس از دریافت نامهای از پرو، به همراه خانوادهی براون راهی زادگاه خود در امریکای جنوبی میشود تا خاله لوسی را ببیند. اما به محض رسیدن میفهمد که خاله لوسی غیبش زده و تمام شواهد نشان میدهند که او دنبال گنج الدورادو میگردد. پدینگتون که نگران جان خالهلوسی است، با براونها و کاپیتان کابوت مرموز به دل جنگلهای آمازون میزند تا بتواند خالهی دوستداشتنیاش را پیدا کند. اما خبر ندارد که هیچ چیز به همین سادگیها نیست…
منبع: خبرآنلاین
منبع: faradeed-229753