تفاوتی ندارد نوروز باشد یا تعطیلات پشتسرهم در تابستان یا پاییز و حتی زمستان، شمال ایران مقصد پرطرفدار و اصلی بسیاری از گردشگران و بهویژه طبیعتگردان است. استانهای گیلان و مازندران با استقبال زیادی روبهرو میشوند و همین علاقه بسیار، زمینهساز مشکلات متعددی است که با هر تعطیلی گریبانگیر شهرهای شمالی کشورمان میشود. شهرهای شمالی با هر تعطیلی با انفجار جمعیت و گردشگر روبهرو میشوند و تصاویر تأسفآوری از چادرزدن مسافران در کوچه و خیابانهای شهرها، پهن کردن رخت و لباس در خیابان و پارکها، رهاکردن زبالهها در طبیعت، درگیرشدن با مردم بومی، ترافیک و کمبود امکانات منتشر میشود. بحران کمبود بنزین، ترافیک، آلودگیهای زیستمحیطی و انبوهی از زبالههای رها شده در طبیعت و شهرها، نداشتن زیرساختهای شهری و عدم نظارت و مدیریت گردشگر از جمله مشکلاتی است که استانهای شمالی با شروع تعطیلات با آن دستوپنجه نرم میکنند و بهجای اینکه ورود مسافران و گردشگران به این استانها زمینهساز توسعه اقتصاد باشد برعکس برای مردم بومی خسارت آور نیز هست. اما سؤال مهم و اساسی این است که چرا وضعیت شهرها و روستاهای شمال ایران که مسئولانش میدانند با هر تعطیلی با انبوهی از مسافر روبهرو میشود، هر سال بدتر از سالهای قبل است و در تعطیلات تابستانی اخیر با بحران بنزین هم روبهرو شد که موضوع جدیدی در کلکسیون چالشهای این استانها محسوب میشود. پاسخ به این سؤال و چرایی چالشهای تمامنشدنی مسافر و مردم بومی به دو موضوع بازمیگردد؛ موضوع اول نداشتن زیرساختهای شهری در شمال ایران است از عدم برنامهریزی مناسب و استاندارد برای دفع و تفکیک پسماند، برنامههای فرهنگی و شهری برای کاهش شیرابه و افزایش زیرساختهای جمعآوری زبالههای شهری و روستایی گرفته تا نبود امکانات گردشگری و شهری از سرویس بهداشتی و پارکهای استاندارد و مکان های ویژه کمپ اینها تنها بخشی از مواردی است که هیچ عزمی برای حل آنها وجود ندارد. موضوع دوم زیرساختهای گردشگری است این یک واقعیت تلخ است که شهرهای شمالی ایران درحالیکه زیباترین و بکرترین طبیعت از جنگل و کوه و رود و دریا را باهم دارد اما ذرهای از استانداردهای گردشگری طبیعی را در خود جای نداده است گردشگر در مناطق بکر و طبیعت به حال خود رها میشود و هیچ نظارتی بر رفتار گردشگران در پارکهای جنگلی و مناطق حفاظت شده وجود ندارد ضمن اینکه هیچ زیرساختی برای گردشگری طبیعی در این مناطق از امکانات رفاهی و گردشگری گرفته تا حضور دستگاههای نظارتی و انتظامی تعریف نشده است. در واقع شما با سفر به طبیعت شمال از ساحل دریا تا جنگل با یک بینظمی سیستماتیکی روبهرو میشوید که هیچ ارادهای برای تغییر آن وجود ندارد.
هرچند مشکلات اقتصادی سبب شده که سفر به امری لوکس تبدیل شود و قشر متوسط (اگر هنوز وجود داشته باشد) دیگر نمیتواند حتی سالی یکبار به سفر برود اما همچنان مقاصدی همچون شمال ایران ارزانترین مقصدهای گردشگری هستند که مردم میتوانند به آنها سفر کنند اما سفری که به قیمت نابودی شهرها و روستاها، طبیعت بکر و محیطزیست و آسیبهای روانی و اقتصادی به مردم بومی تمام شود چه ارزشی دارد؟
مسئولین و مدیران و تصمیمگیران در استانهای شمالی باید عزم خودشان را جزم کنند تا تغییرات اساسی در شیوه پذیرایی از مهمانان و مسافران داشته باشند تا هم رفاه مسافر تأمین شود و هم جمعیت بومی از این موضوع منتفع شود و آسیب نبیند. توسعه زیرساختهای شهری و گردشگری و نظارت دقیقتر راهی است که دیریازود شهرهای شمالی ایران باید بروند همان مسیری که شهرهای گردشگرپذیری همچون مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز شاید ۲۰ درصدش را رفتهاند و همچنان با استانداردهای شهری و گردشگری جهان فاصله دارند.