محمدشاه قاجار را همسری بود به نام مهدعلیا که از وی صاحب دختری به نام ملکنساخانم شد. ملکنساخانم سال ۱۲۱۲ شمسی در دهکده کهنو از توابع اسکوی تبریز چشم به جهان گشود. چون شاهدخت بود، وی را ملکزادهخانم نیز صدا میزدند. از دیگر القاب وی عزتالدوله است.
چون ناصرالدینشاه، برادر ملکزادهخانم، بر تخت سلطنت نشست، موجبات ازدواج خواهر با امیرکبیر را فراهم آورد. گرچه مادر با این پیوند مخالفت کرد، دست تقدیر ازدواج ملکزادهخانم با امیرکبیر را رقم زده بود.
عزت الدوله همسر امیرکبیر
چنین شد که در ۲۷ بهمن سال ۱۲۲۷ شمسی، برابر با ۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ هجری قمری، عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه قاجار، پای سفره عقد امیرکبیر، صدراعظم دربار قاجار، نشست. از پیوند زناشویی بانو عزتالدوله با امیرکبیر دو دختر به نامهای تاجالملوک و همدمالملوک چشم به جهان گشودند.
عزتالدوله دل به وجود امیرکبیر بست و این دلدادگی، خود، موجب شد سرنوشتی تلخ برای بانو نوشته شود. مهدعلیا بسیار تلاش کرد جایگاه و منزلت امیرکبیر در منظر شاه نزول کند.
این دسیسهچینیها به آنجا ختم شد که امیرکبیر را از منصب صدارت عزل و به کاشان تبعید کردند. عزتالدوله که زندگی با همسر در کمال میدید، خود نیز بر خلاف میل شاه و مادر عمل کرد و با شوی خود همراه شد و در باغ فین کاشان سکنی گزیدند.
با آنکه از دربار دور بودند، دل بانو ملکزاده آرام و قرار نگرفت و بیم آن داشت که بدخواهان به همسرش آسیب برسانند. به همین دلیل میکوشید در همه اوقات همسر خویش را همراهی کند تا وی تنها نباشد. او همچون زنی مسلمان با شوی خود رفتاری بزرگوارانه داشت. زندگی با امیر دلش چندان پایدار نماند تا آنکه روزی خبر آوردند قرار است دوباره شاه امیر را بر منصب صدارت نشاند و با دسیسه بسیار عزتالدوله را از امیر دور کردند.
بانو پیش از دور شدن از همسر، خواست پیش از آمدن پیک شاهی و دیدن دستخط شاه از وی دور نشود، اما امیر را فرشته مرگ ندا داده بود و پای ماندن نداشت. به قصد بر تن کردن لباس نو راهی حمام شد و همانجا به قتل رسید.
گویند امیر پیش از مرگ خواسته بود بار دیگر عزتالدوله را ببیند و به وی وصیت کند، اما مانع از آن شدند و اینچنین بانو ملکزادهخانم سوگوار همسر شد. پس از آن، بانو را راهی تهران کردند و طبق نقلهای کنت دوگبینو: بانوی سرگشتهحال پای در دربار نهاد.
ناصر الدین شاه، مهدعلیا و عزت الدوله
چون چشمش به شاه افتاد، تمام بار غم دل را در اوج عصبانیت نثار شاه کرد. در همین زمان، همسر شیل، وزیر مختار انگلیس، به قصد ادای احترام به بانو، وی را ملاقات میکند و بانو شاهدخت محمدشاه را در لباس ماتمی ساده نه به رسم زنان دربار میبیند. جسد امیرکبیر را در همان کاشان به خاک سپرده بودند، اما بانو عزتالدوله مقام کالبد همسر را در آنجا نمیبیند و جنازه را به کربلا منتقل میکند.
ظلم مادر به عزتالدوله پایان نمیگیرد و بعد از مدتی، در حالیکه بانو هنوز لباس ماتم بر تن دارد، وی را به ازدواج با میرزا کاظم نظامالملک، پسر میرزا آقاخان نوری، وادار میکند. مذهب بانو شیعه بود و ارادتی خاص به امامزاده احمد داشت.
به همین علت، وصیت کرد پس از مرگ، وی را در کنار آرامگاه امامزاده احمد واقع در محله حسنآباد شهر اصفهان به خاک بسپارند. سرنوشت دختران بانو نیز چنین بود که، چون به سن ازدواج رسیدند، با خاندان قاجار وصلت کردند. تاجالملوک با مظفرالدین میرزا و همدمالملوک با مسعود میرزا ازدواج کرد.
فرزندان وی و امیرکبیر
همانطور که اشاره شد حاصل ازدواج عزت الدوله با امیرکبیر دو دختر به نامهای تاجالملوک و همدم الملوک بود که به ترتیب با پسرداییهای خود مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه بعدی) و مسعود میرزا (ظل السلطان بعدی) ازدواج نمودند. محمدعلی شاه به این لحاظ نوه مشترک ناصرالدینشاه، امیرکبیر، و عزت الدوله بودهاست.
سرنوشت همسر امیرکبیر
پس از عزل امیر و قتل فجیع وی، عزت الدوله که هنوز در مرگ شوهر سیاهپوش بود، به فرمان مادر ابتدا با میرزا کاظم خان (پسر میرزا آقاخان نوری) و سپس با شیرخان اعتضادالدوله و بعد از آن با یحیی خان مشیرالدوله ازدواج نمود. عزت الدوله در اواخر عمر میگفت: یک موی گندیده آن بچه آشپز، میارزید به تمام هیکل این بچه اعیانها.
منبع: چشمک
منبع: faradeed-181541