در نزدیکی یکصدمین سال روز تولد جلال آل احمد، خدمت نویسنده ای رفتیم که سابقه داوری جایزه آل احمد را دارد و از او، نه از آل احمد و جایزه اش، بلکه از کتاب و نوشتن و دنیای نوشتن و خواندن پرسش کرده ایم. درست همان چیزی که جلال را جلال کرده بود و ابراهیم زاهدی مطلق را ابراهیم زاهدی مطلق. او، روزنامهنگار، منتقد ادبی و سرداور و داور جشنوارههای ادبی است که نوشتن را با روزنامهنگاری آغاز کرد. زاهدی مطلق تجربه همکاری با روزنامههای «سلام»، «کیهان»، «ابرار»، «همشهری»، «جامجم»، «انتخاب» و خبرگزاری مهر را در کارنامه خود دارد. او داور و سرداور کتاب سال دفاع مقدس، جایزه ادبی جلال آلاحمد و شهید غنیپور بوده است. تاکنون ۲۱ عنوان رمان، داستان و زندگینامه به قلمش نوشته شده است. با هم پاسخ های زاهدی مطلق را می خوانیم:
*ابراهیم زاهدی مطلق را چقدر می شناسید؟
زاهدی مطلق هم یکی مثل سایرین است؛ آدمها کلا شبیه هم هستند. تفاوتها در آپشنهایی است که افراد برای خودشان اضافه میکنند. هنگام بلایا و در سختی و تنگنا، آپشنها نمایان و تفاوتها عمل میکنند.رفیق بازی مهمترین ویژگی و مخربترین خاصیت من است.
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
هیچ برنامه و الگویی برای مطالعه ندارم. پیشنهاد خاصی هم ندارم. چونمطالعه را عملی شخصی و معطوف به سلیقه و توان میدانم. هیچ کتابی را که به جانم چنگ نزده باشد، تا آخر نخواندهام. مگر در مواردی که داور جایزه یا جشنوارهای بودهام و مجبور شدهام. اما کاری سخت عذاب آور است.
*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
من در دوره راهنمایی تحصیلی، وقتی معلمی غیبت داشت و به کلاس نمیآمد، برای بچههای همکلاسیام قصه میگفتم. چون خیلی قصه و افسانه میخواندم. در دهه چهل، عضو کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان شماره ۱۰ در خیابان هاشمی تهران بودم و شاید به جرات بگویم تمام کتابهای طلایی و زمردین را در آن سالها خواندم. کاش آن افسانهها باز هم در اختیار بچهها قرار بگیرد. نویسندگی یک ذوق شخصی است کسی که آن را نداشته باشد، تلف کردن وقت است اگر وارد این حوزه شود.
*رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
فضای مجازی، امکان فوقالعاده و جهان جدیدی است که من با آغوش باز از آن استقبال کردهام. نکته مهم این است که مشت شما نباید برای رباتهای تحلیلگر باز شود. در آن صورت، معتاد و مغلوب میشوید.
*قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می شوند؟
همه شخصیتهای من از اطراف خودم انتخاب شدهاند. نه حتی یک کیلومتر دورتر. همه و همه در کنار ما زندگی میکنند؛ حتی شخصیتهای داستانهای کودک و نوجوان من.
*در انتخاب موضوعات، چه موضوعاتی را در اولویت قرار می دهید؟
موضوع باید در ذهن من پخته شود تا بنویسمشان. معمولا موضوعاتی روی اجاق گاز ذهنیام میروند که زور زیادی داشته باشند و خودشان را به من و اجاق تحمیل کنند. این دست من نیست.
*برای تولید یک اثر داستانی، چقدر و چه پژوهش هایی می کنید؟
بستگی به نیاز موضوع داستان دارد. برای برخی داستانهایم چهار یا پنج سال هم رسیده و سرانجام هم نوشته نشده است. چون پژوهشها نشان دادهاند که اگر بنویسم، حق مطلب را با توجه به عرف و فرهنگ جامعه نمیشود ادا کرد.
*روایت شما به ویژه روایت شما از شهدا با روایت های دیگری که شده چه تفاوت هایی دارد؟
من به زندگی خصوصی و خانواده اهمیت بیشتری دادهام. تلاش کردهام نشان دهم پایگاه خانواده و تربیت پدر و مادر چه اثری در زندگی بعدی و رزمنده شدن آن شهید داشته است. خانواده برایم در تمام داستانهایم اهمیت خاص دارد.
*کار برای مطبوعات و روزنامه نگار بودن شما چه تاثیری در داستان ها و رمان های شما داشته است و به عکس، توانایی داستان سرایی و روایت نویسی شما چه تاثیری در کارهای مطبوعاتی شما داشته است؟
گفت و گوها و مصاحبهها به دیالوگ نویسی کمک کردهاند و گزارش نویسی به قصه سازی و توصیف، یادداشت نویسی به ایجاز، و حتی خبر نویسی به انسجام و یکپارچگی در کار داستان کمک بینظیر کردهاند. و داستان نویسی کمک کردهاست تا روزنامهنگاری بیاحساس و خنگ نباشم.
*از بین کارهایتان کدام را بیشتر دوست دارید؟ آنها که جایزه گرفته اند برایتان عزیزتر هستند و یا آنهایی که کمتر رسانه ای شدند؟
تمام توانایی ام را برای نوشتن رمان رضای زهرا (برگرفته از زندگی شهید دستواره) به کار گرفتم و خیلی دوستش دارم. اما آثاری که بیشترین علاقه را به آنها دارم، دو رمان بزرگسال و یک رمان نوجوان است که هنوز منتشر نکردهام. البته یک داستان کودک هم داشتم که ۳۲ سال قبل نوشته بودم، پیش از انتشار دادم خواهرم بخواند و نظرش را بگوید. اما او گمش کرد و من تا چند سال سرگردان بودم. یوسفی بود که هرگز به کنعان باز نگشت. آن را هم خیلی دوست داشتم. ۳۲ سال است که میخواهم داستان گم شدنش را بنویسم اما نتوانستهام. خیلی غمانگیز است.
*به نظر شما مهم ترین آسیب پیش روی جشنواره های ادبی و داوری آنها چیست؟
جوایز کم ارزش، و رفیق بازی در انتخاب اثر برگزیده.
*با عبارت سفارشی نویسی چقدر موافق هستید؟ این عبارت با بازاری بودن یکی است؟ بارازی بودن یک اثر ارزش کار است و یا ضد ارزش؟
صد در صد موافقم؛ به شرطی که سفارش کاری را بپذیری که توانایی انجامش را داشته باشی و دوستش داشته باشی. بازاری نویسی را سطحی نویسی نمیدانم. هنری است که خیلیها ندارند. بازار و مردم احترام دارند و احترام شان هم از هیچ اهل هنری کمتر نیست.
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می دانید؟
چون کتاب بازاری و عامه پسند کم داریم. چون کتابها از دل نویسنده بیرون میآیند نه از دل مردم و جامعه. چون برای کتاب هیچ تبلیغی نیست. چون کالا، مانند دختر و پسری است که اگر در خانه بنشیند، همسری پیدا نمیکند. باید خود را به جامعه عرضه کند تا لیاقت ها و قابلیتها و زیبایی هایش دیده شود.
*ثبت و ضبط تاریخ شفاهی و از جمله تاریخ دفاع مقدس تا چه اندازه ضروری و لازم است؟
بسیار دوستش دارم. اما آنچه به عنوان تاریخ شفاهی در کشور ما رواج دارد، با آنچه استاندارد کار جهانی است، مقدار زیادی فاصله دارد. پیشنهاد میکنم هر کسی که میخواهد فعالیتی در تاریخ شفاهی بکند، حد اقل ویکی پدیا انگلیسیاش را یک بار بخواند. این بحث مبسوط و وسیعی است که خودش یک ترم تحصیلی کلاس و تدریس میخواهد تا به نویسنده و مردم کتابخوان معرفی شود. ما تاریخ شفاهی را به یک ضبط صوت و تایپیست تنزل دادهایم!!
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
نویسنده بدون زادبوم و محیط زندگی، نویسنده نیست. نوشتن برخلاف مهندسی و پزشکی است.
*شیرین ترین و تلخ ترین خاطره شما در دنیای ادبیات چه بوده است؟
در دنیای ادبیات خاطره تلخ برایم نبوده است. خاطره تلخ هم تبدیل به تلخیهای یک داستان شده است.
*یک هنرمند شهرستانی با هنرمند مرکز نشین چه تفاوت هایی دارد؟
قبلتر عرض کردم نویسنده یعنی زادبوم؛ نویسنده اگر از زادبومش بنویسد، بهترین اثر را خلق میکند. مشکل بزرگ ما این است که وقتی به شهرستانها میرویم، همان طور که شهر سازی اش کپی خنده داری از شهر سازی بیهویت پایتخت شده و پوششها و حتی آرایش موها هم شبیه تهرانیها شده است. اینها را میشود با عسل قورت داد. اما داستان را چه میشود؟! تمام هنر نویسنده این است که شبیه کسی جز خودش نباشد؛ وقتی نویسنده شهرستانی هم کپی پایتخت شد، با عسل هم پایین نمیرود.
*دانش های مانند فلسفه، تاریخ و علوم دینی، کمکی به هنرمند در بهتر ارائه کردن کارهایش می کند؟
همه دانشها و ضد دانشها و حتی جفر و حتی خرافات هم در نوشتن داستان، به کار میآید. اما نویسنده باید داستان بنویسد.