hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > هنر و ادبیات > ادبیات > زندگینامه رویا تفتی شاعر؛ منتظر دُرنایی که بازنگشت!

زندگینامه رویا تفتی شاعر؛ منتظر دُرنایی که بازنگشت!

رویا تفتی شاعر و همسر شمس آقاجانی است. بیوگرافی رویا تفتی را با اطلاعاتی از مصاحبه و مروری بر آثار او همراه با عکس مشاهده می کنید:

رویا تفتی (Roya Tafti) شاعر و همسر شمس آقاجانی (شاعر و منتقد ادبی) است که روز جمعه 17 شهریور در صفحه شخصی خود در اینستاگرام خبر درگذشت همسرش را اعلام کرد.

رویا شاعر و از شاگردان کارگاه رضا براهنی در دهه 1370 است و  «رگ هایم از روی بلوزم می گذرند»، «سفر به انتهای پر»، «سایه لای پوست»، « اقلیم داغ»،  و « انفرادی دنیا» از آثار او است.

رویا تفتی
رویا تفتی

رویا تفتی کیست؟

مشخصات فردی

نام کامل

رویا تفتی

شغل

شاعر

مشخصات خانوادگی

نام برادر

 امیرمحمد تفتی

نام همسر (همسران)

شمس آقاجانی

نام فرزندان (سال تولد)

بامداد آقاجانی

شغل همسر

شاعر

مشخصات تحصیلی

رشته تحصیلی

مهندسی

مدرک

لیسانس

رویا تفتی
رویا تفتی

بیوگرافی رویا تفتی

 رویا تفتی شاعر است و یک برادر به نام امیر محمد دارد اما اطلاعات دقیقی از تاریخ و محل تولد، تعداد خواهر و برادر، اسم و شغل پدر و مادر و حتی این که وی فرزند چندم خانواده است در در دسترس نیست.

تحصیلات

تحصیلات رویا تفتی در مقطع کارشناسی در رشته مهندسی است و اطلاعاتی دقیقی از رشته تحصیلی دبیرستان، سال فارغ التحصیلی، همکلاسی ها و هم دوره ای ها و... در دسترس نیست.

اساتید و مربیان

 رویا تفتی از شاگردان رضا براهنی در دوره های کلاس‌های داستان‌نویسی در دهه 1370 بود و با شمس آقاجانی، شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری‌فر،عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سیدعلیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، رزا جمالی و پیمان سلطانی هم دوره ای بود.

رویا تفتی همسر شمس آقاجانی

رویا تفتی همسر شمس آقاجانی (شاعر و منتقد ادبی) است که همسرش را روز جمعه ۱۷ شهریور 1402 به دلیل عوارض بیماری کرونا از دست داد.این زوج شاعر تنها یک فرزند پسر به نام بامداد دارند و اطلاعاتی دقیقی از تاریخ ازدواج آن ها در دسترس نیست.

شمس آقاجانی
شمس آقاجانی

همسر شمس آقاجانی در مراسم تشییع پیکر او بدون حجاب ظاهر شد و در مراسم سخنرانی گفت: این اتفاق سریع افتاد و هنوز در شوک هستم. من داغدار ساده نیستم بلکه داغدار مضاعفم؛ داغدار همسرم، داغدار پدر فرزندم و  داغدار ادبیات هستم. من داغدار چندگانه‌ام و  نمی‌دانم چه فریادی بزنم و چه باید بکنم.

او سپس از آشنایی و ازدواج و مسیری که طی کرده بودند گفت و اظهار کرد: شمس پس از بازنشستگی خوشحال بود که دستش باز شده و می‌تواند بنویسد. من هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم که شمس قبل از من برود و یکی از آرزوهایم این بود که شمس بعد از من برود زیرا  راوی بهتری بود و بهتر از من می‌توانست در سوگ ‌من حرف بزند. این اتفاق فاجعه بزرگی بود، نمی‌دانم چه بگویم. تماس هیچ مجله و روزنامه‌ای را رد نمی‌کرد. او چرک‌نویس نداشت زیرا  ذهنش منسجم و پخته بود، می‌نوشت اما ویرایش نمی‌کرد.

تفتی با اشاره به این‌که جلد سوم از مجموعه رمز دهان او مجور گرفته و دو مجموعه چاپ‌نشده نیز دارد، گفت: من هنوز فرضت نکرده‌ام تا لپ‌تاپ او را باز کنم و ببینم کار دیگری دارد یا نه، اما می‌دانم زحمت ویرایش بر آثارش را بر روی دوش ما نینداخته است. ضایعه وحشتناکی بود. خیلی بی‌معرفتی کرد و  زود رفت، نمی‌دانم می‌توانم ببخشم یا نه. به همه‌مان تسلیت می‌گویم.

بامداد آقاجانی فرزند شمس آقاجانی نیز در پایان در سخنانی گفت: اگر چند روز پیش می‌گفتند جنگ جهانی سوم رخ خواهد داد، بیشتر احتمال می‌دادم تا این‌که بخواهم در  این مراسم صحبت کنم. پدرم زندگی را دوست داشت، علاقه و امید و انگیزه داشت تا با بازنشستگی بیشتر کتاب بنویسد اما همه چیز در عرض چند روز به‌هم ریخت.

بامداد آقاجانی فرزند شمس آقاجانی
بامداد آقاجانی فرزند شمس آقاجانی و رویا تفتی

اینستاگرام رویا تفتی

اینستاگرام رویا تفتی به آدرس royatafti است که 6362 هزار فالور دارد، 1150 صفحه را دنبال می کند و 514 پست بارگذاری کرده است.رویا در اکتبر سال 2015 صفحه شخصی خود را در اینستاگرام ایجاد کرد.

اینستاگرام رویا تفتی
صفحه اینستاگرام رویا تفتی

کتاب های رویا تفتی

نام

سال

موضوع 

ناشر

رگ هایم از روی بلوزم میگذرند 1383 شعر نو ویستار
سفر به انتهای پر 1391 شعر فارسی قرن 14 بوتیمار
سایه لای پوست 1394 شعر بوتیمار
اقلیم داغ  1398 - مانیا هنر
انفرادی دنیا 1401 شعر آفتاب
انفرادی دنیا
کتاب انفرادی دنیا از رویا تفتی

شعرهای رویا تفتی

تا اینجا که پشیمانی شد وجه اشتراکمان
من از ماندن
تو از رفتن
او از نرسیدن
و آنها ...
گویی نقطه ضعف‌ها را می‌داند سرنوشت
روی حساسیت‌ها انگشت می‌گذارد سرنوشت
در هر حال می‌شود خود را محق بدانی
این احساس اگر گذاشت


می‌گویند جایی نمی‌تواند پیدا کند برای خودش
جغد می‌شود گاهی گاهی چکاوک
راس ساعت نامقرر در را می‌کوباند
دیگر چیزی نگو
عزم رفتن کنَد بی‌فایده است
یا قصد نیامدن
هم رفتار شعر گرفته
هم خوی عشق

مصاحبه رویا تفتی

مصاحبه رویا تفتی هرچند او زیاد اهل مصاحبه نیست با هنر آنلاین در تاریخ ۱۴۰۰/۰۶/۱۴ انجام شد، در ادامه متن این مصاحبه را می خوانید: 

رویا تفتی شاعر، با انتقاد از وضعیت پخش و توزیع کتاب شعر به هنرآنلاین گفت: پس از انتشار مجموعه شعر «اقلیم داغ» در سال ۹۷، یک کتاب شعر دیگر آماده چاپ کردم که اشعار بلند و کوتاه را دربرمی‌گیرد. با مضامینی هم‌چون زندگی، مرگ، عشق، جنگ و اجتماع. تجربه‌های جدیدی هم داشته‌ام که حتی ممکن است گاهی به ضد شعر هم منجر شده باشد. فعلا هنوز با ناشری صحبت نکرده‌ام. گویا ناشران به سختی مجموعه شعر می‌پذیرند و پخشی‌ها هم مدتی‌ است اقبالی نشان نمی‌دهند.

شاعر مجموعه «سفر به انتهای پر» ادامه داد: یک زمانی حداقل از تیراژ کتاب خبر داشتیم ‌ولی الان همه چیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. نمی‌شود از ناشر هم توقع داشت با این وضعیت متزلزل اقتصادی و گران شدن لحظه به لحظه‌ کاغذ، مانند گذشته عمل کند. گرچه آن موقع هم بودند ناشرانی که کتاب شاعران جوان را با هزینه‌ خود شاعر چاپ می‌کردند و مسئولیتی در قبال پخش از خود نشان نمی‌دادند.

او با بیان این که مخاطب قبل از بروز فضای مجازی بیشتر مشتاق شعر بود و کنجکاو که مثلا فلان شاعر در مجموعه‌ بعدی‌ چه تجربه‌هایی کرده، افزود: البته خیلی خوب است که فضای مجازی امکان معرفی و ارائه را به طور یکسان در اختیار همه قرار داده است اما در مقابل هم هر فردی هر چیزی را به‌عنوان شعر منتشر می‌کند که باعث سردرگمی مخاطب و انحرافاتی شده است. به‌طورکلی دنیا بعد از نت وارد سازوکار جدیدی شده و بستگی دارد که چگونه استفاده‌ بهینه از آن ببریم. تا قبل از اینترنت نمایشگاه کتاب، محلی بود برای برخورد با آثار جدید و دیدار با شاعران. اکنون فضای مجازی همه را به هم وصل کرده و آن اشتیاق را از بین برده، بعد از بروز کرونا که دیگر همان امکان هم وجود ندارد.

شاعر مجموعه «رگ‌هایم از روی بلوزم می‌گذرند» تصریح‌کرد: اما هنوز معتقدم شعر طرفداران خود را دارد؛ افراد حرفه‌ای که در پی شعر جدی هستند هر چقدر هم جریاناتی بخواهند شعر به بیراهه برود آن را پیدا می‌کنند و می‌خوانند. این روزها مردم خسته‌اند و شاید به‌دنبال مطالعات آسان‌تر. برای همین، به نظر می‌رسد داستان طرفدار بیشتری دارد تا شعر، که ذهن را بیشتر درگیر می‌کند. شعر تخصصی‌تر شده و کمتر خوانده می‌شود.

تفتی با ابراز تعجب از برخورد ناشران برای چاپ مجموعه شعر، اظهارداشت: در این حوزه هم دچار افراط و تفریط هستیم. زمانی چند ناشر به شکل عجیبی مجموعه شعر به بازار عرضه می‌کردند تا حدی که این وفور باعث شعرزدگی شد. شاعر و مخاطب در این بازار غرق می‌شدند. این وفور این موضوع را به ذهن متبادر می‌کرد که شعر گفتن و انتشار آن آسان است. حال ناشران به‌سختی قبول می‌کنند مجموعه شعری را بپذیرند. در این میان البته هستند ناشرانی که هنوز شعر منتشر می‌کنند، اما نه از همه شاعران. آن‌ها جریاناتی را دنبال می‌کنند و به شعر خط می‌دهند.

او با این توضیح که شعر به‌غیر از فرمت کتاب در قالب نشریه کاغذی و الکترونیکی نیز فرصت انتشار دارد، اضافه‌کرد: در فرمت نشریه الکترونیک و کاغذی خیلی‌ها درخواست شعر دارند برای انتشار و شعر روی زمین نمی‌ماند؛ علی‌رغم این که در این وانفسا پرداختن به حوزه‌ فرهنگ قابل تقدیر است، ولی متاسفانه غالب این نشریات انگار چندان دغدغه‌ کیفیت ندارند. به‌فرض، من به‌عنوان شاعر، معیاری دستم نمی‌آید و باعث خوشحالی‌ام نمی‌شود از این که شعرم مجال چاپ پیدا کرده، چون کارشناسی نیست که به‌لحاظ کیفی آن را بررسی کرده باشد. این نشریات موجب شده‌اند شعر بسیاری از شاعران جوان منتشر شود بدون این که کارشناسی شود و از فیلتری بگذرد تا حداقل شاعر مسیر خود را پیدا کند.

رویا تفتی
رویا تفتی

 همچنین شما می توانید مصاحبه وی با نشریه اینترنتی نورهان به تاریخ 19 مهر سال 1399 را نیز بخوانید: 

رویا تفتی از شعرهای سایه لای پوست(۱۳۷۶) تا اقلیم داغ (۱۳۹۷)چه فرآیندی چه تحولاتی را از سر گذرانده است؟

هر فرآیند و تغییر و تحولی هم که از سر گذرانده باشم هنوز هم شعر برای من موجود ناشناخته و سرکشی است که باید به چنگش بیاورم. در مواجهه با هر شعر جدیدی، هم من دیگر آن آدم سابق نیستم هم شعر آن شعر سابق. و طریقه‌ی رام کردن خاص خودش را می‌طلبد. هنوز هم همان فرایند آزمون و خطاست و تحولی هم اگر باشد کسی که از بیرون نگاه می‌کند بهتر و دقیق‌تر متوجه می‌شود. برای مثال زمانی که سایه لای پوست شکل می‌گرفت استفاده از کامپیوتر هنوز عمومی نشده بود. ولی الان تلفن‌های هوشمند جام‌های جهان‌نمایی هستند در دسترس همگان. قطعا این تغییر و تحولات دنیای بیرون که روز به روز هم بر سرعت‌شان اضافه می‌شود بی‌تاثیر نیستند بر فرآیند شعر من هم. شعری که در خلوت شکل می‌گرفت و شعری که در حسرت خلوت شکل می‌گیرد… رویکردم اما همچنان تبدیل زندگی به شعر است و اعتماد به ناخودآگاه و استقبال از هر موضوع و ناموضوعی که جرقه‌ی اولیه‌اش را در ذهنم می‌زند. گاهی احساس می‌کنم دارم زیادی به سمت بیان مستقیم واقعیت‌ کشیده می‌شوم. نمی‌دانم تخیلم در حال آسیب دیدن است یا واقعیت‌ها هر چه بیش‌تر دارند به سمتی می‌روند که عناصر شعری سرِ خود می‌شوند. طنز، غلو، اغراق، غیرقابل باور بودن و… از طرفی هم همه چیز به سمت کالایی شدن و یک‌بار مصرفگی می‌رود … گاهی فکر می‌کنم شعر امروز باید چه جلوه‌ی ویژه‌ و مواد نگهدارنده‌ای داشته باشد که تاب بیاورد در برابر هجوم انواع جذابیت‌های سمعی و بصری که همه‌ی ما به ویژه نسل جوان را در بر گرفته است؟… هنوز در چالش این سوالی که شعر بعدی سر می‌رسد و گویدم مندیش جز دیدار من.
مرگ، تقلیل یا دگردیسی تجربه؟
مرگ، گاهی آدم را به خودش می‌آورد و چشمانش را بیش‌تر رو به زندگی باز می‌کند. گاهی هم نومید و منفعلش می‌کند تا جایی که یک «خب که چی؟» به آخر هر چیز بچسباند. بدترین حالتش وقتی‌ست که اطرافت را پر از مرگ‌هایی ببینی که می‌توانست اتفاق نیفتد یا حداقل به این شکل اتفاق نیفتد. دیدن زیاد و مداوم آن کرخت و بی‌تفاوت‌ات می‌کند انگار! در این‌صورت به گمانم بیش‌تر دگردیسی تجربه باشد.‌
تجربه چگونه در شعر ظاهر می‌شود؟
گاهی تند و سریع. گاهی آشکار و عیان و گاهی هم می‌رود ته‌نشین می‌شود و چنان مستحیل که برای خود شاعر هم روشن نیست. اما این که سانسورهای حسی چرا نسبت به برخی از تجربه‌های زیسته حساس‌تر عمل می‌کنند، مربوط می‌شود به ناخودآگاه، به دوران کودکی، ناکامی‌ها، از دست دادن‌ها، دغدغه‌ها، آرزوها… برای شاعر تا شاعر هم فرق می‌کند. بعضی‌ها باید خود را دائم در معرض تجربه‌های جدید قرار دهند تا حس‌شان تحریک شود. بعضی‌ها نه، ممکن است یک تجربه بارها و بارها در شعرهای‌شان نمود پیدا کند به اشکال مختلف.
تجربه‌ی زبانی در رابطه با تجربیات زندگی ( و بالعکس) چگونه شکل می‌گیرد؟
تجربیات زندگی و تجربه‌ی زبانی انگار به ظاهر هر کدام راه خودشان را می‌روند و مربوط به دو حوزه‌ی مختلف‌اند، اما قطعا بر روی همدیگر تاثیر و تاثر دارند. چگونگی ارتباط و شکل‌گیری‌شان باید پروسه‌ی پیچیده‌ای داشته باشد. یک مقدارش مربوط به خودآگاه است و میزان مطالعه و تمرین و ممارست. و یک مقدارش هم که حسی است و مربوط به ناخودآگاه. حتی همان بخش آموختنی‌اش هم جوابگو در همه‌ی شعرها نیست. هر شعری زبان خاص خودش را می‌طلبد و شاعر را به سمتی می‌کشاند. به نظر می‌رسد اما تجربه‌ی زبانی موثر، از زبان تجربی وقتی فراتر می‌رود که شاعر از پسِ جمعی کردن و عمومیت بخشیدن تجربه‌ی خصوصی‌اش برآمده باشد. اما همان طور که گفته‌اند همیشه دو صد گفته چون نیم کردار نیست و هر شاعری هم شبیه شعرهایش. و یا به قول براهنی بعضی‌ها شاعرتر از شعرهای‌شان نبودند و بالعکس.
چرا باید (چرا باید کلاسیک‌ها را خواند) را خواند؟ این سطری از مجموعه سفر به انتهای پر است. یک بازی با ترجمه‌ی نام کتاب کالوینو. اما در رابطه با شعر ایران، آیا کلاسیک‌ها را همچنان باید خواند؟
الان دقیق به خاطر ندارم ولی از خواندنش به اندازه‌ای لذت برده بودم و بر من تاثیر گذاشته بود که باعث به وجود آمدن این شعر شد. بهتر دیدم اسم و شان نزولش را هم از خود کتاب بگیرم و به این صورت در آمد. جذاب‌ترین کتاب‌ها برای من کتاب‌هایی هستند که حس نوشتنم را برانگیزانند و این کتاب کالوینو چنین کرد آن موقع.
خواندن شعر کلاسیک ایران برای من مثل رفتن به خانه‌ای قدیمی است. ظرافت‌هایی که در آن به کار رفته شگفت‌زده‌ام می‌کند ساعت‌ها می‌توانم بنشینم خیره به چم و خم‌ها و ریزه‌کاری‌هایش و حظّ ببرم. حافظ و رندی‌های چند جانبه‌اش، مولانا و موسیقی و بی‌خودی‌اش، سعدی و زبان سهل و ممتنعش، وحشی و واسوخت‌هایش، … همه و همه هنوز می‌توانند بخشی از حس زیبایی‌شناسی‌ام را راضی کنند و احتمالا تاثیر زیرپوستی‌شان را هم بر شعرهایم می‌گذارند. اگر چه از نظر محتوایی با برخی زاویه دارم.
در مقاطعی عضو هیات داوران جایزه شعر زنان ایران ( خورشید) بوده‌اید و همچنین عضو داوران جایزه شعر نیما، با این اوصاف، روند شعر زنان ایران را چگونه می‌بینید؟
متاسفانه این جایزه چهار دوره بیش‌تر برگزار نشد. من داوری سه دوره‌ (جز سوم) را بر عهده داشتم. فرصت بسیار خوبی بود برای خواندن تقریبا تمام کتاب‌هایی که در یک سال توسط زنان منتشر می‌شد. پنج شش سالی‌ست که دیگر برگزار نمی‌شود و در این مدت قطعا شاعران جوان و تازه نفس دیگری هم به جمع ما پیوسته‌اند. علیرغم تمام تنگناهایی که وجود داشته و دارد (برگزاری همان جایزه هم کلی با مشکل مواجه می‌شد). روند شعر زنان ایران را بسیار امیدوار کننده می‌بینم. چهره‌های شاخصی داریم که در شعر به زبان، جهان‌بینی و امضای شخصی خود رسیده‌اند. به هر دلیل کمتر اهل حاشیه‌اند و شاید خیلی سر زبان‌ها نباشند اما مطمئنا اشعار قابل اعتنایی را به گنجینه‌ی شعر ایران افزوده و خواهند افزود.

رویا تفتی
رویا تفتی شاعر

 با تلقی جنسیت به عنوان یک فاکتور و عامل تاثیرگذار، آیا می‌توان تمایز شعر زنان از مردان را تا حدی جدی گرفت که به این پرسش برسیم: آیا پایان غلبه‌ی مردسالاری بر شعر امروز فرا رسیده است؟

و در ادامه‌ی همین پرسش از زاویه‌ای دیگر و به گفته‌ی ژولیا کریستوا استناد کنیم که انقلاب زنانه در زبان می‌تواند ساختار و اندیشه‌های مردانه را تغییر دهد، آیا زمان این تاثیرگذاری فرا رسیده است؟
طبق نظریه‌ی یونگ در ضمیر ناخودآگاه هر زنی، جانی مردانه و در ضمیر ناخودآگاه هر مردی، جانی زنانه وجود دارد، حداقل تا وقتی که نظریه‌ی دیگری روی دست آن بلند نشده، تمایز شعر زنان از مردان بر اساس جنسیت، به آن صورتی که گاهی مطرح می‌شود درست و دقیق نخواهد بود، گرچه به نظر جدی می‌رسد. اما از آنجا که اتفاقات هنری، منفک از جریانات سیاسی- اجتماعی نیستند و با تقدم و تاخر از هم حرکت می‌کنند، موفقیت و حضور موثر زنان در سراسر دنیا و در عرصه‌های مختلف، آینده‌ی دیگری را نوید می‌دهد. در برخی از کشورهای جهان زنان سهم قابل توجهی از قدرت سیاسی را در اختیار دارند و این قدرت روز به روز بیشتر می‌شود. اگر چه هنوز تبعیض‌های زیادی وجود دارد. در ایران نیز علیرغم تمام موانع و محدودیت‌ها، زن‌ها توانایی‌های خود را در زمینه‌های مختلف به اثبات رسانده‌اند. از جمله در ادبیات و هنر. و امروز اگر کسی این نکته را انکار کند یا نادیده بگیرد مغرض است یا نگاهی جامع‌‌نگر ندارد.
این گفته‌ی ژولیا کریستوا به قول شما، به نظر می‌رسد بیشتر مربوط به متن ادبی است و فرهنگ مکتوب. در ایران اما فرهنگ شفاهی، فرهنگ غالب بوده تاکنون و کتاب و دیگر رسانه‌های مکتوب نتوانسته‌اند در سطح عموم، چندان موثر باشند. ولی رسانه‌های امروزی (که ترکیبی از متن و صوت و تصویرند)، روی همه چیز تاثیر گذاشته‌اند. دیگر کمتر کسی به راحتی می‌تواند از تبعیض جنسیتی بگوید و منتظر عواقبش در فضای مجازی نباشد. و زیاد دیده شده بازخوردهایی که گوینده را به عذرخواهی واداشته یا به این که نظرش را تعدیل و تصحیح کند. اگر چه رسانه‌های مدرن در حال حاضر بیشتر نقش سرگرم کنندگی دارند، اما نباید از جنبه‌ها‌ی مثبت و تاثیرگذار آن هم در طول زمان غافل بود. به ویژه در جایی که رسانه ملی‌اش هم (بی طرف) بی‌غرض نیست!
شعر(((عنکبوت)))) ص ۱۱۸، شعر نخ ص۱۲۶، چکه! نشت! !! ! ص۶۸ و…کی بُرد؟ کی باخت؟ روی صفحه‌ی کی بُرد ص۱۲۲ و…با توجه به کتاب( سفر به انتهای پر)نوشته گاهی عینیت بیرون را با کلماتش همراه می‌کند، تداعی، اجرا،توگراف، بازی‌های زبانی، فرا رفتن از تقابل‌های دوگانه‌ی معمول، و… دغدغه‌هایی در شعر شما هست که شعر از سرودن، با ارجاع به مواردی از موارد بالا، خود را به اجرایی در سرودن، شاید هم به اجرای سرودن، نزدیک می‌کند، شما برای چنین حرکت‌هایی که هنوز هم پرسش برانگیزند چه پاسخ یا پاسخ‌هایی دارید؟
برای هر شاعری پیش می‌آید که در حوزه‌هایی که قبلا توسط دیگران تجربه شده، آزمون و خطایی انجام ‌دهد. این شعرها بیشتر این وضعیت را داشتند و البته در همه‌ی آن‌ها غالب بودنِ وجهِ شنیداری شعر برای من از اهمیت بیشتری برخوردار بود. این که موقع خواندنِ بلند، چیزی از دست نرود، اما هنگام خواندن از روی نوشته، مفهوم دیگری به آن اضافه شود و تاکید، تداعی، ناچاری یا به قول شما اجرا در لحظه‌ی سرودن و غرق شدن در آن لحظه را بهتر و بیشتر برساند. برای مثال در شعر عنکبوت به صورت ناخودآگاه وقتی کلمه‌ی عنکبوت را نوشتم آن را داخل پرانتز گذاشتم شاید خیلی هم دلیلش را نمی‌دانستم تا در مرحله‌ی ویرایش که پرانتزها اضافه شد و عنکبوت خودش را نشان داد. برای خود من یک کشف بود انگار و لذت‌بخش هم البته! یا در شعر نخ، همینطور که داشتم عبارت «یکی زیر یکی رو» را تکرار می‌کردم فکر کردم این بافتن را اگر بخواهم نشان هم بدهم چه ترفندی می‌شود به کار برد؟ یک در میان کلمه‌ها را بولد کردم تا زیر هم که نوشته می‌شوند آن حالت بافت را نشان بدهد و… البته نمی‌دانم تا چه حد موفق بوده‌ام؟ اتفاقا آن پرسش‌برانگیزی‌ برای خود من هم به وجود آمد، به این صورت که آیا این‌ها چاشنی هم داده‌اند به شعر، یا فقط در حد تزیین باقی مانده‌اند؟ که هر کدام ارزش خودش را دارد. اما نمی‌دانم چرا دغدغه‌ی ذهنی‌ام نشد و در حد همان چند تجربه باقی مانده است تاکنون. ولی اگر باز هم شعر حکم کند و ضرورتش ایجاد شود چرا که نه!
در شعر ایران چه اتفاقی افتاده است؟ چه اتفاقی دارد می افتد؟چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اجازه دهید پاسخ این پرسش‌تان را کلی و به صورت طنز بدهم. همان اتفاقی که همیشه می‌افتاده، فقط یک مقدار سرعت بیشتری گرفته، به تبع ریتم زندگی در دنیای امروز. و با این تفاوت که با وجود اینترنت دیگر به راحتی هر کس می‌تواند نوشته‌های پخته و ناپخته‌اش را در دسترس همگان قرار دهد. که هم مزایایی دارد و هم معایبی… و اتفاقی که دارد می‌افتد هم به نظر همان ساز و کار همیشگی‌ست. اقلیتی با جدّیت دارند شعرشان را می‌گویند و برای اکثریتی هم حاشیه‌ها جذابیت دارد و از اهمیت بیش‌تری برخوردار است برای‌شان. به نظر نمی‌آید اتفاق خاصی بیفتد. شعر به گمانم همان مسیر سینوسی خودش را طی خواهد کرد و هر چند وقت یک‌بار، یکی، آب در خوابگه مورچگان خواهد ریخت و گسست جدیدی ایجاد خواهد کرد. اولش با تمسخر و انکار مواجه خواهد شد و بعد همان منکرین، آنقدر به تقلید غیرخلاقانه‌ی آن خواهند پرداخت تا آن را به حد اشباع و رخوت بکشانند. چند تنی هم آن حرکت اصیل را ادامه می‌دهند و مکث خواهند نمود و بازگشت و دوباره از از سر… بعضی‌ها هم که مستقل از زمان و مکان هستند و… خلاصه جای نگرانی نیست با این تیراژ و نشر و پخش و باقی قضایا!

رویا تفتی
رویا تفتی

 رابطه‌ی تئوری با شعر باید چگونه باشد؟ گویا این باید لازم است باشد، چرا که دیده‌ام برخی تئوری‌های نامربوط را به صرف نام‌ها و احیانا اظهار فضل، به گونه‌ای در توضیح و توجیه یک شعرضعیف می‌آورند که آخر سر می‌فهمی ،طرف شعر را نمی‌شناسد، می‌خواهد به ضرب و زور چند اسم و چند تئوری حضورش را به شعر تحمیل کند، چه چیزی هست سوای این ترفندهای منتقدنماها، که شعر را و حضورش را به ما می‌نمایاند؟ و چگونه نقد یا منتقدی می‌تواند معرّف این حضور باشد؟
هر گونه که باید باشد قطعا این نیست که بشود صرفا با تکیه و بر اساس تئوری شعر نوشت. ساز و کار نوشتن شعر خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. بخش قابل اعتنایی از آن شهودی ا‌ست، اما نمی‌شود فقط هم به شهود اکتفا کرد، به خصوص در دنیای امروز که همه چیز به سمت تخصصی‌ شدن می‌رود. به نظرم آن لذّت اولیه‌ای که یک شعر می‌دهد معیار مهمی است، لذتی که ناشی از حسی است که آن شعر القا می‌کند؛ حتی اگر خود شعر را درست نفهمیده باشیم. همینطور ساز و کار نوشتن نقد که ساده نیست. نقد حتی اگر توجیهی باشد به قول شما، باید بتواند مخاطب را مجاب کند، نه این که مشکلی به مشکلات او اضافه و مجهولی بر سوا‌لاتش بیفزاید.
متاسفانه در ایران منتقدی که صرفا به کار نقد بپردازد نداریم که بی‌طرف هم باشد. به نظر می‌رسد کار آسانی نیست تشخیص سره از ناسره، معیاری که من دارم اما این است که تا می‌بینم طرف بیشتر از آن که به شعر مورد بحث بپردازد، به کرامات خودش می‌پردازد یا آسمان و ریسمان را به هم می‌بافد، طبیعتا به اصل قضیه شک می‌کنم.


سخن آخر

در این مطلب بیوگرافی رویا تفتی شاعر و همسر شمس آقاجانی که از شاگردان کارگاه رضا براهنی بود را مرور کردیم. برای ما در قسمت نظرات بنویسید که آیا با کتاب های رویا تفتی آشنا بوده اید؟

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
هاجر خانی
هاجر خانی
علاقه مند به خبرنگاری و تولید محتوا

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد