زندگینامه میلان کوندرا؛ بازجویی از سَبُکی زندگی با شوخی
میلان کوندرا به پرسشهای دانش، پیچیدگی وجود و عدم قطعیت می پردازد. زندگینامه میلان کوندرا از جوانی تا مرگ به همراه معرفی بهترین آثارش را با هم مرور می کنیم.
"میلان کوندرا" رمان نویس، مقاله نویس، شاعر، فیلسوف و منتقد سیاسی برجسته در سن ۹۴ سالگی درگذشت. هر آن چه نوشت راههای تازهای برای تفکر، نوشتن و خواندن گشود. کوندرا در سال ۱۹۲۹ میلادی در زمانی بی عیب و نقص متولد شد: روز اول ماه آوریل. او از همان ابتدا در معرض پوچ بودن فرهنگ انسانی قرار گرفت و در آن غوطه ور شد. او در چکسلواکی تحت اشغال نازیها بزرگ شد سپس تحت حکومت استالینیستی زندگی کرد جایی که یکی از اعضای فعال حزب کمونیست بود. در جایی از رمان "خنده و فراموشی" نوشته کوندرا که داستانهایی با مضامین مشترک است و به بررسی فراموشی در طبیعت، تاریخ و سیاست و به طور کلی در زندگی میپردازد گروهی از کمونیستها را ترسیم میکند که با یکدیگر در یک دایره میرقصند و به هوا میپرند و بر فراز شهر اوج میگیرند و به خنده فرشتگان میخندند در حالی که پایینتر از جایی که آنان ایستادند جلادان در حال کشتار زندانیان سیاسی هستند. راوی داستان که لزوما نمیتواند جزئی از آن گروه باشد میگوید: "با ناراحتی در دلم فهمیدم که آنان مانند پرندگان پرواز میکنند و من مانند سنگ در حال سقوط هستم آنان بال دارند و من هرگز بال نخواهم داشت".
بازحویی از توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) با چاشنی طنز
به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن؛ کوندرا از ظلم و ستم غیرانسانی آگاهی داشت. اولین مجموعه شعر البته نه چندان خوب او تحت عنوان "انسان: باغی وسیع" زمانی که او تنها ۲۴ سال سن داشت در سال ۱۹۵۳ میلادی چاپ شد و از نظر لحن و محتوا کاملا منطبق با ادبیات رسمی شوروی بود.
با این وجود، زمانی که او اولین رمان خود با نام "شوخی" را در سال ۱۹۶۷ میلادی چاپ کرد و سپس در سال ۱۹۶۹ میلادی رمان "زندگی جای دیگری است" را نوشت (که در سال ۱۹۷۲ میلادی چاپ شد) هر دو اثر را با طنز سیاسی به پایان رساند. این موضوع باعث اخراج او از حزب کمونیست و سپس تبعیدش شد. در رمان "سبکی تحمل ناپذیر هستی" که شاید شناخته شدهترین رمان اش باشد (چاپ شده در سال ۱۹۸۴ میلادی) و در سال ۱۹۸۸ فیلمی با اقتباس از آن با بازی ژولیت بینوش و دنیل دی لوئیس ساخته شد، کوندرا به بازجویی خود از سیاستهای توتالیتر (تمامیت گرا) ادامه داده و بهار پراگ، توحش حکومت علیه آن و کنترل چکسلواکی توسط شوروی را بررسی میکند.
کوندرا در هر یک از رمان هایش قدری طنز به کار میبرد البته طنزی تلخ. برای مثال در "سبکی تحمل ناپذیر هستی" راوی دکترین نیچه در مورد بازگشت جاودانه* یا عود ابدی مورد بحث قرار میدهد و اشاره میکند این امکان وجود دارد که ما بارها و بارها یک زندگی مشابه داشته باشیم. با این وجود، او هم چنین یک روایت شهوانی را ارائه میدهد مبتنی بر این که به نظر میرسد رابطه جنسی میتواند به انسان اجازه دهد تا در لحظه زندگی کند. ما میتوانیم وزن عود ابدی را با سبکی زنده بودن اینجا و اکنون عوض کنیم. وزن و سبکی، خنده و فراموشی، تکرار و تغییر و سیاست و جنسیت مضامینی هستند که در چهار رمان نخست او مطرح شده اند رمانهایی که این دوگانگیها را در خود جای داده اند.
شاید این توانایی برای داشتن افکار متناقض را با چیزی که او به "فیلیپ راث" نویسنده امریکایی گفته بود بتوان درک کرد: "توتالیتاریسم نه تنها جهنم بلکه رویای بهشت است درام قدیمی دنیایی که در آن همه در هماهنگی زندگی میکنند".
نویسنده در تبعید
رویای بهشت او البته محقق نشد. او در سال ۱۹۷۵ میلادی از خانه خود برای تبعید به فرانسه گریخت و به نوشتن آثار داستانی ادامه داد و یک خط کلی پیروی میکرد: رمانهای چند قسمتی و چندصدایی که در آن راوی نقد، تفسیر و اظهارات فلسفی را در متن جای میدهد.
این رویکرد داستانی بی قرار را میسازد داستانی که در مکان ها، زمانها و زمینهها به این سو و آن سو میچرخد. شخصیتها به داخل و خارج سوسو میزنند. منطق آغاز، میانه و پایان به سختی تصدیق میشود و در انواع مسائلی که اغلب در داستان ظاهر میشوند جستجو برای خود، گفتن یک داستان و دستیابی به راه حل کنار گذاشته شده اند.
تمرکز رمانهای کوندرا کشمکش آنها با پرسشهای دانش، پیچیدگی وجود و عدم قطعیت دائمی است. این میتواند یک سبک ناراحت کننده باشد: یک اختلال به جای یک لذت ساده یا یک تجربه زیبایی شناختی. برای یک زن قرن بیست و یکمی لحن و سبک او در نوشتن صحنههای جنسی و بازنمایی زنان به طور کلی میتواند به عنوان نوعی مردانگی منسوخ و تاریخ مصرف گذشته قلمداد شود.
همه چیز به این سادگی نیست که شما فکر می کنید
مقالات کوندرا نیز جالب توجه بوده اند. در مقالهای تحت عنوان "هنر رمان" چاپ شده در سال ۱۹۸۶ میلادی او تاریخچهای را بیان میکند که چگونه رمان نویسان ابعاد مختلف هستی را گشودند. او با "میگل د سروانتس" آغازمی کند و از میان فهرستهای نویسندگان داستانها به سراغ همتایان چک تبار خود "فرانتس کافکا" و "یاروسلاو هاشک" میرود که به ادعای او نشان میدهند که نقطه قوت داستان این است که عدم اطمینان را تحمل میکند در حالی که سیاست و مذهب نمیتوانند عدم قطعیت را تحمل کنند.
از نظر کوندرا آن چه که داستان به خوبی انجام میدهد آن است که به خواننده بگوید:"چیزها به آن سادگی که شما فکر میکنید نیستند".
از نظر کوندرا رمان یک شئی فناورانه است که راههای جدیدی برای دیدن و معنا بخشیدن ارائه میدهد و این دیدن و معنا در متن آن نهفته است. برای مثال، او در "پرده: مقالهای در هفت قسمت" چاپ شده در سال ۲۰۰۶ میلادی اشاره میکند که داستان چه کاری میتواند انجام دهد که فرمهای قبلی نمیتوانستند انجام دهند. کوندرا اشاره میکند که نویسندگانی مانند سروانتس (نویسنده دن کیشوت)، هنری فیلدینگ (نویسنده سرگذشت تام جونز کودک سرراهی) و لارنس استرن (نویسنده کتاب زندگی و عقاید تریسترام شندی) چیزهای کوچک زندگی روزمره را معرفی میکنند و معنای و اهمیت آن را برای ما روشن میسازند. با این وجود، او با عجله بیان میکند که نویسندگان معاصر نمیتوانند و نباید مانند آن غولها بنویسند بلکه نوشتن امری استمراری از لحاظ فرم، صدا و سبک در دورهای خاص و همراه با ناپیوستگی یافتن چیزی جدید است. او در این مقالات به نحوه نوشتن، چگونگی خوش گذراندن با زبان و فرم، اجازه دادن به بیدار شدن تخیل و نحوه برخورد با اندیشه و مفهوم مادیات و سیاست میپردازد.
گویای حقایق ناخوشایند
میتوان تصور کرد نویسندهای با چنین ظرافت و چنین درخشش فنیای باید در مقطعی از عمر طولانی خود برنده جایزه نوبل ادبیات شده باشد. با این وجود، او جوایز دیگری از جمله جایزه اورشلیم (بیت المقدس) در سال ۱۹۸۵ و جایزه هردر در سال ۲۰۰۰ را دریافت کرد. شاید سبک نوشتن کوندرا باعث شد تا کمیته نوبل او را در چندین دوره به عنوان نامزد دریافت جایزه معرفی کرد، اما هرگز به او جایزهای اعطا نکرد. کوندرا پس از نگارش آخرین رمان اش به زبان چکی تحت عنوان "جاودانگی" در سال ۱۹۹۱ میلادی که در آن پرسشهای مربوط به روابط جنسی و شخصی را مطرح میکند چهار رمان دیگر نوشت که توجه کمتری را به خود جلب کرد و کمتر مورد استقبال منتقدان قرار گرفت.
بنابراین، در رمانهای "آهستگی" (۱۹۹۵)، "هویت" (۱۹۹۹)، "جهالت" (۲۰۰۰) و در نهایت "جشن بی معنایی" (۲۰۱۴) میتوان روند محو شدن ستاره اقبال او را مشاهده کرد. دلیل آن موضوع این نبوده که کتابهای ذکر شده کمتر خوب بودند بلکه به نظر "رابین اشندن" بنیانگذار و سردبیر سابق مرکز و شرق اروپای مجله "لاندن ریویو" کوندرا بیانگر "حقایقی بود که برای عصر مدرن ناخوشایند است". کوندرا به طرز وحشتناکی صراحت دارد. کوندرا حتی تسلی احساسات یا اخلاق را به نفع آن چه اخلاق معرفت توصیف میکرد رد کرده است یعنی لازمه دیدن و گفتن چیزی که نویسندگان پیشین ندیدند و نمیتوانستند ببینند یا بگویند و برای ایجاد درک تازه از جهان است.
*مفهومی است که طبق آن جهان و تمام هستی و انرژی به طور نامحدود و به همان شکل در حال تکرار بوده و ادامه خواهد یافت.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای میلان کوندرا
میلان کوندرا نویسندهی داستانهای کوتاه، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، شاعر و یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین رماننویسان قرن بیستم است که در آثارش کمدی اروتیک را با نقد سیاسی و ژرفاندیشی فلسفی درهم میآمیزد. رمانهای او به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شده است. دو کتاب «بار هستی» و «جاودانگی» از معروفترین آثار میلان کوندرا به شمار میروند.
زندگینامه میلان کوندرا
میلان کوندرا (Milan Kundera)، نویسندهی اهل چکسلواکی، در شهر برنو به دنیا آمد. پدرش موسیقیدان و پیانیست معروفی بود و ریاست آکادمی موسیقی جاناسک در برنو را بر عهده داشت. میلان کوندرا نیز نواختن پیانو را از پدر آموخت و بعداً به تحصیل موسیقیشناسی پرداخت. تأثیر این شناخت موسیقایی را میتوان در سراسر آثارش دید.
میلان کوندرا به نسلی از جوانان تعلق دارد که متأثر از تجربهی جنگ جهانی دوم بودند. کوندرا در دورهی نوجوانی به حزب کمونیست چک پیوست. در چهاردهسالگی به شعر روی آورد. تحصیلاتش را در رشتهی ادبیات و زیباییشناسی در دانشکدهی هنر دانشگاه چارلز در پراگ گذراند و پس از آن به دانشکدهی فیلم آکادمی هنرهای نمایشی پراگ منتقل شد. او مدتی از حزب کمونیست اخراج شد.
میلان کوندرا پس از فارغالتحصیلی در سال 1952، در دانشکدهی فیلم بهعنوان مدرس ادبیات جهان مشغول به کار شد. در سال 1956، مجدداً در حزب پذیرفته شد ولی نهایتاً در 1970 برای بار دوم از حزب اخراجش کردند. میلان کوندرا در کنار دیگر جوانان و روشنفکران کشورش، در جنبش بهار پراگ فعالیت میکرد. بهار پراگ دورهی کوتاهی از اصلاحات دموکراتیک در چکسلواکی در سال 1968 بود که با حملهی شوروی به شکست انجامید.
با اشغال کشورش توسط شوروی، دورهای از محدودیتهای سیاسی آغاز شد. نام میلان کوندرا نیز در فهرست سیاه قرار گرفت. با این حال، او به جریان کمونیسم چک متعهد ماند و با این ایده که «اهمیت پاییز پراگ ممکن است از بهارش بیشتر باشد» به نقد دیگر همفکرانش پرداخت. با این حال، کوندرا نهتنها از دانشگاه اخراج شد، بلکه عرضه و انتشار کتابهایش نیز ممنوع اعلام شد. در این دوره، میلان کوندرا برای امرار معاش به نوشتن طالعبینی روی آورد. کوندرا از سال 1975 به فرانسه تبعید شد و با سلب تابعیتش در کشورش، چند سال بعد به تابعیت فرانسه درآمد.
فعالیتهای ادبی میلان کوندرا
میلان کوندرا فعالیت ادبیاش را خیلی زود و در نوجوانی با نوشتن شعر آغاز کرد. او چندین مجموعه شعر را در دههی 1950 به چاپ رساند که بعداً به دلیل لحن کنایی و جنسی از انتشار آنها جلوگیری شد.
میلان کوندرا، علیرغم دوران اول کاریاش که در قالب شعر به طرفداری از ایدهی کمونیسم پرداخته بود، در ادامه، در رمانهایش از هر نوع طبقهبندی ایدئولوژیک میگریزد. او پس از چند داستان کوتاه و یک نمایشنامهی تکپردهای بسیار موفق به نام «صاحبان کلیدها» (1962)، رمان «شوخی»، اولین رمان و یکی از بزرگترین آثارش، را در سال 1967 منتشر کرد. این رمان به چندین زبان دنیا ترجمه شد و برای او شهرت زیادی به دنبال آورد. «زندگی جای دیگری است» (1969)، دومین رمان وی، به دلیل سختگیریهای حزب کمونیست در چک اجازهی انتشار نیافت.
میلان کوندرا که برای انتشار آثارش در کشورش با موانع زیادی روبهرو بود، از سال 1993 به بعد رمانهای خود را به زبان فرانسه نوشته است. چاپ و انتشارآثار میلان کوندراتا سال 1989 در سرزمین مادریاش ممنوع بود. بین سالهای 1985 تا 1987، او بازنگری ترجمههای فرانسوی آثار قبلیاش را خودش انجام داد. کتابهای او به بسیاری از زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است.
بهترین کتابهای میلان کوندرا
کتاب بار هستی(The Unbearable Lightness of Being): این کتاب که با نام «سبکی تحملناپذیر هستی» نیز شناخته میشود، در سال 1984 نوشته شد. داستان این کتاب در مورد دو زن، دو مرد و یک سگ و زندگی آنها در دوران جنبش بهار پراگ است. کتاب به زندگی درونی این افراد با محور عشق، تعهد و سیاست میپردازد. توما، شخصیت اصلی رمان، یک جراح است که با زنان زیادی ارتباط دارد، در این میان در یک مواجههی تصادفی، عاشق دختر فقیر و سادهای به نام ترزا میشود. توما همزمان روابطش با زنان دیگر را نیز ادامه میدهد. از جمله با سابینا، زن نقاشی که همچون توما علاقهای به رابطهی متعهدانه ندارد. زندگی شخصیتهای داستان در میانهی تضادهای وجودی بین سبُکی زندگی و اتفاقات و سنگینی انتخابهای فردی میگذرد. گویا که زندگی تنها در این میانه جریان دارد.
کتاب جاودانگی(Immortality): این رمان طولانیترین و فلسفیترین رمان میلان کوندرا است، ولی با وجود عمیق بودن، همچنان زبان طنز و کنایهآمیزی دارد. جاودانگی رمانی است در هفت قسمت. شخصیت محوری داستان زنی به نام اگنس و احساس تنهایی اوست. در این داستان با نوعی رمان پستمدرنیستی روبهرو هستیم که قصهی چندانی ندارد ولی مسائل و درگیریهای ذهنی شخصیتهای انسانی در آن محوریت دارند.
جلد کتاب جاودانگی میلان کوندرا ترجمه حسین کاظمی یزدی
نام کتاب
کتاب صوتی جاودانگی
نویسنده
میلان کوندرا
مترجم
حسین کاظمی یزدی
گوینده
آسمان مصطفایی
ناشر چاپی
انتشارات نیکو نشر
ناشر صوتی
انتشارات جیحون
سال انتشار
۱۴۰۰
فرمت کتاب
MP3
مدت
۱۴ ساعت و ۴۳ دقیقه
زبان
فارسی
موضوع کتاب
کتاب صوتی داستان و رمان خارجی،کتابهای داستان و رمان خارجی
کتاب زندگی جای دیگری است(Life Is Elsewhere): در 1973 به فرانسه چاپ شد. این کتاب زندگینامهی ساختگی شاعری است به نام یارومیل. میلان کوندرا هستهی زندگی شاعرانی همچون آرتور رمبو، پرسی بیش شلی و میخائیل لرمانتوف را برای به تصویر کشیدن یارومیل بیرون کشیده است. زندگی و رشد یارومیل روایتی از ورود میل رمانتیک یارومیل به عالم آرمانهای سیاسیاش و طغیان علیه وضع موجود است.
نام کتاب
کتاب صوتی زندگی جای دیگری است
نویسنده
میلان کوندرا
مترجم
پانته آ مهاجر کنگرلو
گوینده
تایماز رضوانی
ناشر چاپی
نشر نو
ناشر صوتی
استودیو نوار
سال انتشار
۱۴۰۰
فرمت کتاب
MP3
مدت
۱۲ ساعت و ۲۶ دقیقه
زبان
فارسی
موضوع کتاب
کتاب صوتی داستان و رمان خارجی،کتابهای داستان و رمان خارجی
کتاب آهستگی(Slowness): در 1995 به فرانسه چاپ شد. این رمان اولین اثر میلان کوندرا است که به زبان فرانسه نوشته شد. این کتاب نوشتهای در ستایش آهستگی است. میلان کوندرا در این رمان چندین خط داستانی را در کنار هم به پیش میبرد. هر کدام از این خطوط داستانی بخشی از دیدگاه او را در مورد مدرنیته، حافظه و احساس بیان میکنند.
میلان کوندرا خود را نویسندهای بدون پیام میداند و معتقد است جوهر رمانْ کنایه است. اغلب رمانهای او بر محور سرگشتگی وجودی انسان در دنیای امروز میگردد. میلان کوندرا این سرگشتگی رنجآور را با سرخوشی ناشی از اتفاقات تصادفی که در زندگی ممکن است برای هر کسی رخ دهد درهم میآمیزد. او میگوید: «هیچ وسیلهای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد، زیرا هیچ مقایسهای امکانپذیر نیست. در زندگی با همهچیز برای نخستینبار مواجه میشویم»، بنابراین زندگی وضعیت متناقضی پیش روی ما میگذارد. از یک طرف، با سنگینی انتخاب و از طرف دیگر، با سبکی اتفاق روبهروییم.
میلان کوندرا تأکید میکند که رمانهایش از آن نوع زیباییشناسی که رمانهای روانشناختی از آن برخوردارند بیبهره است. میگوید: «همهی رمانها در هر عصری با معمای خود سروکار دارند... اگر من خودم را خارج از رمان روانشناختی قرار میدهم به این معنا نیست که میخواهم شخصیتهای رمانهایم را از زندگی معنوی محروم کنم. فقط به این معناست که معماهای دیگری وجود دارد؛ سؤالات دیگری که رمانهای من در درجهی اول به دنبال آن هستند. درک رمز وجودی چیزی است که رمانهای من در جستوجوی آناند.» به همین دلیل اغلب درداستانهای میلان کوندرامیبینیم که راوی داستانْ سوم شخص است تا مجالی برای گفتوگوی درونی ایجاد شود. در عین حال، شخصیتهای داستانها بدون تاریخ و پیشینهاند. چیزی در مورد ویژگیهای شخصیتی، چهره و طبقهی آنها در داستان گفته نمیشود. گویا آنها میتوانند هر کسی باشند.
شوخی و فراموشی از محوریترین مضامین مطرح در آثار میلان کوندرا است. فراموشی در آثار او را بسیار متأثر از مارتین هایدگر و فریدریش ویلهلم نیچه میدانند، همچنان که طنز و شوخی معمول در آثارش را متأثر از میراث جریان ادبی روشنگری اروپایی میپندارند. درکتابهای میلان کوندراطنز با تقدسزدایی از پدیدهها علیه ایدئولوژیهای توتالیتر عمل میکند و کوندرا همواره بهخوبی از این ویژگی برای غلبه بر تلخی زندگی تحت جزماندیشی و ایدئولوژی استفاده میکند.
جوایز و افتخارات میلان کوندرا
1973: رمان زندگی جای دیگری است، جایزهی مدیسی برای بهترین رمان خارجی
1978:کتاب والس خداحافظی، جایزهی موندلو ایتالیا
1981:کتاب خنده و فراموشی، جایزهی کامنولث اوارد آمریکا
1982: جایزهی اروپا لیتراتور
سیارکی که در رصدخانهی کلت (Kleť) در سال 1983 کشف شد، به افتخار میلان کوندرا، سیارک 7390 کوندرا نامگذاری شده است.
1985: جایزهی اورشلیم
1987: جایزهی دولتی اتریش برای ادبیات اروپا
2000: جایزهی هردر
2009: جایزهی پریکس موندیال سینو دل دوکا
2011: جایزهی اووید
2020: جایزهی فرانتس کافکا از چکسلواکی
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از آثار میلان کوندرا
میلان کوندرا، به دلیل ماهیت پیچیده و فلسفی رمانهایش، تقریباً از هر نوعاقتباس سینماییاز آنها پرهیز میکرد. تنها در یک مورد استثنایی، با موافقت او در سال 1988، فیلم «بار هستی (The Unbearable Lightness of Being)» به کارگردانی فیلیپ کافمن بر اساس رمان بار هستی ساخته شد. او در جایی از کتاب جاودانگی از قول شخصیت اصلی داستانش در یک گفتگو گفته بود «رمانی خوب است که نتوان از آن فیلم سینمایی ساخت».
ژولیت بینوش و دنیل دی لوئیس در فیلم سبکی تحمل ناپذیر زندگی
حقایقی جالب درباره میلان کوندرا
میلان کوندرا ترجیح میدهد که زندگینامهای نداشته باشد، تا آنطور که گوستاو فلوبر میگوید پشت اثر خود پنهان شود. او میگوید: «رماننویس خانهی زندگانیاش را ویران میکند تا با سنگهای آن، خانهی رمان خود را بسازد.»
میلان کوندرا نزدیک به چهل سال است که با هیچ رسانهای مصاحبهای نداشته است.
میلان کوندرا در یک پروندهی جنجالی به همکاری با پلیس پراگ متهم شد، ولی او این همکاری را رد کرد.
میلان کوندرا علیرغم اینکه نویسندهای چکتبار است، همواره خواسته که او را نویسندهای فرانسوی بدانند.
میلان کوندرا تمامی آثارش را که قبلاً به زبان فرانسه ترجمه شده بود، خود، مجدداً به فرانسه ترجمه کرده است.
جملات برگزیده میلان کوندرا
در جهان ما، آسودگی به بیکارگی تبدیل شده است. درحالیکه فرق این دو بسیار است: فرد بیکاره مأیوس است، و همواره به دنبال تحرکی است که کمبودش را احساس میکند. (کتاب آهستگی)
در یک جامعهی دیکتاتوری، مردم مدام بین انتخاب درست و غلط در تردید هستند. (کتاب بار هستی)
چیزهایی را که نتیجهی یک انتخاب نیست نمیتوان شایستگی یا ناکامی تلقی کرد. (کتاب بار هستی)
گوهر هر عشقی یک کودک است و هیچ فرقی نمیکند که هرگز نطفهای بسته یا متولد شود. (کتاب جاودانگی)
هیچچیز بیشتر از آوردن دلیل برای توجیه بیفکری به کوشش فکری نیاز ندارد. (کتاب جاودانگی)
میلان کوندرا در میان ایرانیان
میلان کوندرا یکی از پرمخاطبترین نویسندگان خارجی در ایران است. اولین بار احمد میرعلائی با ترجمهی کتاب «کلاه کلمنتیس» میلان کوندرا را به ایرانیان شناساند. پس از آن، کتابهای زیادی از این نویسنده ترجمه و با استقبال روبهرو شد. مهمترین کتاب او، بار هستی، بارها تجدید چاپ شده است. اما ظاهراً کوندرا از ترجمهی آثارش به فارسی راضی نیست. او که نسبت به ترجمههای آثارش حتی در فرانسه نیز حساسیت دارد، زمانی گفته بود که از زبان فارسی دلگیر است، زیرا ایرانیها آثارش را سلاخی کرده و به چاپ رساندهاند.
پرسش های متداول
میلان کوندرا کیست؟
میلان کوندرا نویسنده ای بود که توانست با آثارش به چندین نسل از خوانندگان از سراسر جهان و شهرت زیادی دست یابد.
آیا کتاب بار هستی (سبکی تحمل ناپذیر زندگی) برای خواندن راحت است؟
برای همه خوانندگان نه! این رمان برای کسانی که خیلی روشنفکر، بالغ و در جستجوی نگاهی تازه به زندگی هستند جذاب است. اگر شما جزو افرادی هستید که کتاب های ساده و بدون نیاز به تفکر بیتر را می پسندید، سراغ کتاب های کوندرا نروید.
آیا کتاب بار هستی (سبکی تحمل ناپذیر زندگی) یک کتاب اگزیستانسیالیستی (هستی گرایی) است؟
خود کوندرا دو کتاب بار هستی و جاودانگی را به معنای واقعی کلمه متون اگزیستانسیالیستی می داند.
ویدیوها و مصاحبه های میلان کوندرا
مصاحبهای با ميلان كوندرا
میلان کوندرا از کتاب بار هستی و تجربیات خود میگوید
چند خط از کتاب آهستگی - میلان کوندرا
این کتاب در مورد دنیایی صحبت می کنه که همه ی مرد ها و زن ها در تمام طول عمرشون درگیر اون هستن یعنی در مورد رابطه ی آدم ها با آدم ها و شکل گیری اون؛ و در نهایت بعد از روایت داستان هایی در دنیای موازی، مخاطب رو در مرداب قصه ها رها می کنه.
بخشی از کتاب صوتی جاودانگی- میلان کوندرا
رمان جاودانگی آخرین اثر میلان است این اثر او سرشارست از اندیشه و کندوکاو درباره ی عشق،سرشت انسان و تنهایی و در یک کلام پدیده ایست شگرف در شیوه ی رمان نویسی معاصر
عکس های میلان کوندرا از جوانی تا مرگ با کیفیت بالا