از خانه احزاب كه اين همايش را برگزار كرده و دبيران كل احزابي كه در اين جلسه حضور دارند تشكر ميكنم. در ابتداي صحبت خود عرض ميكنم، حزب كيلويي چند؟ خانه احزاب كه اين جلسه را تشكيل داده است، بايد اين را تبيين كند كه حزب در اين كشور كيلويي چند است؟ در اين نظام سياسي كه امروز در ايران برقرار است، احزاب تا چه ميزان جايگاه دارند و چه اعتنايي به آنها ميشود؟ حزب در نظام سياسي ما داراي سقف است. در حالي كه در نظامهاي سياسي ديگر اين سقف تعريف نشده است. وقتي كه حزب سقف داشته باشد، كاركردهاي خودش را از دست ميدهد. در قانون، به دليل اينكه در قانون اساسي از حزب نام برده شده است، قانوني به نام قانون احزاب داريم، كه در آن به حزب به عنوان مجموعه مزاحمي كه بايد آن را كنترل كرد، در مورد مجوزهاي آن سختگيري كرد، كار آن را سخت كرد كه اگر ميخواهد برنامهاي بگذارد به سختي بتواند اين برنامه را بگذارد. در كليه فعاليتهاي خود با سختيهاي متعددي مواجه باشد و مرتب با كسب مجوز روبهرو و با مانعهاي متعددي مواجه شود. در حقيقت در اين نظام سياسي براي حزب جايگاهي منظور نشده است.
حزب يادگار بهشتي است
با تدبير شهيد بهشتي در قانون اساسي ما از حزب نام برده شده و وجود احزاب در آن به رسميت شناخته شده است و اين يادگاري از شهيد بهشتي است. البته اگر خودِ شهيد بهشتي بودند، چه بسا بعدها براي احزاب جايگاهي تعريف ميكردند كه امروز با اين سوال مواجه نشويم كه حزب كيلويي چند؟ در همين دوازده بند برنامه كه نوشته شده از بالا كه نگاه ميكنيد، غير از بند يازده و دوازده كه شايد موضوعات مهمي هستند، ساير موارد فقط پر شدهاند و چيزي از آنها در نميآيد. به اين ترتيب معلوم ميشود كسي كه اينها را نوشته است، او هم به دنبال اين بوده كه جايگاه حزب كجا است و چه هست؟ هنوز اين مشخص نيست و تبيين نشده است.
نميدانستم روحاني عضو حزب اعتدال و توسعه است
نمونه بارزي كه بنده ميخواهم عرض كنم، ما الان رييسجمهوري را بر سركار داريم كه در سال ٩٢ انتخاب شده است. بنده يكي از كنشگران و فعالان سياسي در سال ٩٢ بودم و شايد سهم اندكي داشتم كه اصلاحطلبان پشت سر آقاي روحاني بروند و از ايشان حمايت كنند. اما در اينجا اقرار ميكنم كه زماني كه ما از آقاي روحاني حمايت كرديم، بنده اطلاع نداشتم كه ايشان عضو حزب اعتدال و توسعه است. حزب اعتدال و توسعه را نميشناختم كه چه كساني هستند. بعد از برگزاري انتخابات و اينكه آقاي روحاني رييسجمهور شد، مشاهده كرديم كه يك حزب به ايشان وصل است. بعد هم آن حزب خود را پيروز انتخابات تلقي كرد و انتخابات به نفع آن حزب مصادره شد. بنابراين، اين حزب نبود كه رييسجمهور را معرفي كرده و جامعه به او راي داده باشد بلكه فرآيندهاي خارج حزبي منجر به رييسجمهور شدن ايشان شد. اكنون نمايندگان و دبيران كل احزاب اينجا تشريف آوردهاند و خانه احزاب اين جلسه را شكل داده است. كشور ما در يك بحران فزاينده قرار دارد. اين موضوع را از سخنان روز گذشته آقاي رييسجمهور هم ميتوانيد دريابيد. بحرانهايي كه كشور ظرف ماههاي اخير با آن مواجه شده است، به خصوص جهش قيمت ارز و طلا كه در كشور جاري و كشور را در يك بحران عميقي فرو برده است. همه شما به اين آگاه هستيد. شايد از انتخابات رياستجمهوري كه در سال ٩٦ برگزار شد، آن زمان هم همه ميدانستند كه يك بحران فزايندهاي پيشرو است. چه بسا از زماني كه ترامپ بر سر كار آمد، ميشد فهميد ترامپ با برنامههايي كه اعلام كرده است، دست ازسر ايران برنخواهد داشت و ما مشكلاتي را خواهيم داشت. ولي از حوادث دي ماه گذشته و بحران ارز و طلا كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم، مشخص است كه اين بحران خيلي جدي و فزاينده است. اين طور نيست كه بگوييم افقي پيش روست و اگر صبر و تحمل كنيم، به اين افق خواهيم رسيد و از اين گردنه عبور خواهيم كرد و اين بحران را از سر ميگذرانيم. هيچ افقي نميبينيم. جمعيتهاي سياسي كه در برهههاي مختلف گرد هم ميآمدهاند، هرگاه كه به بحران برخورد ميكردند، يك سوال بارزي وجود داشت و آن اينكه چه بايد كرد؟ همه از يكديگر ميپرسيدند؛ چه بايد كرد؟ اما امروز كه دور هم جمع شدهايم، من نشنيدهام كه كسي بگويد چه بايد كرد؟ همه ميگويند چه ميشود؟ ما هر روز با مردمي مواجه هستيم كه از ما سوال ميكنند چه ميشود؟ مثل اينكه ما بايد بايستيم و ببينيم چه ميشود و عامليتي در كار نيست. اينكه ما احزاب چه بايد بكنيم، نميدانيم؟ بايد بايستيم و ببينيم كه چه ميشود. عامليت و مسووليت در چه جايگاهي قرار دارند؟ اگر ما بخواهيم از شرايط امروزتحليلي داشته باشيم، بايد در جستوجوي اين پاسخها باشيم. اينكه چه ميشود، چه كسي، چه كاري بايد انجام بدهد تا چه بشود؟ از دست ما كه كاري بر نميآيد.
فقط بايد دعا كنيم
بنده به عنوان دبيركل يك حزب فكر ميكنم در حل اين بحران، ما خيلي محلي از اعراب نداريم. فقط بايد دعا كنيم كه از بحران عبور كنيم و فشار كمتري به مردم بيايد و آن را از سر بگذرانيم. در كشور ما، ما حزب هستيم و درحقيقت مجموعه كساني هستيم كه حقيقت را درك كردهاند و در قبال سرنوشت كشورشان، مردم شان احساس مسووليت كردهاند. كار و زندگي دارند ولي آن را كافي ندانستند. فكر كردند كه بيش از اينكه ناظر باشند، دور يكديگر جمع شوند، بلكه كاري از دست آنها برآيد و انجام دهند. اين جمعي است كه احساس مسووليت كرده است. در خيابان خيلي از افراد هستند و رفت و آمد ميكنند، به محل كار خود ميروند و برميگردند. آنها خيلي احساس مسووليت نكردهاند. به همين دليل هم دور هم جمع نشدهاند كه حزب تشكيل دهند. فقط ممكن است دور هم جمع شوند و اعتراض كنند. در اعتراضهايي كه شكل ميگيرد، كساني كه اعتراض ميكنند، براي اين اعتراضات احساس مسووليت ميكنند ولي سازمان يافته نيست. اعتراضاتي كه سازمان يافته نباشد و توسط احزاب شكل نگرفته باشند، ميتوانند اعتراضات خطرناكي باشند. معلوم نيست وقتي كه شروع شد به كجا ميانجامد.
مسووليت با كيست؟
براي تدبير عبور از اين بحران سوال من اين است كه مسووليت با كيست؟ آيا دولت مسوول است؟ رييسجمهور ميگويد درست است كه مردم او را انتخاب كردهاند و او رييس دولت و رييسجمهور است، ولي نهادهاي عمومي خارج از دولت و قدرتي كه خارج از دولت وجود دارد، چه بسا دولت موازي، اينها اجازه تحرك به او را نميدهند. بنابر اين دولت و رييسجمهور هم از خودش سلب مسووليت ميكند. در اين كشور معلوم نيست كه ما بايد از چه كسي مسووليت بخواهيم. چون كسي كه احساس مسووليت بكند و مسووليت بر گردن او باشد، عامليت هم خواهد داشت. در دنيا يك نظام سياسي بينالملل وجود دارد. در اين نظام سياسي بينالملل سازمانها و كشورهاي مختلفي وجود دارند. اما مشاهده ميكنيم كه در آنجا هم، همه اين نظام سياسي كه بايد احساس مسووليت كنند، آنها هم اقتدار لازم را ندارند. در عرصه بينالملل ترامپ عامليت را به دست گرفته است. او است كه براي سازمان ملل تعيين تكليف ميكند، براي (۱-٦) تعيين تكليف ميكند. اينكه آنها چه كار كنند؟ درست است كه اروپا و شش منهاي يك احساس مسووليت ميكنند. ولي عامليت ندارند. حتي نميتوانند شركتهاي خودشان را وادار كنند كه به پاي تعهدات خودشان با ايران بايستند. بنابراين يك عامليت در خارج از كشور وجود دارد كه در اختيار ترامپ است.
رييسجمهور چهارشنبهشب عنوان كردند دو راه داريم، يا ما بايد تسليم شويم، يا اينكه با هم دعوا كنيم و از يكديگر بپاشيم يا با هم يكي شويم و ايستادگي كنيم. معلوم است هر عقل سليمي دو راه اول را پيشنهاد نميكند كه اينگونه باشد. ولي اگر بنا باشد كه با هم يكي باشيم و بايستيم، چگونه ميتوان اين فرآيند را آغاز كرد و به انجام رساند و اين دوران بحران را از سر گذراند. اين راهحل لوازمي دارد.
به نظر رهبري توان اين كار را دارد. ما نبايد تعارف كنيم، بنده نميخواهم در اينجا مناقشه كنم، ميخواهم بگويم در اين بحران فزايندهاي كه وجود دارد، در جستوجوي راهحلي كه هستيم، بايد انتظارات و افق مان را روشن كنيم. وضعيتي كه امروز وجود دارد ما را به شرايطي ميرساند كه؛ چنان خشكسالي شد اندر دمشق - كه ياران فراموش كردند عشق. اگر اين بحران فزاينده ما را به شرايط نفت در برابر غذا برساند، در آن شرايط معلوم است قانون اساسي ديگر كيلويي چند؟ كرامت شهروندان كيلويي چند؟ وقتي كه مردم گرفتار نان و امنيت شان بشوند، ديگر به قانون اساسي و كرامتشان، حقوق شهروندي شان، انتخابات، حاكميت مردم بر سرنوشت خودشان فكر نميكنند. به همه اينها ميگويند كيلويي چند؟ آزاديهاي سياسي و اجتماعي را ميگويند كيلويي چند؟ مردم نان شان و امنيت شان را ميخواهند؟
خواست افراطيون
در چنين شرايطي است كه خواست افراطيون داخلي برآورده ميشود. آنها از ابتدا دنبال همين هستند. اينكه بگويند آزادي كيلويي چند؟ انتخابات كيلويي چند؟ به همين دليل است كه پيشنهاد ميدهند چكمه پوش مقتدري بيايد كه فقط نظم، امنيت و نان مردم را تامين كند و ساير مسائلي كه براي آن انقلاب كردهايم و براي آنها شهداي ما جانشان را فدا كردند، براي آنها مبارزه كرديم و از زندگي خودمان مايه گذاشتيم، آنها به كنار گذاشته شود و يك اقتدار متمركزي وجود داشته باشد كه فقط نان و امنيت مردم را تامين كند. امروز هم شعار آن را خيلي صريح مطرح ميكنند. آن وقت آنها ميگويند كه اين قدرت را خواهيم داشت، آن چكمه پوشي كه نان و امنيت مردم را تامين كند و ساير مطالبات و خواستهاي تاريخي اين ملت را به كنار بگذارد، آن موقع، وقت آن رسيده كه عامليت داخلي با عامليت خارجي، ترامپ، بنشينند بر سر يك ميز و مذاكره و براي كشور تعيين تكليف كنند. در آن موقع، استقلال كيلويي چند است؟ آن زمان، سرافرازي و سربلندي ملت و اسلام كيلويي چند است؟ ما داريم به اين سمت ميرويم، بايد براي آن چارهانديشي كنيم. بايد از رهبري انتظار داشته باشيم كه براي اين فرآيند چارهاي بينديشند.
روحاني قدر راي مردم را ندانست
آقاي روحاني به اين فكرافتادهاند و ديروز عنوان كردند كه از مشاوران استفاده كنيم، از مردم بخواهيم راهحل ارايه دهند. بگويند چه كار بايد انجام بدهيم؟ من به آقاي روحاني عرض ميكنم، شما قدر راي مردم را ندانستيد و انتخابهاي خوبي براي كابينه خودتان انجام نداديد. اكنون هم بعيد ميدانم از شخص آقاي روحاني كاري برآيد. اين بحران فزايندهاي كه ما در دل آن فرو ميرويم، راهحل آن دست آقاي روحاني نيست. به نظر من، ما بايد از آقاي روحاني بخواهيم كه با مقام معظم رهبري گفتوگوكنند و از ايشان بخواهند در برابر اين بحران فزاينده پيش رو راهحلي گذاشته شود تا كشور از اين بحران نجات يابد.