بازارهای نوظهور، اقتصادهای بزرگی هستند که هنوز شرایط لازم را برای پذیرش در باشگاه اقتصادهای توسعه یافته کسب نکردهاند. کشورهایی مانند برزیل، روسیه، هند، ترکیه، آرژانتین و چین تعدادی از بازارهای نوظهور مشهور هستند. اما پرسش مهمی که از آینده دوگانگی روند این بازارها ظرف دهههای گذشته نشات گرفته است؛ از جدا افتادگی آنها و افتراق میان اقتصادهای نوظهور و کلاب توسعهیافتهها ناشی میشود. آینده انزوای ساختاری نوظهورها با رقبایشان را میتوان با رصد سمتوسوی ریل اقتصادی این کشورها آنها سنجید.
رقابت نوظهورها و توسعهیافتهها
برای مقایسه روند چند دهه اخیر بازارهای نوظهور در مقابل توسعهیافتهها، از طریق شاخص بینالمللی MSCI EM مخصوص اقتصادهای نوظهور و شاخصMSCI جهانی ممکن میشود. از سال ۲۰۰۲ هردو شاخص به تازگی از یک دوره رکود خارج شده بودند و تا سال بحران مالی دهه گذشته صعود کردند. در این دوره رونق، بازدهی بازارهای نوظهور بیش از شاخص جهانی رقم خورد. در دوره بحران مالی و عواقب آن، شاخص جهانی سقوط کرد؛ اما شاخص نوظهورها زیان کمتری متحمل شد. اما این روند از سال ۲۰۱۴ میلادی فاز دیگری را آغاز کرد که با برابری بازدهی شاخصها و پس از آن سبقت تدریجی شاخص توسعه یافتهها ادامه یافت. حدود ۱۵ سال پیش، نظریهای مبنی بر آمادگی بازارهای نوظهور برای جداسازی از بازارهای توسعهیافته مطرح شد؛ به این معنا که آنها میتوانند مستقل از مولفهها و تکانههای سایر بازارها رشد کنند. در واقع این نظریه بروز بحران در کشورهای توسعهیافته را با توانایی نوظهورها در مصون ماندن از اثرات تخریبی آن در نظر میگرفت؛ اما پس از رکود مالی دهه گذشته شواهد از نقض این نظریه حکایت دادند. همانطور که حالا بازدهی شاخص نوظهورها شیب نزولی را تجربه میکند؛ اما شاخص دیگر در حال صعود است.
جنگ تجاری یا شاخص دلار؟
ظرف ماههای گذشته که بازارهای نوظهور در مدار نزولی قرار گرفتهاند و ارزهای این کشورها نیز به شدت تضعیف شده است؛ مسیر دو شاخص نیز با قوت بیشتری در حال جداسازی است. هرچند ریسک جنگ تجاری در این دوره بهعنوان یکی از عوامل نزول بازارهای نوظهور و خروج سرمایه شدید از آنها مطرح میشود؛ اما بهدلیل دیگری نیاز است تا تناقضی را روشن کند: چرا نوظهورها نسبت به توسعهیافتهها تحت فشار بیشتری قرار دارند و با شدت زیادی افت کردهاند. پاسخ این پرسش به شاخص دلار بازمیگردد.
منشأ درگیری ارزی چین و آمریکا
بازههای زمانی که شاخص دلار در موضع ضعف قرار داشت، با دورههای درخشش بازارهای نوظهور مقارن بود. زمانی که شاخص دلار بدون جهش خاصی نوسان میکرد، بازارهای نوظهور هم روند خطی را به ثبت میرساندند و مهمتر از همه، وقتی شاخص دلار در موضع قدرت قرار میگرفت، بازارهای نوظهور ریزش قابلملاحظهای را تجربه میکردند. در واقع، اکنون نیز روند کاهشی بازارهای نوظهور به تقویت شاخص دلار مربوط میشود. بحران ارزی ترکیه، سقوط روبل روسیه و تضعیف شدید پزو آرژانتین موید تاثیر غیرقابل انکار شاخص دلار بر وضعیت اقتصادهای نوظهور است. شاید به همین دلیل، روسیه و چین پرونده دلارزدایی را باز کرده و با جدیت دنبال میکنند. چینیها از سالها پیش با سبک و سیاق تاثیر دلار بر اقتصادشان آشنا شدهاند و پس از همین شناخت بود که سعی کردند وابستگی اقتصادی به دلار را به سبک خودشان حل کنند.
رقابت ارزی در حوزه انرژی
چین و آمریکا جزو قدرتمندترین کشورها در بازار جهانی نفت هستند. رقابت این دو کشور در حوزه انرژی با توجه به برگهای برتری آنها نسبت به یکدیگر اهمیت ویژهای دارد. چین بزرگترین واردکننده نفت در جهان است و از همین رو قادر به دخالت در عوامل بنیادین بازار طلای سیاه خواهد بود. برتری ایالاتمتحده نیز به قیمتگذاری دلاری نفت در بازارهای جهانی مربوط میشود. در حال حاضر برتری ارزی آمریکا قدرت بیشتری نسبت به برتری مصرفی چین دارد. به همین دلیل، چینیها اقدام به راهاندازی بازار جدید قرارداد آتی نفت خام کردهاند تا نفوذ بیشتری برای خود در بازار جهانی ایجاد کنند. جنبه مهم این اقدام، ثبت قراردادهای آتی بدون دخالت دلار آمریکا است. در واقع، نقش یوآن در بازار جهانی نفت، در صورت موفقیت پروژه پکن افزایش خواهد یافت و به تبع آن، یوآن گام دیگری بهسوی جهانی شدن بر خواهد داشت. یکی از اهداف اساسی که پکن برای دستیابی به آن تلاش میکند، محافظت از شرکتهای چینی در برابر تکانههای احتمالی است. زمانی که نفت به دلار میخکوب شود، تکانههای نفتی برای کشورهایی که اقتصادشان به طلای سیاه وابسته است، آسیب بیشتری نسبت به آمریکا خواهد داشت؛ چراکه قیمتگذاری بر حسبارز این کشور انجام میشود. از سوی دیگر بهدلیل سیاست کنترل جریان سرمایه، پالایشگاهها و دلالان چینی نسبت به ریسکهای ارزی شکننده هستند. چنانچه بازار موازی چینیها توسعه یابد و یوآن جایگزین دلار در این بازار شود، مدیریت تکانههای ارزی نیز برای شرکتهای نفتی چین آسانتر خواهد بود. هدف دیگری که چین دنبال میکند، پایهریزی یک استاندارد رقیب در قیمتگذاری نفت موازی با برنت اروپا و وست تگزاس اینترمیدیت آمریکا است. این استاندارد در صورتی جایگاه تصورشده را بهدست میآورد که کشورهای دیگر نیز در بازار جدید مشارکت کنند. حالا که جنگ تجاری، تحریمهای آمریکا علیه کشورهای دیگر و ایزولهشدن ایالاتمتحده با تهدید شرکای تجاری دیرینهاش در فضای سیاسیاقتصادی جهان وجود دارند؛ این بازار ظرفیت بیشتری برای توسعه خواهد داشت. روسیه و اروپا به عنوان مهمترین گزینههای مشارکت در این بازار مطرح میشوند. روسیه از این جهت که دلارزدایی را با فروش بخش عمده بدهیهای مبتنی بر دلارش آغاز کرده و اروپا بهدلیل تنشهای تجاری با ایالاتمتحده، کاندیدای احتمالی استقبال از بازار نفت-یوآنی چین بهشمار میروند.
ایراد اساسی در پروژه چینیها اعمال مقررات حمایتگرایانه است. تجربه پیشین آنها در سال ۱۹۹۰ میلادی، نسخه اول بازار آتی نفت را با شکست مواجه کرد. سختگیریهایی مانند اجبار به هزینه درآمد حاصل از این بازار در کشور چین و سرمایهگذاری مشارکتی در مقابل فعالیت در بازار مصرف یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفری چینیها، اگر در فاز جدید هم اعمال شوند، شکست محتمل خواهد بود. تجارت نفت با یوآن، گزینههای ورودی به بازار چین مانند کشورهای ایران، روسیه و ونزوئلا را از درآمدهای مبتنیبر دلار بینیاز میکند و آنها میتوانند خود را از بانکهای آمریکایی دور نگه دارند. اما آنها مجدد زیر فشار تحریم خواهند بود؛ چون نمیتوانند نقدینگی خود را در هر کجا که بخواهند خرج کنند. تا زمانی که چین نظام مالی خود را در قرنطینه و دور از سایر کشورهای جهاننگه دارد، از جایگزینی نفت-یوآن خبری نخواهد شد. با این حال چین به مشارکت کشورهای دیگر نیاز دارد؛ بنابراین به مرور قوانینش را آسانتر اعمال میکند تا در جبهه جنگ تجاری و ارزی نیز از این طریق حمایت شود.