دوران دستیاری یکی از سختترین دورهها در زندگی هر انسانی میتواند باشد. اگر فقط دوران رزیدنتی را نگاه کنیم حداقل چهار سال دوندگی مداوم، شببیداری، خستگی، حجم درسی بسیار بالا و کشیکهای پیدرپی از شاخصههای آن است. اما اگر از یک دورنمای کلیتر به موضوع نگاه کنیم کسی که رزیدنت میشود قبل از آن هفت سال دوران پزشکی عمومی را طی کرده و سپس در اکثر مواقع بهعنوان طرح عمومی در یکی از دورافتادهترین جاهای این سرزمین خدمت کرده و حالا به امید یک زندگی بهتر وارد دوران رزیدنتی شده است.
مشخص است که چنین دورنمایی تا چه اندازه میتواند خردکننده و نابودگر باشد. مشخص است که دولت باید برای چنین کسی حداقل رفاه ممکن را تأمین کند. نباید در این دوران دغدغه کرایه خانه و غذا و خرج فرزند را داشته باشد. این کاری است که در کشورهای دیگر انجام میشود و حقوق رزیدنتی تکافوی یک زندگی با رفاه حداقل را بهخوبی میدهد. در ایران، اما رزیدنتها حداقل حقوق ممکن را دریافت میکنند.
شاید باورکردنی نباشد که اکنون حقوق یک رزیدنت چیزی بین دو تا سه میلیون تومان است. مشخص است که با این مبلغ و با تورم و گرانی افسارگسیخته مملکت ما زندگی به بدترین شکل ممکن ادامه خواهد یافت. متأسفانه هنوز که هنوز است دولت به دستیاران پزشکی بهعنوان یک نیروی کار بسیار ارزانی نگاه میکند که باید در بدترین شرایط ممکن بهترین عملکرد را داشته باشند.
دولت به این بهانه که شما دارید با امکانات دولتی آموزش میبینید و به خواسته خودتان وارد رشته تخصصی شدهاید هرگونه فشار و بهرهکشی از رزیدنتها را برای خود مجاز میداند، غافل از اینکه در کشور ما یک دانشجوی پزشکی هیچ راهی جز این ندارد. این سیاست دولت فقط و فقط سبب خواهد شد که سیستم پزشکی با افت شدید کیفیت درمان و آموزش روبهرو بوده و درنهایت این مردم هستند که از این موضوع متضرر خواهند شد.
چگونه دولت انتظار دارد که دستیاران پزشکی زیر بار این همه تبعیض و نابرابری بهترین عملکرد و بهرهوری را داشته باشند؟ تنها راهحل بحران مزبور این است که رزیدنت نیز یک کارمند محسوب شده و حقوق و مزایای آن بر طبق مصوبه وزارت کار پرداخت شود.
همچنین باید به رزیدنت کارانه مناسب برای این همه سختی و فشار کاری پرداخت شود. البته باید در کنار آن حتما به وضعیت نابسامان دانشگاههای ما نیز رسیدگی شود که توضیح آن مجالی دیگر را میطلبد.