سارا سلطانی طرح اولیه فیلمنامه میدان سرخ را به نگارش درآورد و سپس با همکاری علی مسعودینیا، طرح گسترش پیدا کرد و به سریال تبدیل شد. گسترش نهایی فیلمنامه را نیز ژینوس پدرام، آرمین قاسم زاده و سپیده شریعت انجام داده اند.
میدان سرخ روایتگر داستان زنی تنها به نام شیدا است که ناخواسته وارد بازی وحشتناکی میشود که توسط همسر او و یک تروریست خارجی شکل گرفته است. او برای نجات جان دخترش در معرض انتخاب میان عشق، انتقام و قدرت قرار میگیرد و با سه قاچاقچی مطرح و قدرتمند به نامهای پاپ، تورج مبین و عبد مکین مدتی را همراه میشود، غافل از آنکه پایان این بازی، خون بار خواهد بود.
درباره سریال
به نظر میرسد در پلتفرمهای نمایش خانگی، نوعی رقابت برای ساخت و تولید سریالها در حال شکل گیری است. در شرایطی که به دلیل شیوع ویروس کرونا، سینما شرایط استاندارد و با ثباتی ندارد، پلتفرمهای نمایش خانگی، بستری برای کارآفرینی و تداوم حضور اهالی سینما به وجود آورده اند تا این قشر از هنرمندان خانه نشین نشوند، اما مساله مهم اینجاست که با جدی شدن این رقابت در سریال سازی، کم کم کیفیت میرود تا فدای کمیت شود. این روزها سریالهای نمایش خانگی، اولویت خود را بر حضور پر رنگ ستارههای سینما و بازیگران مطرح و نام آشنا گذاشته اند، بازیگرانی که به دلایل مختلف، عطای حضور در رسانه ملی را به لقایش بخشیده اند و با تعطیلی سینماها، مجموعههای شبکه نمایش خانگی، تنها مدیومی است که میتوانند در آنها عرض اندام کنند، اما آیا تنها حضور ستارههای سینما در یک سریال، برای موفقیت آن کافی است؟ آیا مؤلفههای دیگری برای خلق یک اثر استاندارد و شسته و رفته نیاز نیست؟ اما متأسفانه این اتفاقی است که این روزها برای خیلی از مجموعههای شبکه نمایش خانگی در حال رخ دادن است.
با پخش تنها سه قسمت از میدان سرخ، به نظر میرسد این مجموعه نیز در همین تله افتاده و تنها به حضور پرشمار ستارهها برای موفقیت خود اکتفا کرده است. هر چند برای قضاوت درست تر همچنان باید منتظر پخش قسمتهای بعدی این سریال ماند اما تا این جای کار که اتفاق دندان گیری نصیب مخاطب نشده است.
میدان سرخ، اولین تجربه سریال سازی ابراهیم ابراهیمیان است که پیش از این ساخت آثار سینمایی همچون ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه، آااادت نمیکنیم، پیلوت و دالبند را در کارنامه حرفه ای خود به ثبت رسانده است، اما گویی این کارگردان هنوز به سبک و سیاق سریال سازی چندان واقف نیست و نتوانسته در این عرصه موفق عمل کند.
اولین و مهمترین ایراد میدان سرخ، تشتت فیلمنامه است. در همان قسمت ابتدایی آنقدر داستانهای پراکنده و جدا از همی روایت میشود که بیشتر به سردرگمی بیننده منجر میگردد. در حالی که معمولاً قسمتهای ابتدایی سریال باید دورنمایی از خط اصلی داستان را روایت کند و به معرفی شخصیتها بپردازد. اما خرده داستانهای پی در پی در قسمتهای ابتدایی میدان سرخ، همه چیز را گنگ و مبهم میسازد. در قسمت اول، تمرکز بر روی روایت داستان سه قاچاقچی و شیدا است، اما در قسمت دوم، داستان این سه مرد به طور کلی رها میشود و به سراغ داستان پیام پیروز میرود. جدا کردن شخصیتها از بدنه داستان و نزدیک شدن به آنها از طریق روایتهای جداگانه، بزرگترین غلط فیلمنامه است.
برای شناساندن یک کاراکتر به مخاطب، نیازی به روایت صحنههای مجزا از داستان اصلی نیست. خصوصیات یک کاراکتر باید در طول داستان و به شکل تدریجی خود را در دل قصه اصلی نمایش دهند، اما در میدان سرخ به تناوب شاهد سکانسهایی هستیم که خصوصیات هر یک از شخصیتها را به شکلی گل درشت نشان میدهند و روایتشان در راستان داستان اصلی نیست.
همه چیز در میدان سرخ تصنعی است، به نظر میرسد نویسنده و کارگردان در خلق اثرشان به شدت تحت تأثیر تریلرهای اکشن و جنایی آمریکایی قرار دارند، برای همین هم هیچ چیز در این سریال رئال از آب درنیامده است. باید بپذیریم روایت این گونه داستانهایی که خیلی در کشورمان در واقعیت وجود ندارند، تصنعی از کار در می آیند. اینجا تگزاس نیست که رواج این حجم از تبهکاری قابل قبول باشد. همین باعث شده تا رفتار باندهای مخوف میدان سرخ و روابط بین آدمها، بیشتر خنده آور باشد تا دلهره آور. مثلاً آرامش عجیب شیدا پس از پیدا کردن جسد شوهرش و یا مسلط شدن بر خودش بعد از به گروگان گرفته شدن دخترش، رفتار آرام و بی استرس پاپ بعد از آنکه متوجه میشود با یک باند مخوف بین المللی طرف شده اند، رفتار تورج بعد از دزدیده شدن همسرش… همه و همه آنقدر تصنعی است که رغبتی را برای دنبال کردن داستان برای مخاطب باقی نمیماند. این ضعف را میتوان هم مربوط به فیلمنامه و هم کارگردانی دانست.
حمید فرخ نژاد، مهتاب کرامتی، بهرام افشاری، رضا یزدانی، کاظم سیاحی، مسعود کرامتی، سعید داخ، مهدی حسینی نیا، امید روحانی، سوگل قلاتیان، امیرحسین آرمان، بهدخت ولیان، آرمین رحیمیان، علی مصفا، ستاره اسکندری و لیندا کیانی، بازیگران اصلی میدان سرخ هستند. حضور این همه ستاره و بازیگر درجه یک در کنار هم عطش مخاطب را برای تماشای اثر دو چندان میکند، اما باید گفت ابراهیمیان نتوانسته در هدایت بازیگران چندان موفق عمل کند. هر کدام از به آنها گویی در یک فیلم جداگانه ایفای نقش میکنند و در بازی آنها یکدستی وجود ندارد. تا اینجای کار بدترین بازیها را باید به مهتاب کرامتی، سعید داخ و رضا یزدانی دانست.
میدان سرخ تا به اینجا نه اثر خوش ساختی است و نه قابل قبول که حضور این حجم از ستارههای سینما نیز نتوانسته آن را نجات دهد. اما همچنان میتوان منتظر ماند و به ادامه این سریال امید بست.
حواشی سریال
حواشی سریال میدان سرخ از ابتدای ساخت آن شروع شد. مهمترین این حواشی مربوط میشود به حضور چهار کارگردان بر روی صندلی کارگردانی آن. فصل اول این سریال را ابراهیم ابراهیمیان کارگردانی کرد اما کارگردانی فصل دوم آن به بهرام بهرامیان سپرده شد، اما مدتی از شروع کار نگذشته بود که بهرامیان به کرونا مبتلا شد و کمال تبریزی جای او را گرفت. کارگردانی یونیت۲ این سریال را نیز نیما اقلیما بر عهده داشت که بعد از جدایی اش از این سریال، دستیار او، هومن خواجه نوری، ادامه کار را بر عهده گرفت. جالب اینجاست که در تیتراژ میدان سرخ، به جای خواجه نوری، نام سیامک مردانه (برنامه ریز میدان سرخ) به عنوان کارگردان یونیت۲ در کنار نیما اقلیما آمده است.
یکی دیگر از حواشی قابل اعتنای میدان سرخ، مربوط به قطعهای بود که با صدای فرزاد فرزین برای تیتراژ این سریال منتشر شد. قطعهای با شعری از روزبه بمانی که فرزین آن را در صفحه اینستاگرام خود نیز منتشر کرد، اما ناگهان خبرهایی منتشر شد مبنی بر آنکه تیتراژ سریال مورد تأیید قرار نگرفته است و صدای فرزاد فرزین باید از تیتراژ حذف شود. بعد از آن هم اخبار مبنی بر ممنوعالفعالیت شدن این بازیگر و خواننده در همه پلتفرمها رسانهای شد. این در حالی بود که سریال ملکه گدایان با بازی فرزین، همچنان از طریق فیلیمو منتشر میشد. عدهای ترانه بمانی را دلیل مخالفت با انتشار آن دانستند و معتقد بودند این ترانه، رنگ و بویی سیاسی دارد، هر چند این خبر هیچ گاه به طور رسمی تأیید نشد. در نهایت دلیل آن هر چه که بود نتیجه آن شد که تیتراژ میدان سرخ با صدای فرزین پخش نشد تا این سریال هیچ ترانهای برای تیتراژ ابتدایی و انتهایی خود نداشته باشد.