علیرضا فغانی در شرایطی قرار است به ایران برگردد که عنوان شده برای کمک به داوری در روزهای حساس لیگ و جام حذفی میآید. خودش هم گفته دوست دارد در این روزها به داوری ایران کمک کند. این بدان معنی است که فغانی بعد از مدتها دوری، قرار است دوباره در لیگ ایران سوت بزند. هرچند شاید فرصت زیادی نداشته باشد و بازیهای زیادی به او نرسد. با وجود این، فغانی در لحظه حساسی قرار است به ایران بیاید؛ لحظهای که قرار است دربیاش روز پنجشنبه ۲۵ تیر برگزار شود و سه هفته داغ هم به پایان لیگ برترش باقی مانده است.
بازگشت فغانی، شاید عدهای از داوران ایرانی را دلخور کند، ولی قطع به یقین میتواند در فصلی که نارضایتی از قضاوتها فزونی داشته، پایانبندی مناسبی را رقم بزند. شاید او از همین پنجشنبه و با دیدار دربی شروع کند. شاید قرار است یکبار دیگر از سوتزدن برای استقلال به فوتبال ایران برگردد. او پیشتر بعد از سوتزدن بازی استقلال و فولاد چمدانها را بست و به استرالیا رفت. فغانی حالا میتواند با سوتزدن بازی استقلال و پرسپولیس ورود باشکوهتری به داوری ایران داشته باشد.
چرا فغانی رفت؟
نمیشود از بازگشت فغانی به ایران حتی برای سوتزدن چند بازی خوشحال نبود، ولی موردی که نباید از یاد برد، دلایلی است که باعث شد او ایران را ترک کند. فغانی گفت که بهدلیل مدرسه فرزندانش راهی استرالیا میشود، ولی هم او و هم بسیاری دیگر میدانند مدرسه یکی از دلایلی بود که فغانی را تشویق به خروج از ایران کرد. حالا که او قرار است دوباره به لیگ برگردد، بهتر است مواردی را که باعث شد از ایران برود، برای خودش مرور کند تا در همین مدت کوتاه، اگر دوباره بخشی از آن اتفاقات برایش رخ داد، از بازگشتش پشیمان نشود! او هرچقدر هم که پرافتخارترین داور ایران باشد و از سوتزدن در لیگ قهرمانان آسیا گرفته تا قضاوت در فینال المپیک و سوتزدن در معتبرترین تورنمنت فوتبالی دنیا، یعنی جام جهانی را تجربه کرده باشد، باید بداند اینجا ایران است و هر مربی و باشگاهی حق دارد علیه داور هرجور که راحت است اعتراض کند و حرف بزند؛ سرخ و آبی و زرد و سبز هم ندارد!فغانی نباید فراموش کند فضای مجازی در ایران تغییری نکرده است و قضاوتکردن او در این فضا مترومعیار نمیخواهد. او خیلی خوب به خاطر دارد فضای مجازی علیهش، زمانی که هنوز در ایران سوت میزد چطور رفتار کرد! چند مورد برجستهاش مربوط به جام جهانی و اندکی بعد از جام جهانی است؛ چه آن زمان که او روی سکوها داشت به طرف گوشیاش بوسه میفرستاد و چه آن زمان که کنار همسر یکی از همکارانش عکسی به یادگار گرفت. او از رفتارش دفاع کرد و گفت کاری نکرده که بخواهد پشیمان باشد؛ گفت بوسه را برای دخترش پشت تلفن فرستاده و آن زن هم که با او عکس یادگاری گرفته، فرناندا همسر ساندرو ریچی، داور برزیلی است که دوستی ششسالهای با آنها دارد. بازگشت فغانی از روسیه به ایران، اما خالی از قصهبافی نبود؛ خانمی در فرودگاه به استقبال او آمد که خیلیها تصور میکردند همسرش است، ولی خودش به اصرار تأکید داشت که هرجا نوشته یا گفتهاند آن شخص همسرش است، آن نوشته اصلاح شود و بنویسند یا بگویند که او خواهر همسرش است. خودش میگفت: «برایم مثل خواهر است». حتی زمانی که در گفتوگوی زنده رادیویی مجری از او درباره برخورد با همسرش پرسید، بدون اینکه چیزی را کتمان کند، حرفهای مجری را اصلاح کرد و گفت او خواهر همسرش بوده است.
فغانی باید به خاطر داشته باشد همان روزها که میگفت پوستش کلفتتر از این حرفهاست که به فکر مهاجرت باشد، پوست کلفتش در هم شکست و سرانجام راهی استرالیا شد. او البته این مورد را هم هنوز باید گوشه ذهنش داشته باشد که داوری در ایران با همان حقوق اندکی است که قبل از مهاجرتش رقم خورده و هنوز هم برای تبدیل فرانک و دلار دستمزد داوران خارج از کشور به ریال و تومان قصهها روایت میشود!
او نباید فراموش کند سرپرست تیمهای زیادی برای او خط ونشان کشیدند و گفتند حلالش نمیکنند، مربیان زیادی روبهرویش ایستادند و گفتند: «فکر میکنی چه کسی هستی؟» و افراد زیادی به صفحات مجازیاش هجوم بردند و فحاشی کردند. شاید اگر بخواهد هم نتواند فراموش کند، ولی واقعیت این است که همین رفتارها باعث شد فغانی عطای ماندن در ایران را به لقایش ببخشد و مسافر شود.
او حالا در شرایطی قرار است برگردد که هنوز هیچکدام از این رفتارها تغییر نکرده است؛ حتی همان جمله معروف قلعهنویی که دربارهاش گفته بود: «به نظرم این آقا یک خودشیفتگی کاذب پیدا کرده و از بالا به پایین به همه تیمهای فوتبال، بازیکنان و مربیان نگاه میکند. خودش را قلدرخانِ فوتبال ایران میداند» را کسی فراموش نکرده است. او روزگاری از همین رفتارها خسته شد و گفت دیگر علاقهای به سوتزدن در لیگ ایران ندارد، ولی ظاهرا دلتنگی بر خاطراتی که آزردهاش کردهاند، چربیده است؛ آنقدر چربش داشته که تلخیها را برای چندهفتهای هم که شده فراموش کند و دوباره مسافر ایران شود. او به لیگی برمیگردد که «قلدرخان فوتبال» صدایش میکنند؛ پس اگر این تصمیم نهایی علیرضاست، نمیشود خردهای گرفت: خوشآمدی قلدرخان فوتبال ایران!