تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعه را طی سالهای گذشته چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما آینده این روند جامعه در ساحتهای متفاوت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چگونه خواهد بود؟
جامعه ایران با فشارهای بیرونی و از سوی دیگر تهدیدهای درون روبهروست. از درون در 10 حوزه نیروهای پیشران جامعه یعنی حوزههای اجتماعی، فناوری، اقتصاد، اکولوژی یا زیست بوم، سیاست، ارزشها و فرهنگ، رسانه، نیروی انسانی، امنیت و حتی در حوزه حقوقی دچار چالشهای متمایل به بحران و بحرانهای ملتهبی است که آماده برونریزی از زیر پوسته بحرانی خود میباشد. از طرف دیگر بر راساس دکترین محدودسازی همکاری بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران، حلقههای تهدیدات فلج کننده علیه جمهوری اسلامی ایران از برون نیز تنگتر میشود. برون رفت آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها، محدود سازی همکاریهای بینالمللی با ایران در تهدید ایالات متحده آمریکا نسبت به کشورهای اروپایی و شرقی که خواهان حفظ برجام است و در کنار آن محاصره نظامی ایران در حوزههای گوناگون غربی، شرقی و جنوبی و تاحدودی شمالی از منظر مثلث بندی نظامی نمایانگر ایجاد فضایی بسیار سخت و ثقیل در زمانهای که انقلاب اسلامی ایران از پیچ خطرناک عبور از فصل سوم یعنی فصل انتظار انقلابی به فصل چهارم یعنی انعکاس انقلابی قرار دارد. فلذا مهمترین جهت گیری انقلاب اسلامی به نمایش گذاشتن کارآمدی خود در این پیچ خطرناک و حفظ توانایی خود برای پاسخگویی به نیازهای امروز مردم و خواستههای پرشتاب برای تبدیل نیاز فردای مردم است. از این رو در داخل کشور التهاباتی را در 10 سطح نیروی پیشران شاهد هستید که خود را در زوایای گوناگون و جغرافیای درونی کشور در استانهای گوناگون شمالی، جنوبی، مرکزی، شرقی و غربی به نمایش میگذارد و خواهان پاسخگویی نظام در برابر نیازهای مردم است. مردم 4 دهه انقلاب را پشت سر گذاشتند و برای حفظ آن هزینههای بسیاری دادند و امروز در لایههای گوناگون و ساحتهای مختلف نه تنها شاهد رفع نیازهای خود نیستند، بلکه با شدت یافتن تغییر سطح فقر در جامعه روبهرویند. از این جهت در چهارمین دهه وقوع انقلاب اسلامی آزمونی بزرگ پیشاروی نظام جمهوری اسلامی است. این آزمون بزرگ در 4 دهه اخیر بارها مردم و ملت ایران را آزموده است. مردم و ملت ایران به انقلاب خود علاقهمند بودهاند و آن را برای دستیابی به آزادی و سپس رسیدن به عدالتی متکی بر این آزادی در چارچوب فرهنگ و دین پذیرفته شده توسط فرهنگ ایرانیان را دنبال کردهاند. فلذا اکنون نیز همان ایرانیان حضور دارند و به اصولی که بدان استوار بودهاند و از نظرفرهنگی آن را فریاد زدهاند هنوز هم پایبند هستند، اما میخواهند پایبندی سیستم حکومتی را به پاسخگویی به شعارهایی که در پرتوی یک شعور انقلابی ناشی از ادراک نیروهای اجتماعی بر علیه رژیم گذشته برپا داشتند مشاهده کنند. فلذا این آزمون بزرگ نه در برابر ملت ایران که در برابر نظام جمهوری اسلامی قرار دارد که آیا خواهد توانست قدر و منزلت 4 دهه استقامت ملت ایران در برابر تهدیدهای بیرونی و کاستیهای درونی را پاسخ گوید؟ ایرانیان در این زمینه امروز مسئولان را پاسخگو میدانند و میخوانند و این حکومت در چارچوب 3 قوه مقننه، قضائیه و مجریه توامان باید پاسخگوی ملت در برابر عملکردهای خود در این 4 دهه باشد. لذا اگر دستاوردی در 4 دهه انقلاب وجود داشته است باید صادقانه و در قالب گزارههای قابل اندازهگیری با مواردی باشد که در اندیشههای سیاسی بنیانگذار این انقلاب امام(ره) بیان شد. اندیشههایی که میتوان 9گانههای سیاست اسلامی آن را در ترجمه جلد چهارم رساله نوین او بهخوبی ردیابی کرد. اینکه از خودپرستی باید به خداپرستی ارجاع داده شود تا 9گانهای که در نهایت به اصل ولایت فقیه ختم میشد در رساله نوین آیتا... خمینی به عنوان ارکان 9گانه سیاست اسلامی مطرح است. آیا اکنون نظام جمهوری اسلامی میتواند خود را با این ترازهای 9گانه تطبیق و پاسخگوی مردم باشد؟ اینها در واقع تبدیل گزارههای نظری وقع انقلاب اسلامی و تعریف عملیاتی و سنجیدن کنشها و اعمال مسئولان و نظام حکومتی ایران تحت لوای انقلاب اسلامی است تا به یک ترازیابی معنادار و قابل تعریف بتوان دست یافت.
طی سالهای اخیر برخی تبعیضها، ناکارآمدیها و انتصابات شائبهدار موجب بدبینی و عدم اعتماد جامعه شده است، به نظر شما با توجه به درپیش بودن چهلمین سالگرد انقلاب باید چه رویکردهایی اتخاذ شود؟
آنچه که دیده میشود برخی سوء تدبیرها یا سوء استفادهها نیست. دیگر دانش واژه برخی پاسخگو نیست، چراکه باید گفت، امروز بسیاری از سوء تدبیرها و بسیاری از سوء استفادهها در صحنه عمومی افکار گروهی جامعه قرار گرفته است. مردم آنها را ردیابی و بسیار قابل مشاهده و آزمونپذیر میبینند و دیگر نمیتوان از برخی سخن گفت. از طرف دیگر در وقتی که وضعیت و بافت موقعیتی به سمت و سوی چنین تصویری گرایش پیدا کرده و میتوان این تصویر را نه تنها مشاهده، بلکه آزمونپذیر کرد، دیگر اصلاحات پاسخگو نخواهد بود و باید به تحول یا Evolutoin روی آورد. یعنی حفظ اساس و محور اصلی و سپس تغییرات بسیار بنیادین فرا اصلاحاتی که تحول نام میگیرد باید مورد توجه جامعه باشد. این تحول باید در تمام لایههای ساختارها، کارکردها، عاملیتها و بافتارها صورت پذیرد. فلذا اگر ما میخواهیم به یک معنای عملیاتی برسیم باید بگوییم که ساختارها، کارکردها، عاملیتها و بافتارها در همه لایهها باید بازبینی شود و در آنها تحولات گسترده صورت پذیرد. تحولاتی که هر کدام باید دارای پارادایم، دکترین، سیاست کلان، استراتژی و تاکتیک و تکنیک معین باشد تا بتواند هزینهها را برای آینده کاهش دهد. به باور من دیگر اصلاحات پاسخگو نیست. رفورم را باید تبدیل به تحول کرد. یعنی تحول بهوجود آورد و لازم است مفهوم واژه تحول را از Revolution به معنای انقلاب جدا ساخت. جامعه ایران نیازمند یک تحول بسیار جدی است و اگر این تحول صورت نپذیرد اندکی دیگر بسیار دیر خواهد شد.
در حال حاضر شاهد رویکردهای متفاوتی در ساحتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هستیم که مطابقتی با آنچه مد نظر حاکمیت است ندارد، ارزیابی شما از این دوگانگی رویکردها چیست؟
جامعه در عمل به سمت نوعی سکولاریسم فرهنگی هدایت شده است. جامعه در پرتو مقاومت در برابر جهانی شدن بیش از آنکه در رفتارهای مقاوم خویش با سبک زندگی کلاسیک و به روزآمد نمودن سبک زندگی کلاسیک دست بر گریبان شود و به خوانش قرن بیست و یکمی سیره کلاسیکی که مدعی استقرار آن است بپردازد، در برابر روندهای موجود از خود مقاومت نشان داده و عکسالعمل آن در جامعه درست بر اساس اصل سوم قانون سوم نیوتن بوده است. فلذا اکنون جامعه بهواسطه نوعی پاسخگویی به سمت سکولاریسم فرهنگی رفته و دیگر نگرشها دچار بحران درونی در اعمال سیاستها را به چالش فراخوانده است. فلذا میبینیم که بحرانهای ناشی از فسادهای اقتصادی، اداری و اخلاقی وضوح یافته است. از طرف دیگر بهواسطه این فشار از بالا یعنی پاتولوژیک کردن جامعه در ساختار سیاسی در درون جامعه مدنی با نوعی آنومی و هنجارشکنی نیز روبهروست. فلذا این میزان التهابات و تخریب ناشی از این مسائل تلاقی اینها را افزایش میبخشد.
بسیار مطرح میشود که جامعه به سمت وسویی حرکت میکند که از جریانهای سیاسی عبور کرده، اساسا به این مهم قائلید، به نظر شما در فرایندهای انتخابات آینده شاهد چه کنشگرانی و با چه طرز تفکراتی خواهیم بود؟
من معتقدم جامعه در پیچ عبور از این جهتگیریها به سرعت در حال عبور است. از سوی دیگر جامعه به کنشگرانی احتیاج دارد که خردستیز نباشند، به اصل تنازع بقا در حوزه سیاست براساس بقای اصلح و نوعی داروینیسم سیاسی روی نیاورند. یعنی به جای یک دولت تمامیتخواه، دولت دموکراتیک مشارکتطلب استقرار یافته و کیش شخصیت جای خود را به کیش قانون و اعمال قوانین برخاسته از خردورزی سیاسی در جوامع پیشرفته ملی بدهد. چنین سیاستورزانی، کنشگرانی را میتوانند تربیت کنند که جامعه آینده ایران را در این وضعیت بسیار پرمخاطره از پیچ خطرناک عبور دهند. جامعهای که کنشگران و مسئولان آن نخواهند واقعیتها را قبول یا در واقعیتهای موجود مستغرق شوند، نمیتواند یک جامعه خردورز باشد. بلکه جامعهای خردگریز خواهد بود و اگر بخواهد در اعصار باستان باقی ماندن به اداره امور جامعه بیندیشد یا بخواهد خود را بر مردم دیکته کند، بار دیگر با مقاومتهای جدی روبهرو خواهد شد. این افراد و کنشگران به هر ترتیب جامعه را به سمت خردگریزی، تمامیت خواهی، کیش شخصیت، قانونگذاری هدایت کرده و نخواهند توانست وضع موجود را کنترل و به طرف وضع مطلوب هدایت کنند. انسانهای فرهیخته، خرد محور، شجاع و عدلگرایی باید وجود داشته باشند که در محور آزادیطلبی و آزاداندیشی زمینههای توسعه پویای ملی را در پرتو خردگراییهای آیندهاندیشانه شکل داده و در فهم صحنه کنونی اجتماع با از خود گذشتگی حقایق موجود را به نمایش گذاشته و واقعیت یا امر واقع امروز را به سمت یک مطلوبیت معنادار، تعریف شده و رجحان پذیر هدایت نمایند.
با وجود اینکه خود رئیسجمهور همواره اصلاحطلبان را حامی خود در انتخابات گذشته خوانده، اما به نظر میرسد برخی اطرافیان وی تلاش دارند که میان روحانی و اصلاحطلبان جدایی انداخته و ائتلاف روحانی و اصلاحطلبان را زیر سوال ببرند، به نظر شما این رویکردها از چه رو صورت میپذیرد؟
من معتقدم چنین افرادی نشان میدهند که حافظه تاریخی ضعیفی دارند. بررسی متون سخنرانیهای آقای روحانی خود نشان دهنده این است که بیش و پیش از آنکه اصلاحطلبان به سمت روحانی گرایش پیدا کنند وی با شعارهایی در ارتباط با مسائل مهم سیاسی و آوردن نام رئیس دولت اصلاحات بهرغم ممنوعیت، در سخنرانیهای رسمی و در پشت تریبون انتخاباتی در سالهای 92 و 96 خود را مطرح کرد. لذا قبل از آنکه اصلاحطلبان به سمت روحانی روی آورند این وی بود که با سیگنالهای بسیار قوی که در این زمینه ارائه داد خود را به اصلاحطلبان نزدیک کرد. لذا اطرافیان رئیسجمهور نباید فراموش کنند که روحانی شاگرد نخست مکتب هاشمی بود این مرحوم آیتا... هاشمی بود که رهبری خردورزانه جبهه اصلاحات را از سال 84 به بعد به انجام رسانید و به گونهای در حرکت تاریخی خود در سال 92 او را به سروری کاندیداهای ریاست جمهوری نشاند و به کاخ ریاست جمهوری ایران هدایت کرد. لذا ممکن است افرادی حافظه تاریخی ضعیفی داشته و ادعاهایی را در قالب گزارههای متفاوت مطرح کنند، اما راستیآزمایی این گزارهها قابل آزمون و از نظر تاریخی قابل ردیابی است.
اصلاحطلبان معتقدند با توجه به عملکرد ناموفق دولت و فراکسیون امید بازهم اصلاحات راه نجات کشور است، از دیدگاه شما این اصلاحات چگونه و با چه مولفههایی راه نجات را میگشاید؟
اصلاحات یا باید خود را بازتعریف و در قالب تحولخواهی به سمت نیروهای اجتماعی به صورت رسمی حرکت کرده و به جای آنکه در فضای مابین نیروهای اجتماعی و مسئولان قرار گیرد، تسهیل کننده اصطکاک باشد باید به پیشانی بیان نیازها و خواستههای تودههای مردم تبدیل و بدین ترتیب اصلاحطلبی تحولخواهانه متکی بر نیروهای مدنی را رهبری کند. اما اگر بخواهد بار دیگر در درون حکومت تسهیل بخش و به گونهای حلقه اتصال یا آرنج میان نیروهای مردمی یا قدرت اجتماعی با قدرت سیاسی یا نیروهای حکومتی باشد، چه بسا جایگاه خود را بیش از گذشته از دست بدهد و ریزش نیروهای اصلاحطلب به سرعت افزایش خواهد یافت. فلذا آینده اصلاحطلبی را باید در این چشمانداز مورد توجه قرار داد.