با توجه به شرایط سخت اقتصادی، دولت برای حفظ رضایت مردم باید چه اقداماتی انجام دهد؟
بدون هیچ اغراقی باید گفت جامعه در حالت عادی نیست. اما برای عبور از این وضعیت قطعا افرادی که در مسند کار قرار گرفتهاند، از جمله سران قوا و دیگر افرادی که دلشان برای مملکت میسوزد و مسائل را دنبال میکنند باید فعالیتهای جدی و اساسی به جهت حل مشکلات به سرعت انجام دهند. مسئولان تا عید نوروز باید با یک مطالعه دقیق و درست دست به کارهای بسیار جدی زنند. اولین کاری که دولت میتواند انجام دهد آن است که برای سامان دادن به وضعیت موجود، برای کالاهای اساسی مردم چارهای بیندیشد. مردم نسبت به وضعیت اقتصادی ناراضی هستند، یعنی باید برای منطقی کردن قیمتها همه بخشها به دولت کمک کنند. مسئولان مالیات بر ارزش افزوده را از تولید بردارند، چرا که این مالیات میتواند در مواردی به تولید فشار وارد کند. با تضعیف تولیدکننده، کارگران که از مهمترین اقشار جامعه هستند تحت فشار قرار گرفته و نسبت به این موضوعات عکسالعمل نشان خواهند داد. دولت باید از تولیدکننده مالیات را به شکل حداقلی و از واسطهها به گونهای موثر بگیرد. دولت برای قراردادهای سفید و امضا شده و موقت، در جهت حمایت از کارگران راه حل ارائه دهد و جلوی این کار را بگیرد و در مجموع به شکل منطقی دست به حمایت از تولید و کارگر بزند، چرا که در حال حاضر هم تولید کنندهها و هم کارگران تحت شدیدترین فشارها قرار دارند. مساله دیگر این است که بر شرکتهای خصولتی یا خصوصی نظارت جدی داشته باشد، چرا که رانتها جامعه را ناراضی میکند. موضوع دیگر آن است که دولت باید برای افرادی که در اختلاسها، رانتها و آسیبپذیر کردن بانکها و در صندوقهای اعتباری نقش داشته و از جیب هر ایرانی بیش از 400 هزار تومان برداشت کرده فکر جدی کند. معلمان هم که نیروهای کشور را تربیت میکنند و قشر زحمتکشی هستند به مسائل اقتصادی آنها بیشتر توجه شود. مسئولان باید در صحبتهایشان دقت کنند. معلمان بر گردن همه ما حق دارند. بنابراین باید اعتبارشان حفظ شود. حقوق، جایگاه و ارزش این قشر باید مشخص شود.
ارزیابی شما از مسائلی که اخیرا درباره اصلاحطلبان و دولت مطرح شده، چیست؟
اصلاحطلبان از روحانی عبور نکرده و نخواهند کرد. این آقای روحانی است که از اصلاحطلبان عبور کرده است. اصلاحطلبان باید با مردم به صورت شفاف به صحبت پرداخته و مطرح کنند در شرایط انتخابات ریاست جمهوری برداشتمان آن بود که آقای روحانی میتواند مفیدتر از دیگران باشد و به خاطر مصلحت مردم، کشور و نظام بنا به دلایلی که به یقین رسیدیم از او حمایت کردیم. مبنای حمایت روحانی از سوی اصلاحطلبان تنها بهبود وضعیت کشور بود اما بنا به هر دلیلی نتیجه کامل حاصل نشد. با این حال بهترین و کمهزینهترین راه برای آنکه به یک مسیر صحیح وارد شویم، حضور در پای صندوقهای رأی است و این موضوع را از روی دلسوزی و علاقه به مردم بگوییم. این موضوع را باید برای مردم شفاف کرد و نمیتوان گفت مردم تنها در انتخابات به دنبال ما بیایند چون تشخیص دادهایم که فلان موضوع صحیح است. گوش مردم از اینگونه سخنان پر است و باید در وقت باقیمانده به صورت دقیق، منطقی و حسابشده عمل کرد.
در این بین ممکن است جریان سوم شکل گرفته و مردم را به خود جذب کند؟
اگرچه دولت بخش وسیعی از حامیان مردمی خود را از دست داده یا در شرف از دست دادن است، اما اگر جریان اصلاحات خود را اصلاح و با شرایط روز هماهنگ نکند، قطعا جریانی که خود را جریان سوم نشان داده و نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا، به سوی قومیتها خواهد رفت و در آن صورت ممکن است آنها تصمیم بگیرند که با چه کسانی ارتباط داشته و حتی چه کسانی را به مجلس بفرستند و چنین موضوعی برای کشور جالب نیست. برای اصلاحطلب و اصولگرا هم به نوعی مرگ تدریجی است. بنابراین برای جلوگیری از این موضوع احزاب باید موضع خود را از دولت جدا کرده یا باید خودشان یک راه حل جدیدی ارائه دهند. به باور من باید جریان اصلاحطلب و اصولگرا یک بازنگری و اصلاح در خود انجام دهند. تاکنون اصلاحطلبان و اصولگرایان هرچه داشتهاند به میدان آوردهاند. در جریان انتخابات 92، فردی که هیچ ارتباطی به اصلاحطلبان نداشته و اصلاحطلبان بنا به اقتضای شرایط از او حمایت کردند. در عین حال اصلاحطلبان باید واقعبین بوده و پوستاندازی کرده و اصلاحی در روند فعالیتهای خود انجام دهند.
اصلاحطلبان چگونه باید دست به اصلاح
خود بزنند؟
با تمام احترامی که به احزاب اصلاحطلب دارم اما هیچ کدام از آنها به معنای واقعی حزب نیستند، یا حزبهای غربی هستند که دبیرکل دارد و به آن بستگی دارد و یا حزبهای قبیلهای هستند. به آن معنا که تعدادی از افراد با تفکرات شبیه به یکدیگر دور یکدیگر جمع شده و هیچ فرد دیگری را در میان خود راه نمیدهند. این احزاب نمیتوانند کشور را به سوی توسعه سوق دهند. من در سالهای گذشته به رئیس دولت اصلاحات گفتم که باید به سمت یک حزب واحد قدرتمند برویم. من خاضعانه هم درخواست کردم که راهی جز تشکیل یک جبهه واحد نداریم. چه جریان اصلاحطلبان چه جریان اصولگرا اگر دلسوز نظام و کشور هستند باید یک جبهه و حزب واحد تشکیل دهند. فرض کنیم شورای سیاستگذاری داریم و حزبی که 5-6 نفر بیشتر نیستند هم در شورای عالی اصلاحات نماینده دارد. این موضوع اصلا دموکراتیک و عقلی، خردمندانه نیست. شاهد این هستیم که در شورای عالی سیاستگذاری تنها 4-5 نفر تصمیمگیری میکنند و این موضوع برای انتخابات سال 1398 مناسب نیست که یعنی استانها و شهرستانها حساب نشوند و افراد مشخصی برای آنها تصمیم بگیرند. این موضوع هم یک استبداد است و استبداد چه اصلاحطلبی باشد و چه اصولگرایی تفاوت چندانی ندارد. باید یک جبهه واحد منطقی، قانونی و دموکراتیک، یکی برای اصلاحطلبان و یکی برای اصولگرایان و یکی هم برای جریان سوم در کشور به وجود بیاید. اینگونه نمیشود که هر روز یک اتفاق در این کشور رخ میدهد. چرا مسئولان نشستهاند و هیچ کاری نمیکنند؟ مردم پای صندوقهای رأی هم آمدند و رأی دادند. دولتيها خودشان هم اقرار کردند که حدود 80 درصد تورم از سال گذشته تاکنون افزایش پیدا کرده است. چه اتفاقی در کشور افتاده است که شما این رقم را اعلام کردهاید اما حقوق مردم تنها 10-15 درصد افزایش پیدا کرده است؟ طبیعی است که این موضوع برای مردم مشکل ایجاد کند و آنها کفنپوش شوند. اگر قصد دارید چنین موضوعاتی را از کشور دور کنید باید به دموکراسی احترام بگذارید. هر فردی ایدهای ارائه داده است، باید پاسخگو باشد. به طور مثال دولتهای نهم و دهم هر کاری خواست انجام داد و حال زمین و زمان را زیر سوال میبرد. یک نفر وجود ندارد که از رئیس این دولتها سوال کند که شما اعلام کردی یکسری اسامی در جیب دارم و امروز و فردا اعلام میکنم، چه شد؟ چرا کسی نمیگوید که این سخنان نامربوط چیست و اسامی چه افرادی را در جیب داری؟ چرا کسانی که به آقای ظریف خرده گرفتند از رئیس دولتهای نهم و دهم درخواست نکردند که برای سخنانش ادله ارائه دهد؟ این موضوعات باید مشخص شود. برخی با اینگونه روزمرگیها انرژی و سرمایه کشور را هدر میدهند و هزینه مدیریت کشور را چند برابر میکنند.
با این همه امروز برخی معتقدند که آقای جهانگیری نباید در دولت بماند و هرچه سریعتر باید استعفا کند.
رئیسجمهور باید پاسخگو باشد. اما اگر آقای جهانگیری توانایی تغییر منشی خود را ندارد، باید پرسید به چه دلیلی در دولت ماندهای؟ برای چه کسی نشستهای؟ مردانه سینه سپر کن و بگو که این دولت، آن دولت نیست که انتظارش را داشتهای و دولت حرفگوشکنی نیست. این دولت متخصصمحور نیست، این دولت خردمحور نیست و گروهی در دولت هر کاری که دوست دارند، انجام میدهند و کسانی مانند آقایان نوبخت، واعظی و نهاوندیان تصمیمات دولت را میگیرند و دیگران باید تبعیت کنند.
احزاب در کشور تا چه اندازه در تصمیمات کشوری نقش دارند؟
به یاد دارم آقای احمدینژاد زمانی گفته بود که احزاب اجازه کار به دولت او نمیدهند. در آن زمان من در مجلس حضور داشتم و بلافاصله در مصاحبهای بیان کردم که مگر در ایران حزبی هم وجود دارد که به شما اجازه فعالیت نمیدهند؟ تمام احزاب یا کارآیی ندارند، یا نان به نرخ روز خور هستند و یا در انتظار یک اسب آماده و زین کرده هستند تا بپرند روی آن یا برخی هم که توانایی کار را داشتند اعلام کردند که کار نمیکنند. احزابی وجود دارد که مردم ارتباطی با آنها ندارند و به عبارت دیگر اغلب احزاب پایگاه مردمی ندارند. در مقابل مشاهده میشود که جریانی پایگاه مردمی دارد اما اجازه فعالیت ندارد. برخی احزاب دچار روزمرگی شده و این موضوع آفتی است که جریانهای سیاسی به آن دچار میشوند که دائما در انتظار هستند که آیا فلان کس سخنی میگوید، نمیگوید. برای مثال 40-50 نفر جمع شده و میگویند که عارف نشود و آقای روحانی بشود. آقای روحانی که به طور کامل از پیش از انقلاب میشناسید و در حال حاضر هم میشناسید اما میدانید که او اهل حرف گوش کردن نیست، میدانید که اهل تحرک نیست. درست است که آقای روحانی دارای اطلاعات و سواد است اما در پایان شاهد این موضوع هستیم که به جای آنکه تمام کشور را با یکدیگر به وحدت برسانیم، به چه موضوعاتی کشیده شدیم؛ یک روز اینجا، یک روز آنجا، کارگرها، معلمان و... با این وضع کنترل کشور دشوار است. آیا همه باید مطیع محض باشند؟ آیا به این دلیل که اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت کردند، باید چشم بسته در اختیار باشند؟ درست است، ما از او حمایت کردیم اما عذرخواهی برای چه زمانی است؟ ما درباره آقای روحانی باید بگوییم معذرت میخواهیم و اشتباه کردهایم.
سخنان آقای رئیسی را چگونه تبیین میکنید؟
چه بسا اگر آقای رئیسی به ریاست جمهوری میرسید بهتر کار میکرد. چرا که شخص مقابل نمیتواند سنگاندازی کند، این موضوع را به نام ما منتسب کردند اما اصلاحطلبان کاری هم نمیتوانستند انجام دهند. آقای روحانی سخن میگوید و در مقابل اصلاحطلبان و مردم هزینهاش را پرداخت کنند. آقای روحانی یا سخنی نگوئید یا اگر هم گفتید تا آخر پای حرف خودتان بمانید و اجازه ندهید هزینه حرفهای شما را مردم پرداخت کنند. دائما در حال کشیدن نقشه برای دنیا هستیم اما خودمان غافل از وضعیت کشور هستیم.
آقای احمدینژاد اخیرا آقای روحانی را به مناظره تلویزیونی دعوت کرده است.
نظام درباره آقای احمدینژاد ظاهرا تصمیم نگرفته که چکار کند. آقای احمدینژاد به جهت طرد شدن از جامعه و نظام دنبال پیدا کردن راهی است. اگر آقای احمدینژاد اهل مناظره بود، در مناظرات سال 88 آنگونه رفتار نمیکرد. او به جهت آنکه میداند نظام زیر بار اینگونه درخواستها نمیرود تنها به دنبال ایجاد موج است. احمدینژاد تصور میکند که در این شرایط میتواند از آب گلآلود ماهی بگیرد. آقای احمدینژاد بداند دیگر جایگاهی میان مردم و چه بسا در نظام ندارد. اگر امروز تصمیم گرفته شود که او به این شهر و آن شهر نرود و سخنی نگوید، اگر نظام به این تصمیم برسد، آقای احمدینژاد فردا در خانه نشسته است. این موضوع که هنر نیست که احمدینژاد اعلام کند قصد سخنرانی دارد. او تصور میکند که چه خبر است؟ عدهای تنها از طریق احمدینژاد قصد دارند تا خار چشم روحانی شود. الحمدا... حواس روحانی که پرت است، میخواهد حواس او را پرتتر کند و همین دو کاری که انجام میدهد هم دیگر انجام نشود. اگرنه از این نمد کلاهی برای آقای احمدینژاد ایجاد نخواهد شد. چرا که پرونده او بسته شده است. زمانی که 11 روز در منزل نشست، پروندهاش بسته شد. برخی مطرح کردهاند که احمدینژاد را در مجمع آوردهایم تا کنترلش کنیم. تاریخ رفتارهای سیاسی آقای احمدینژاد برای این کشور تمام شده است. به نظرم اگر آقای روحانی حرفی در دفاع از خود دارد، مناظره را بپذیرد، گرچه قابل درک است که چرا آقای احمدینژاد چنین حرفی را مطرح کرده است. آقای احمدینژاد طی هشت سال گذشته کشور را به سمتی سوق داد که با 1400 میلیارد دلار از ذخایر نفتی و گازی، هنگام تحویل دولت، در خزانه بود. تمام انبارهای مواد غذایی کشور شاید به اندازه یک یا دو ماه ذخیره داشتند. اگر آقای روحانی بخواهد خیلی حرفها برای گفتن دارد.