مرد جوان بعد از چندین روز بازجویی، سرانجام به تجاوز به الناز اعتراف کرد و گفت: چون نیمهشب بود، فکر نمیکردم شناسایی شوم. دو دختر هم در خیابان بودند و فکر نمیکردم دخترهای خوب و خانوادهداری باشند؛ به همین دلیل یکی از آنها را بهزور سوار ماشین کردم. من حالت طبیعی نداشتم و به خاطر مشروبی که خورده بودم، مست بودم. این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز بعد از معاینه الناز، تعرض به این دختر را تأیید کرد.
با تکمیل اطلاعات اولیه، پرونده برای بررسی بیشتر به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم در بازجوییها، تجاوز به عنف را رد کرد و مدعی شد با رضایت دختر این کار را کرده است، اما نحوه ربایش، گفتههای اولیه متهم و اظهارات شاهدان پرونده چیز دیگری را نشان میداد.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه آماده شد. متهم در شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی، ابتدا الناز شکایت خود را مطرح کرد و خواستار اشد مجازات برای مرد جوان شد. سپس آرش بهعنوان شاهد پرونده در جایگاه قرار گرفت.
او گفت: من همراه الناز و فرناز به پارک رفته بودیم، درست است که نیمهشب بود، اما خانه ما هم خیلی نزدیک بود و، چون من هم همراه دوقلوها بودم، پدر و مادرشان اجازه دادند به پارک برویم. بعد از اینکه برگشتیم، داشتیم از خیابان رد میشدیم که یک ماشین پرشیا جلوی ما ایستاد. راننده که همین جوان متهم در دادگاه است، سؤال نامربوطی از من پرسید که فهمیدم حالت عادی ندارد، جواب ندادم و از او خواستم برود و مزاحمت ایجاد نکند. یکدفعه او از ماشین پیاده شد و چاقو کشید. او من و فرناز را با چاقو تهدید کرد و اگر نزدیک میشدیم، ما را میکشت، بعد هم دست الناز را کشید و به زور سوار ماشین کرد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او یکبار دیگر گفت زمان حادثه در حالت عادی نبوده است. متهم ادامه داد: من حالت عادی نداشتم و از کاری که کردهام بهشدت پشیمان هستم و درخواست گذشت شاکی و بخشش ازسوی دادگاه را دارم. او درباره سابقه زندان و شلاق هم گفت:، چون بار قبل به شلاق محکوم شدم، فکر میکردم باز هم به شلاق محکوم میشوم و نمیدانستم کاری که میکنم تجاوز است. با پایان جلسه دادگاه، هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را به اعدام محکوم کردند.