شب گذشته صفحه شخصی این بازیگر متن زیر را منتشر کرد:
دعا کنیم برای خانم سوری و همچنین
جا دارد در اینجا از تک تک دوستانی که در مورد ایشون قضاوت میکردند همچنان در حال قضاوت ایشون هستند، دوستانی که دارایی و روح و روان ایشون رو به تاراج بردند تشکر کنیم.... امیدوارم خداوند بهشون آگاهی لازم رو بدهد …علیالخصوص از دوستان مرکز بیمه هنرمندان «صندوق اعتباری هنر» که یکسال است خانم سوری را مضحکه کردهاند و همچنان ایشون رو بیمه نکردند!؟!!! که همین مورد یکی از دلایلی است که با اینکه دوستان همکاران هموطنان بر خلاف میل خانم سوری به ایشون لطف کردند و ایشون شرمنده هموطنانشون شدهاند؛ اما نشد که به صورت مداوم بهطور (آزاد) غیر بیمهای دارو را تهیه کنند بخاطر مبلغ زیاد آن…!!!! حال بیماری ایشان از فشار عصبی ناشی از موارد ذکر شده و همچنان بیکاری (در این اوضاع کرونایی باعث عود بیماری ایشون شده و با پای خود آمدند اما.... بخاطر ضعیف بودن بدنشان در حال گرفتن داروهای مختلف بیش از حد قوی هستند
همچنین از آقایان و خانمهایی که سعی بر زمین زدن ایشون چه مالی و یا روحی داشتند که در یک استوری یا لایو اسمهاشون حتماً اعلام خواهد شد ((کمال تشکر را مجدداً داریم))
بیوگرافی ماندانا سوری
ماندانا سوری در پنجم شهریورماه سال ۱۳۶۴ در شهر تهران زاده شد و تحصیلات تکمیلی خود را در رشته زبان انگلیسی به پایان رساند. پس از دانشگاه او وارد عرصه بازیگری و تئاتر شد. پس فعالیتهای مختلف در تئاتر او با سریال قهوه تلخ ساخته مهران مدیری به دنیای تصویر وارد و به سرعت درخشید. در این سریال او نقش قیصرالسلطنهِ را ایفا کرد که این نقش حضور پررنگی در سریال داشت.او در حوزه موسیقی هم فعال است و برای جمع بانوان خوانندگی میکند. او الگوی خوانندگی اش را مهران مدیری و فاطمه معتمدآریا میداند. او به جز خوانندگی و بازیگری، ورکشاپ و تدریس بازیگری هم داشته است.
بیماری ماندانا سوری
داستان بیماری ماندانا سوری نیز مانند زندگیاش بسیار دراماتیک است، او درباره اینکه چگونه متوجه ابتلای خود به بیماری ام اس شد، توضیح داده است: «داستان من و بیماری ام اس به سال ۸۸ برمیگردد. در این سال برای اولین بار متوجه شدم به این بیماری دچار شدم. درست سر صحنه، زمانی که مقابل سیامک انصاری ایستاده بودم و میخواستم دیالوگهای مربوط به آن صحنه را به زبان بیاورم. یکی از چشمانم تار شد و ندید. صداها را میشنیدم، گروه کارگردانی اعلام میکردند شروع کن، دیالوگها را بگو اما من خشکم زده بود. ترسیده بودم. این اولین باری بود که ام اس خودش را به من معرفی کرد. همانطور که گفتم سال ۸۸ به این بیماری مبتلا شدم. جز برخی از همکارانم و نزدیکانم کسی از بیماریم خبر نداشتند. تا اینکه سال ۹۵ برای اولین بار این موضوع را رسانهای کردم. نمی دانم چرا باید کار به اینجا میکشید که همکارانم، مشکلاتم را در صفحههای اجتماعی خودشان بیان کنند و برای حل مشکلاتم از مردم کمک بخواهند.زمانی که همکلاسی و همکارم پوریا ذوالفقاری از من خواست اجازه بدهم مشکلات مربوط به بیماری و بیکاریام را رسانهای کند مخالفت کردم چون از ترحم خوشم نمیآمد. از اینکه خنده را از لبان مردم بگیرم حتی برای لحظهای، خوشم نمیآمد اما با صحبتهایی که شد و مشورتهایی که انجام گرفت دلم به این کار رضایت داد. بعد از اینکه موضوع رسانهای شد خیلیها من را قضاوت کردند. خیلی از حرفهایم به اشتباه و وارونه تعبیر شد. مثالی در این رابطه برایتان می زنم. من هیچ وقت نگفتم بیماری ام باعث بیکاری شد بلکه گفتم پیشنهاد نشدن کار باعث شد بیماریام عود کند. اگر بیکار نبودم میتوانستم با مشکلاتم کنار بیایم و حلشان کنم اما در شبکههای اجتماعی این موضوع به گونهای دیگر مطرح شد.»