چه بسیار موقعیتهایی را به یاد میآوریم که نتوانستهایم در مواجهه با فشارها و اضطرابهای کوچک و بزرگ زندگی، آنچنان که باید از توانمندیها، احساسات و باورهایمان استفاده کنیم و تصویر قدرتمندی از خودمان ارائه دهیم.
ایمی کادی در کتاب حضور که یکی از برجستهترین آثار در حوزۀ روانشناسی اجتماعی و توسعۀ فردی است شما را با مفهوم حضور آشنا میکند تا جستورترینِ خود را به مصاف بزرگترین مشکلاتتان بفرستید. این کتاب را نشر آموخته با ترجمۀ سعید زرگریان منتشر کرده است.
یکی از جذابترین حرفهای نویسنده در کتاب حضور، چگونگی تاثیرگذاری بدن بر مغز و رفتار است. او نشانمان میدهد که چگونه میتوانیم با تغییرات کوچک در رفتار و زبان بدن خود، تأثیر بزرگی بر دیگران و حتی بر خودمان بگذاریم. در معرفی کتاب حضور با این کتاب جذاب و مفید بیشتر آشنا میشوید.
فهرست مطالب
- حضور چیست؟
- حضور چه شکلی است و چه احساسی در ما برمیانگیزد؟
- داستانتان را باور و آن را مال خود کنید
- حضور چگونه حضور میآورد؟
- ضعف چگونه خویشتن ما را به بند میکشد
- قوزکردن، منارهکردن دستها و زبان بدن
- آواز بخوانید تا شاد شوید
- بدن به ذهن شکل میدهد
- چطور از طریق ژستگرفتن به حضور دست مییابیم؟
- آنقدر ادایش را دربیاورید تا بالاخره همان شوید
- دربارۀ نویسنده
- چه کسانی بایدکتاب حضور را بخوانند؟
- فهرست مطالب کتاب حضور
- بریدههایی از کتاب حضور
حضور چیست؟
کادی حضور را درک و توانایی اینکه بهراحتی بتوانیم افکار، احساسات، ارزشها و ظرفیتهای واقعیمان را بروز دهیم، می داند؛ همین و بس. این مفهوم شکلی پایدار و ماندگار از بودن نیست؛ بلکه میآید و میرود و پدیدهای لحظه به لحظه است.
حضور زمانی پدیدار میشود که بشخصه احساس میکنیم فردی قدرتمندیم؛ قدرتی که به ما اجازه میدهد نابترین خویشتنمان را درک کنیم. در این وضعیت روانی حتی در موقعیتهای بسیار پرتنشی که اغلب آشفته و ناتوانمان میکند، حضورمان را حفظ میکنیم. وقتی احساس میکنیم حاضریم، سخنان، حالات چهره، شکل بدن و حرکات موزون هماهنگ و متمرکز میشود. این همگراییِ درونی و این توازن، ملموس و رساست، چون واقعی است؛ حالتی که ما را متقاعدکننده جلوه میدهد. دیگر باید با خودمان نمیجنگیم، خودمان را زندگی میکنیم.
حضور چه شکلی است و چه احساسی در ما برمیانگیزد؟
حضور به دو شکل آشکار میشود. اول، وقتی حضور داریم، خصوصیاتی چون شور، اعتمادبهنفس و اشتیاق سرشار از آسودگی خاطر بروز میدهیم. دوم حضور از طریق چیزی به دست میآید که نویسنده آن را همگامی مینامد. همگامی زمانی اتفاق میافتد که همۀ عناصر خویشتنتان (عواطف، افکار، حالات بدن، چهره و رفتارهایتان) باید موزون باشد. اگر کارهایمان با ارزشهایمان تناسب نداشته باشد، با خودمان احساس روراستی نمیکنیم. اگر عواطفمان نمود فیزیکی پیدا نکند، احساس واقعیبودن نمیکنیم.
داستانتان را باور و آن را مال خود کنید
به گفتۀ کادی، اساس دستیابی به بهترین خود معتبرتان (جسورترین خودتان) روحیهدادن به خودتان یا گفتن این نیست که «در این کار بهترینم» یا «من برندهام». جسورترین خود شما از طریق تجربۀ دسترسی کامل به ارزشها و خصوصیات و نقاطقوت و دانستن اینکه میتوانید آنها را به طور مستقل و صمیمانه در قالب اعمال و تعاملاتتان بروز دهید، پدیدار میشود.
حضور چگونه حضور میآورد؟
اگر فکر میکنید در هر موقعیتی میتوانید عبارتی جادویی بگویید یا اقدامی بسیار جسورانه انجام دهید، فقط نوعی خودبزرگبینی است. در چنین لحظاتی، فقط حضورداشتن و گوشدادن کفایت میکند. در بلندمدت، این کار بهترین کار است. گاهی اگر هیچچیز بروز ندهیم، خودمان را به بهترین شکل ابراز میکنیم. اجازه دهیم حضورمان بدون توضیح و بیپیرایه، خودش از خودش دفاع کند. از مکث در گفتگو نترسید. حضور حضور میآورد.
ضعف چگونه خویشتن ما را به بند میکشد
احساس ضعف نوعی سیستم بازداری روانی و رفتاری را فعال میکند که معادل سیستم هشدار-تهدید است. درنتیجه، بیشتر از فرصتها، تهدیدها را درک میکنیم. اغلب مضطرب و بدبینیم و در برابر فشارهای اجتماعی که محدودمان میکند و موجب میشود رفتارمان نمایندۀ خود واقعیمان نباشد، آسیبپذیر میشویم. احساس قدرت، نوعی سیستم رویکرد روانی و رفتاری را فعال میکند. هنگامی که قدرتمندیم، احساس میکنیم آزاد (مسلط، بهدور از تهدید و در امنیت) هستیم. در نتیجه، بیشتر از تهدیدها، فرصتها را درک میکنیم از آنها بهره میبریم. دیدگاهی مثبت و خوشبینانه داریم و رفتارمان تا حد زیادی از بند فشارهای اجتماعی آزاد است. قدرت وادارمان میکند به مشکلات نزدیک شویم، ضعف وادارمان میکند از مشکلات دور شویم.
قوزکردن، منارهکردن دستها و زبان بدن
رفتار غیرکلامی از طریق مجاری مختلف بروز میکند. حالات چهره، حرکات و خیرهشدن چشمها، جهتگیری و شکل بدن، حرکات دست، سبک راهرفتن، نشانههای آوایی مثل زیروبمی و حجم صدا و چیزهای دیگر. محققان شواهدی دال بر جهانشمولبودن بسیاری از حالات هیجانی چهره ثبت کردهاند. برای نمونه، بدون توجه به اینکه اهل کجا هستیم، وقتی احساس انزجار میکنیم، دماغمان را درهم میکشیم و لب بالاییمان را بالا میبریم. هنگامیکه متعجب میشویم، ابروانمان را بالا میدهیم، چشمانمان را گشاد و دهانمان را اندکی باز میکنیم. بااینحال، ابراز حالات هیجانی به هیجانات ساده ختم نمیشود. نمایشهای پیچیدهتر قدرت و ضعف، شامل استفاده از شکل بدن و حرکات سر نیز ممکن است جهانشمول باشد.
آواز بخوانید تا شاد شوید
علم هم قاطعانه ثابت میکند حق با ویلیام جیمز بوده است. بدنمان با ما حرف میزند. به ما میگوید چگونه و چه احساس و حتی فکری داشته باشیم. بیآنکه چیزی احساس کنیم، اتفاقاتی را تغییر میدهد که در سامانۀ غدد درونریز، دستگاه عصبی خودکار، مغز و ذهنمان رخ میدهد. حرکاتتان (حالات چهره، شکل بدن و شیوۀ نفسکشیدنتان) بهوضوح بر طرز تفکر، احساس و رفتارتان تأثیر میگذارد.
بدن به ذهن شکل میدهد
روش حرکتدادن بدنتان سبک زندگیتان را شکل میدهد. بدنتان ذهنتان را شکل میدهد، ذهنتان رفتارتان را و رفتارتان آیندهتان را. اگر بگذارید بدنتان به شما بگوید قدرتمند و شایستهاید، میتوانید حضور و اشتیاق بیشتری داشته باشید و به شکل معتبرتری خودتان باشید. پس روش مخصوص خودتان را برای ایستادن به شکل ستاره دریایی پیدا کنید.
چرا رفتار و حرکاتمان سرشار از غرور و قدرت فردی نباشد؛ وقتی رفتار و حرکاتمان چنین باشد در دشوارترین لحظات هم حضور واقعی داریم.
چطور از طریق ژستگرفتن به حضور دست مییابیم؟
مشکلات ما انسانها یکسان نیست یا از اتفاقات یکسانی نمیهراسیم. بههمین دلیل باید به موقعیتها و افرادی که زبان بدنِ نشاندهندۀ ضعف را برمیانگیزند، توجه کنید تا بدانید چه موقع باید ژستهای آمادگی قدرت بگیرید. همچنین اگر بتوانید عادت کنید هم در موقعیتهای دشوار و هم بهطورکلی در طول روز، مراقب حالت بدنتان باشید، به مزایای بیشماری دست مییابید.
آنقدر ادایش را دربیاورید تا بالاخره همان شوید
آنقدر ادایش را دربیاورید تا بالاخره همان شوید: مفهوم این جمله این است: آرامآرام به خودتان سقلمه بزنید تا سرانجام بهترین نسخهۀ خودتان شوید. در طول لحظات دشوار حضور داشته باشید. هدف این نیست که دیگران را گول بزنید تا بتوانید به خواستهتان دست یابید و بعدش هم مجبور باشید به نقشبازیکردن ادامه دهید. هدف این است که فقط کمی خودتان را گول بزنید تا سرانجام احساس کنید قدرتمندتر و حاضرید. هدف این است که حتی اگر خیلی طول بکشد تا به نقطهای مدنظر برسید، به تمرین ادامه دهید.
دربارۀ نویسنده
ایمی کادی دورۀ کارشناسیارشد و دکتریاش را در دانشگاه پرینستون گذرانده و هماکنون در دانشگاه هاروارد تدریس میکند. مشهورترین کار تحقیقاتی او «ژست قدرت» است. یعنی اگر ما در ظاهر حالتهای بدنمان را بهشکل فردی درآوریم که اعتمادبهنفس چشمگیری دارد و در موضع قدرت است، فیزیولوژی بدن ما و حتی ترشحات هورمونی ما و در نهایت برداشت ذهنی ما دربارۀ خودمان تغییر میکند. ایمی کادی بر اساس همین پژوهشها و تحقیقات مشابه، کتاب حضور را نوشت که بایدها و نبایدهای حضور مؤثرتر در جلسات را بررسی میکند.
چه کسانی بایدکتاب حضور را بخوانند؟
خواندن کتاب حضور برای هر کسی که میخواهد نه تنها در موقعیتهای دشوار زندگی بلکه در لحظهلحظۀ آن بر خود مسلط باشد تا بتواند افکار، احساسات، ارزشها و ظرفیتهای واقعی خود را بروز دهد، خواندنی و مفید است.
فهرست مطالب کتاب حضور
دربارۀ نویسنده
پیشگفتار مترجم
مقدمه
فصل یکم: حضور چیست؟
فصل دوم: داستانتان را باور و آن را مال خود کنید
فصل سوم: حضور چگونه حضور می آورد؟
فصل چهارم: لیاقت ندارم اینجا باشم
فصل پنجم: ضعف چگونه خویشتن ما را به بند میکشد
فصل ششم: قوز کردن، مناره کردن دست ها و زبان بدن
فصل هفتم: موج سواری کنید، لبخند بزنید و آواز بخوانید تا شاد شوید
فصل هشتم: بدن به ذهن شکل می دهد
فصل نهم: چطور از طریق ژست گرفتن به حضور دست می یابیم؟
فصل دهم: به خودتان سقلمه بزنید
فصل یازدهم: آن قدر ادایش را دربیاورید تا بالاخره همان شوید
بریدههایی از کتاب حضور
- گاهی مجبورید از سر راه خودتان کنار بروید تا بتوانید خودتان باشید.
- حضور بهمعنای تظاهر به ماهربودن نیست؛ بلکه باورداشتن و آشکارکردن تواناییهایی است که بهراستی دارید. حضور یعنی دورریختن هر چیزی که نمیگذارد خود واقعیتان را نشان دهید. حضور یعنی خودتان را گول بزنید تا بپذیرید به طور قطع توانمندید.
- وقتی مشغول قضاوت خودمان از دور و توجه به دور باطلی هستیم که در ذهنمان شکلگرفته (تجزیهوتحلیل درهموبرهم، جنونآمیز و عاری از اعتمادبهنفس دربارۀ آنچه فکر میکنیم در اتاق اتفاق میافتد)، وقتی بهطرز زجرآوری آگاهیم که بیگمان در موقعیت پرفشاری هستیم، نمیتوانیم بهطور کامل وارد تعامل شویم و اینگونه کار را خراب میکنیم. درست زمانیکه بیش از هر موقع دیگری نیاز داریم حاضر باشیم، فرصت حضور داشتن برایمان کمتر از همیشه است.
- یکی از دلایلی که مشتاقمان میکند به افراد پرشور و اشتیاق و با اعتمادبهنفس اعتماد کنیم، این است که نمیتوان بهراحتی ادای داشتن این ویژگیها را درآورد. هنگامی که احساس شجاعت و اعتمادبهنفس میکنیم، تنوع زیروبمی و دامنۀ صدایمان بسیار بیشتر است و ما را آرام و گویا نشان میدهد. هنگامیکه با ترسولرز جلوی خودمان را میگیریم (پاسخ جنگ یا گریز سامانۀ عصبی سمپاتیک را فعال میکنیم)، تارهای صوتی و دیافراگممان منقبض میشود و شور و اشتیاق درونیمان را در خود خفه میکند.
- زمانیکه میکوشیم ادای داشتن اعتمادبهنفس یا اشتیاق را درآوریم، دیگران ممکن است بگویند یک جای کار میلنگد، حتی اگر درست ندانند کجای کار.
- طرز حرکات و رفتارتان نوعی منبع قدرت فردی است. نوعی قدرت که کلید دستیابی به حضور است؛ کلیدی که کمکتان میکند زنجیری را که به دورتان (تواناییهایتان، خلاقیتتان، جرئتتان و حتی سخاوتتان) پیچیده شده است، باز کنید.