فرزانه متین: جدیدترین اثری که نیکول کیدمن در آن بازی کرده، در تاریخ ۹ مارس ۲۰۲۵ در جشنواره ساوتوست به نمایش درآمد که واکنشهای متفاوتی را از سوی منتقدان دریافت کرد و مدتی بعد از طریق آمازون پرایم ویدئو در دسترس مخاطبان قرار گرفت. هالند (Holland) محصول امسال تولید ایالات متحده آمریکا، دومین ساخته خانم میمی کیو است که بیشتر او را با فیلم کمدی دلهرهآور Fresh (تازه) محصول سال ۲۰۲۲ میشناسند. فیلمی که با ژانر ترسناک عملا تبدیل به یک ویترین مضحک و کثیف شده بود و تفاوت آن با دومین فیلمش، بازیگرفتن از سوپراستار هالیوودی، نیکول کیدمن است.
فیلم به نویسندگی اندرو سودورسکی و تهیهکنندگی خودِ نیکول کیدمن است. هالند در ژانر مهیج و روانشناختی است که عملا از سوی سه بازیگر شکل میگیرد؛ نیکول کیدمن، متیو مکفادین و گائل گارسیا برنال. موتیف اصلی فیلم، اسارت زنان در دنیای مردسالاری است که چرخه آن همچنان در حال تکرار است. داستان هالند به اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی بازمیگردد.
فیلم در مورد نانسی وندگروت، معلم اقتصاد و زن خانهدار در شهر کوچک هالند در حومه میشیگان است که زندگی بینقصی با همسرش فِرِد و پسرشان هری دارد. او به تدریج با توجه به مأموریتهای مکرر شوهر چشمپزشکش، مشکوک میشود و تصور میکند او زندگی دوگانهای دارد. او با کمک همکارش، دیو، در جستوجوی رازهای پنهان همسرش است و متوجه میشود که واقعیت بسیار پیچیدهتر و تاریکتر از آن چیزی است که ابتدا تصور میکرد. هالند به موضوعاتی مانند شک، خیانت و سطحیبودن زندگی در حومههای شهر نیز میپردازد که از پیرنگهای فرعی فیلم است. داستان نانسی نشاندهنده ترس همگانی از فریبخوردن و تمایل به کشف حقیقت است. فیلم همچنین تصویری انتقادی از جامعهای را ارائه میدهد که ظاهر زیبا و آراستهاش، واقعیتهای تاریک و ناپیدا را پنهان میکند.
فیلم به دو نیمه تقسیم میشود: نیمه اول بیشتر بر جلوههای بصری زیبای شهر هالند پرداخته میشود، زنی خانهدار که الگوی همه زنان شهر است و زندگیاش در ظاهر کامل است و خانوادهاش در مرکز شهر از اعضای خوشنام هستند. ریتم در این بخش تقریبا مناسب است اما وسواس فکری و تردید نانسی با پیداشدن یکسری مدارک، سرانجام باعث میشود او یقین پیدا کند که فِرِد (همسرش)، در حال خیانت به اوست. فیلم در نیمه دوم دچار چرخش ناگهانی میشود و داستان رمزآلود آن ناگهان جنایی میشود؛ بهگونهای که مخاطب با یک قاتل سریالی که زنان را میکشد مواجهه میشود تا یک همسر بیوفا. در اینجاست که هالند، انسجام روایی خود را از دست میدهد و داستان از ریتم میافتد و هدف اصلیاش گم میشود. کارگردان میخواهد یک تصویر انتقادی از یک جامعه آرام را نشان دهد اما نه در روایت موفق میشود و نه در شخصیتپردازی.
با توجه به اینکه ژانر هالند مهیج و روانشناختی است، ریتم فیلم نه نفسگیر است و نه تنشزا. حتی لایههای زیرین کشتن زنان بیگناه به دست فرد هم مشخص نمیشود یا روان او مورد بررسی قرار نمیگیرد. فیلم حتی پتانسیل آن را ندارد که یک اثر سرگرمکننده برای بیننده باشد. کاراکترها گویا فقط روی کاغذ هستند و به شخصیت آنها عمق داده نمیشود و از اینرو باعث سرگردانی میشود. فیلم میخواهد بگوید حتی نانسی با کشتن همسرش و نجات هری، میخواهد چرخه خشونت و سنتهای مردسالارانه را از بین ببرد، اما شدنی نیست و اما از پس این مانیفیست برنمیآید. پایان باز فیلم بهگونهای است که میخواهد نشان دهد شهر هالند میشیگان که به خاطر جشنوارههای گل لالهاش معروف و نمادی از زیبایی ظاهری است، در پوستههای زیرین آن زشتی و فساد پنهان شده است. تصاویری از گلهای لاله و آسیابهای بادی که در تضاد با افشای رازهای زندگی نانسی قرار میگیرند، تناقض بین ظاهر و واقعیت را برجسته میکند. اما میمی کیو از پس یک طراحی صحنه رنگارنگ و نورانی فقط توانسته داستانی سیاه و بیمحتوا را ارائه دهد. در مورد بازی نیکول کیدمن که به عنوان پرکارترین بازیگران زن در عرصه سریال و فیلمهای سینمایی است، باید گفت با نقشش در هالند مورد تحسین قرار نگرفته است؛ چراکه تجربه نشان داده اجرای کیدمن بستگی به کارگردان آثار دارد.
منبع: sharghdaily-1009648