بناي موزه در سال ١٨١٨ براي سكونت خانواده سلطنتي ساخته شده و يكي از قديميترين موسسات تحقيقاتي برزيل است. آتشسوزي در موزه ملي برزيل پس از اتمام ساعت كار موزه اتفاق افتاد؛ زماني كه تجهيزات اطفاي حريق بايد به داد اين موزه ميرسيدند. هنوز علت آتشسوزي اعلام نشده است اما يكي از عوامل گسترش آتشسوزي ميتواند مجهز نبودن موزه به سيستم پيشرفته اطفاي حريق باشد. آثار ارزشمند اين موزه در شرايطي نگهداري ميشد كه به گفته رييس آتشنشاني ريو در گفتوگو با تلويزيون محلي ريو: «آتشنشانها به اندازه كافي آب در اختيار نداشتند زيرا دو شير آتشنشاني خيابان كار نميكرد و ما توانستيم فقط از آب تانكرها و آب درياچه نزديك موزه استفاده كنيم. ساختمان موزه قديمي بود و محتوي مقادير بالايي مواد قابل اشتعال، مقدار زيادي چوب و نسخ خطي هم در مخزن موزه نگهداري ميشد.» خبرگزاري فرانسه به نقل از معاون موزه ملي برزيل نوشت: «تمام اسناد قديمي و فوقالعاده ارزشمند بايگاني شده و موجود در موزه در آتشسوزي به كلي نابود شده است.۲۰۰ سال ميراث فرهنگي و تاريخ ما از بين رفت. من بسيار نااميد و در عين حال خشمگينم. هرگز امكانات كافي براي زمان حادثه در حدي كه شايسته چنين مكان ارزشمند و منطبق با استانداردهاي آن باشد، پيشبيني نشده بود.» گروهي از دانشگاهيان برزيل اعلام كردهاند در اعتراض به كوتاهي دولت در نگهداري اين گنجينه ارزشمند ملي در روزهاي آينده تظاهرات خواهند كرد.
آتشسوزي يكي از عوامل از بين رفتن و آسيب بناها و اشياي فرهنگي و تاريخي است. حادثهاي كه شايد راهي براي پيشگيري از وقوع آن وجود نداشته باشد و به هر دليلي در موزه يا ابنيه تاريخي يا هر بنا و مكان ديگري اتفاق بيفتد، اما راهكارهاي بسياري براي كاهش ميزان آسيب اين حادثه وجود دارد. ترميم و بازسازي بناها و مكانهايي كه طعمه حريق ميشوند با كمك بيمه كار چندان سختي نيست، اما گاهي آتشسوزي ميتواند تاريخ و هويت يك كشور را براي هميشه از بين ببرد، همانطور كه بعضي آتش سوزي موزه ملي برزيل را «خودكشي ملي» يا «فاجعه ملي» تعبير كردند و معاون مدير اين موزه آن را «فاجعهاي غيرقابل تحمل» دانست و گفت: «اين موزه ميراث ۲۰۰ ساله اين كشور است. ۲۰۰ سال خاطره، ۲۰۰ سال علم، ۲۰۰ سال آموزش در اين آتشسوزي آسيب ديد.» بسياري از مسوولان برزيل هم پس از مهار آتشسوزي حرف از ساخت دوباره اين موزه زدند.
احوال موزههاي ما
آتشسوزي موزه ملي برزيل، بهانهاي شد تا بسياري از كارشناسان ميراث فرهنگي براي چندمين بار در رابطه با وضعيت امنيت موزههاي كشور در برابر حوادث و بلاياي طبيعي هشدار دهند. مدتهاست موضوع مخزن امن براي موزهها، به ويژه موزه ملي ايران مطرح است، اما هنوز اين امر در مورد يكي از مهمترين موزههاي كشور با آثاري منحصر به فرد و مهم محقق نشده است. چندي پيش مديركل ميراث فرهنگي تهران در مورد ايجاد مخزن امن براي موزههاي پايتخت گفت: «درخواستي كه در جلسه شوراي توسعه و برنامهريزي استان با استاندار مطرح كردم ايجاد يك مخزن مركزي و امن در تهران براي اشياي موزههاي تهران بود. در تهران به يك مخزن امن نياز داريم تا بتوانيم در شرايط بحراني آثار موزهها را از آسيب نجات دهيم.» ماهها از اين اظهارنظر گذشته و نه تنها هنوز خبري از مخزن امن براي موزه ملي و موزههاي ديگر تهران از جمله موزه فرش و موزه رضا عباسي نيست، بلكه اشياي موجود در اين موزهها هم در شرايط مطلوبي نگهداري نميشوند و با استانداردهاي جهاني براي نگهداري اشياي تاريخي و باستاني فاصله زيادي دارند.
موزه فرش، موزه رضا عباسي، موزه تخت جمشيد و بسياري از موزههاي ايران كه آثاري بينظير را در مخازن و سالنهاي نمايشگاهيشان نگهداري ميكنند، فاقد وسايل و تجهيزات مناسب براي حفاظت آثار در مقابل حوادث غيرمترقبه و بلاياي طبيعي هستند. بعضي از اين موزهها حتي مجهز به دوربين مدار بسته هم نيستند. مخازن اين موزهها كه پر از اشياي منحصر به فرد هنري و تاريخي و باستاني هستند - كه كوچكترين آسيب به هر كدام از اين آثار، ضرري جبرانناپذير در حوزه تاريخ و فرهنگ محسوب ميشود- وضعيت مناسبي ندارند. آثار در موزهها و مخازن آنها امنيت لازم را ندارند، آنقدر كه باستانشناسان ترجيح ميدهند آثار تاريخي و باستاني را در كاوشها از دل خاك بيرون نكشند تا در مخازن موزهها و ويترينهاي نامناسب آنها از بين بروند. بسياري از باستانشناسان معتقدند اشياي زير خاك جايشان امنتر است و بهتر است همانجا بمانند و به مخازن و ويترينهاي موزهها منتقل نشوند، چرا كه خيلي سريعتر از بين خواهند رفت. موزه گرمابه پهنه سمنان سالهاست در ويتريني كه به اندازه كافي براي نگهداري يك اسكلت باستاني منحصر به فرد مجهز نيست، ميزبان اسكلتي است كه در كاوشهاي باستاني تپه حصار دامغان به دست آمده است. بسياري از باستانشناسان ميگويند نمونه ديگري از اين اسكلت در دنيا وجود ندارد. اسكلت متعلق به زني است كه در هنگام زايمان نوزادش مدفون شده، جمجمه و استخوانهاي بدن اين نوزاد هنوز بهطور كامل از بدن مادر خارج نشده است. اينكه اين تدفين بر اثر يك حادثه مثل زلزله بوده يا مادر در نتيجه بيماري از دنيا رفته هنوز براي محققان مشخص نيست، اما آنچه مسلم است، منحصر بهفرد بودن اين كشف باستاني است كه در شرايطي نامناسب در سالني در موزه پهنه نگهداري ميشود، جايي كه بايد رطوبت، نور و فاكتورهاي ديگر آن مدام بررسي شود تا آسيبي به اسكلت نرسد. اما تنها پاسخ مسوولان به دليل اين شرايط نابسامان براي نگهداري اثري شاخص كه نمونه ديگري در ايران و دنيا ندارد، بودجه است، همان بهانه هميشگي مديران براي توجيههاي ناتمام.
موزه فرش ايران با فرشهاي نفيسي كه در دل خود پنهان كرده، شرايط خوبي ندارد تا جايي كه معاون ميراث فرهنگي كشور در جشن چهل سالگي موزه فرش صراحتا اعلام كرد: «دو سال پيش متوجه شديم كه در طول سالهاي گذشته هيچ تلاشي براي موزه فرش ايران انجام نشده است، حتما بايد مخازن، ويترينها و فضاي موزه را ساماندهي كرد.» و اين جملات تنها بيانگر گوشهاي از وضعيت نابسامان موزهاي با اهميت موزه فرش ايران است. در تعطيلات نوروز ويديويي از باغ جهاني اكبريه در فضاي مجازي منتشر شد كه نشان ميداد آثار تاريخي در موزه اين باغ ثبت جهاني شده در ويتريني كه حتي قفل مناسب ندارد و به راحتي توسط بازديدكنندگان باز ميشود، نگهداري ميشوند. وقتي شرايط حفاظت فيزيكي آثار تاريخي و باستاني موزهها اينقدر نگرانكننده است، آيا ميتوان اميدوار بود كه موزههاي كشور مجهز به سيستم اطفاي حريق يا مخازن امن براي نگهداري آثار شاخص خود باشند؟ مسوولان ميراث فرهنگي ميگويند با وضعيتي كه بودجه سازمان دارد بايد اولويت را به موزههايي كه بيشتر جنبه ملي دارند بدهيم و اينطور وضعيت نابسامان موزهها را توجيه ميكنند، اما وضعيت موزههايي كه جنبه ملي دارند نشان ميدهد كه مسوولان در رسيدگي به اولويتهاي مورد ادعاي خود هم چندان موفق نيستند. هر چند كه درس گرفتن از تجربههاي ديگران چندان در دستور كار مديران نيست، اما اي كاش تراژدي موزه ملي برزيل بتواند مديران و متوليان موزههاي كشور را مجاب كند كه تدبيري براي وضعيت امنيت و حفاظت موزههاي كشور در برابر حوادث بينديشند.