در چند دهه گذشته روانشناسانی مانند نش، ماهیت خاطرات کاذب و علت وجود آن را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند این خاطرات فوایدی برای مغز و کارکرد ذهن دارند. به نظر میرسد آنها میتوانند فرآیند مغزی و قدرت تفکرمان را بهبود ببخشند. نش میگوید: به یاد آوردن موضوعی از گذشته، مانند نگاه کردن به قفسه فایلها نیست و بیشتر شبیه تعریف کردن داستان است. ما معمولا جزئیات داستانی را که میشنویم، فراموش میکنیم. اما هنگام به یاد آوردن و تعریف کردن آن، جزئیات فراموششده را خودمان میسازیم.
با وجود دههها تحقیق و بررسی، هنوز واقعا نمیتوانیم برخی خاطرات واقعی را از غیرواقعی تشخیص دهیم، مگر اینکه وقت گذاشته و صحت و سقم آنها را بررسی کنیم که البته این کار آنقدر سخت است که ارزش امتحان کردن و وقت گذاشتن ندارد؛ مثلا چه اهمیتی دارد مطمئن شوم چهارشنبه پیش، فرنی درست کردم یا سهشنبه؟!
فرآیند ایجاد خاطرات کاذب
بنابه گفته محققان روانشناس از بریتانیا، فرآیند ایجاد خاطرات کاذب مانند خاطرات واقعی است و آنها برای شکلگیری از ردپا و اثرات بهجا مانده از تجربههای اصلیمان استفاده میکنند؛ بنابراین جای تعجبی ندارد این خاطرات دروغین براحتی در ذهنمان شکل بگیرند. سال ۲۰۰۹، نش و همکارانش از تعدادی خواستند کارهایی انجام دهند و در همان حال از آنها فیلم گرفتند. سپس فیلمها را دستکاری کردند و خودشان فعالیتهایی را که کسی انجام نداده بود، به فیلم اضافه کردند و فیلمهای آماده را به داوطلبان نشان دادند. نیمی از آنها گفتند بوضوح یادشان میآید آن فعالیتهای افزوده شده را خودشان انجام دادهاند. محققان در بررسیهای دیگر نیز شاهد چنین خاطرات کاذب و دروغینی بودند که فرد مطمئن بود، آنها را تجربه کرده است. این وضعیت معمولا هنگام شهادت دادن در دادگاه علیه متهم، بسیار مشکلآفرین است.
برای مثال، محققان در یک بررسی، داوطلبانی را شاهد صحنه یک دزدی معمولی قرار دادند و مدتی بعد از آنها خواستند بگویند در آن صحنه چه دیدند و در این میان از آنها سوالهای منحرفکننده نیز میپرسیدند؛ مثلا «سارق سلاح داشت. مگر نه؟» یا «سارق لباس چرمی تن کرده بود. درست است؟!» تقریبا از هر چهار داوطلب، سه نفر این خاطرات تلقینشده را کاملا به یاد داشتند. درحالیکه کاملا کذب بودند. روانشناسان این استعداد مغز در پذیرفتن تلقین به جای خاطرات واقعی را انطباق حافظه مینامند که در دادگاه و هنگام شهادت، بسیار دردسرساز است.
البته این تلقینپذیری مسری است و میتواند جمعیت کثیری را نسبت به یک موضوع خاص، دچار خطا و توهم کند. مانند زمانیکه نلسون ماندلا در سال ۲۰۱۳ فوت کرد، تعداد بسیاری از مردم در سراسر دنیا تصور میکردند او در دهه ۱۹۸۰ و در زندان فوت کرده بود. حتی مراسم خاکسپاریاش را به یاد میآوردند. این پدیده با نام اثر ماندلا معروف شده است!
تصور ما از آینده
همانطور که اشاره شد، حافظه ما ویژگی تطبیقپذیری بالایی دارد و با حفظ خاطرات گذشته کمک میکند برای آینده آماده شویم. بنابراین میتوان گفت این خاطرات دروغ و کاذب میتوانند ما را دچار مشکل کنند؛ مثلا اگر خاطرات گذشته را اشتباه به یاد آوریم، احتمال دارد انتظارات ما از آینده درست نباشد. اما وضعیت به این سادگی نیست. برخی محققان میگویند، این نوع فعالیتهای شناختی مغز به ما کمک میکند خود را برای هر سناریوی خیالی در آینده آماده کنیم، به عنوان مثال اگر «این» کار را انجام دهم، پس «چنین» اتفاقی رخ خواهد داد.
هنگام انجام این فرآیند ذهنی، مغزمان اطلاعات مربوط به محیطزیستمان و واکنش احتمالی آن به اعمالمان را جمعآوری و حفظ میکند. در این شرایط، ممکن است یک حدس منطقی از موضوعی، به شکل خاطرهای کاذب از چیزی که در گذشته واقعا رخ نداده، خود را نشان دهد که البته محققان میگویند، وجود چنین خاطرهای بهتر از نبود آن است. زیرا با حدسهای منطقی که ذهنمان میزند، ما را برای تصمیمگیری درباره سناریوهای مختلف آماده میکند و در حل مشکلاتمان، بهتر عمل میکنیم.
کاذب، اما مفید
در بررسیهای محققان معلوم شده است خاطرات کاذب میتواند به ما در مرتبط کردن موضوعات مختلف به هم کمک کند. آنها موجب زیرکی و چالاکی ذهن میشوند. توهمهای حافظه، بیش از قدرت واقعی شناختی مغز میتواند به ما کمک کند. بهطور مثال، آنها میتوانند در سازگاری اجتماعی فرد، نقش مهمی داشته باشند. در واقع زمانیکه احساس میکنیم با افراد اطراف خود در جامعه هیچ تطابقی نداریم، خاطرات دروغین به ما کمک میکنند تا بتوانیم با آنها ارتباط نسبتا مناسبی برقرار کنیم. در اینجا تحریف خاطرات گذشته، کاری میکند که ما نسبت به اطرافیان خود احساس همدردی و صمیمیت کرده، ارتباطمان را با آنها حفظ کنیم. بنابراین اگر ما گذشتهمان را کمی مثبت فرض کنیم، نسبت به خودمان تصویر مثبتتری و با افراد دیگر جامعه، ارتباط بهتری خواهیم داشت. حتی این توهمات مغز میتواند اعتماد به نفسمان را تاجایی افزایش دهد که اثر خوبی داشته باشد؛ مثلا اگر به اشتباه یادتان بیاید زمانی مشکلی را براحتی حل کردهاید، اکنون میتوانید مشکل فعلیتان را با اعتماد به نفس بیشتری برطرف کنید. در واقع مغز، احساس غلط از اعتمادبهنفس را جدی میگیرد و قدرت ریسک فرد در حل مشکلی را بالا میبرد.
ذهن خلاق
این عقیده که خاطرات کاذب گاهی اوقات میتوانند مثبت باشند، روز به روز تقویت میشود. نش میگوید: خاطرات کاذب معمولا بسیار خلاقانه شکل میگیرند و افرادی که چنین خاطراتی دارند، میتوانند بسیار خلاق باشند و دست به کارهای خلاقانه بزنند. او ادامه میدهد این موضوع در هنرمندان بسیار دیده میشود. آنها ایدههای خود را از منابع مختلف به دست میآورند و سپس بین خاطراتی که در ذهن خود ساختهاند و ایدههای خلاقانه پلی برقرار میکنند و آثار جالبی از خود به جا میگذارند، مثل ایان مکاوان (نویسندهای که ابتدای مقاله از او سخن گفته شد) که تصور میکرد داستانی فوقالعاده نوشته است. او بعدها گفت باید به این تصورش واقعیت ببخشد و در مسیر نویسندگی قدم گذاشت. بنابراین شاید بیراه نباشد بگوییم بعید نیست بسیاری از خاطرات کاذب بزودی به شاهکارهایی عالی تبدیل شوند.