سید عماد حسینی- وضعیت در جنوب سوریه شاهد تحولات سریع و پیچیدهای است که تحت تاثیر تداخل عوامل داخلی و منطقهای قرار دارد و در این میان اسرائیل بزرگترین و محوریترین بازیگر در بیثباتی این منطقه محسوب میشود.
اخبار رسیده از سوریه حکایت از آن دارند که مناطق جنوب سوریه، به ویژه استانهای درعا و قنیطره، شاهد افزایش فعالیت نظامی اسرائیل هستند.
فعالیتهایی که مسئولان اسرائیلی، از نتانیاهو گرفته تا وزیر جنگش کاتس، از اعتراف به آن ابایی ندارند و بر ادامه این اشغالگری برای مدت نامحدود تاکید میکنند.
گزارشها از نفوذ زمینی ارتش اسرائیل و انجام اقدامات تجاوزکارانهای، مانند تخریب پایگاههای نظامی متعلق به دولت سوریه در حومه قنیطره، همراه با حملات هوایی به انبارهای تسلیحاتی یا تاسیسات ارتش سوریه حکایت دارند، در حالی که برخی از رسانهها از رسیدن ارتش اسرائیل به ۵ کیلومتری دمشق سخن میگویند.
هدف ادعایی رژیم اسرائیل ممانعت از شکلگیری تهدید امنیتی احتمالی علیه مرزهایش، به ویژه در بلندیهای جولان اشغالی است و کارشناسان اسرائیلی ادعا میکنند که تلآویو نگران تبعات خلأ سیاسی و امنیتی به وجود آمده در سوریه پس از سقوط بشار اسد است.
اما آنچه که از زمان اعلام سقوط دولت بشار اسد شاهد آن هستیم، چیزی بسیار فراتر از این ادعاست.
اشغالگری اسرائیل در جنوب سوریه با آزادی کامل گسترش مییابد، در حالی که طی روزهای اخیر رهبران اسرائیل تلاش چندانی هم برای توجیه این گسترش نشان نمیدهد، بلکه به این بسنده میکند که اشغالی پیشگیرانه برای خطری احتمالی انجام میدهند.
به طور حتم، این اشغالگری بیهدف نبوده، بلکه در چارچوب مسیر و اهدافی بلندمدت به نظر میرسد.
به اعتقاد کارشناسان اسرائیل به دنبال استفاده؛ و به تعبیری دقیقتر سوءاستفاده، از شرایط مرحله انتقالی در سوریه است تا بیشترین بهره و امتیازات را به نفع خود کسب کند.
به هر شکل، ساختار جدید حاکم بر سوریه دور نوپایی را تجربه میکند و شرایطش در خوشبینانهترین تفسیرها ناپایدار است. سردرگمی در اولویتهای جنگجویان و تروریستهای سابق که کت و شلوار دیپلماسی به تن کردهاند، شرایط تعامل با چالشها را برای آنها حداقل در برهه فعلی پیچیده کرده است.
به تعبیری واضحتر، اولویت فعلی ابو محمد الجولانی و دستیارانش بیش از آنکه حفظ تمامی ارضی کشور باشد، حفظ و تثبیت قدرت در دمشق است و در حالی که آنها مشغول تثبیت قدرت خویش در مرکز هستند، اسرائیل هیچ فرصتی را برای گسترش اشغال خود از دست نمیدهد؛ اشغالی که اگر تثبیت شود، حذف آن دشوار خواهد بود.
با نگاهی به اظهارات علنی رهبران رژیم صهیونیستی به راحتی میتوان به این نتیجه رسید که اهداف اسرائیل در سوریه، بلندمدت و راهبردی به معنای کامل کلمه است.
بر هم زدن ترکیب جمعیتی در جنوب سوریه منفعتی بلندمدت برای اسرائیل است که دروازهای برای تجزیه سوریه محسوب میشود.
به اعتقاد کارشناسان، شعلهور شدن منازعات قومیتی در سوریه میتواند گامی پیشگیرانه از سوی اسرائیل برای جلوگیری از هر نوع تلاشی در آینده برای آزادسازی سرزمین توسط صاحبان اصلی آن باشد.
برخی از تحلیلگران حتی پای را از این هم فراتر نهاده و پیشبینی کردهاند که در بلندمدت، اسرائیل بعد از تثبیت حضور اشغالگرانه خود در سوریه، آن را به سوی مرزهای سوریه و عراق گسترش و در عین حال نیمنگاهی به مناطق کردنشین هم خواهد داشت، گرچه این روند به سطح روابط اسرائیل و ترکیه مربوط و به عنوان اهرمی برای توازن یا فشار بر آنکارا مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
این در حالی است که دولت انتقالی سوریه به رهبری احمد الشرع یا همان ابو محمد الجولانی رویکردی بزدلانه را در پیش گرفته است.
به اعتراف دوست و دشمن، این ساختار تاکنون هیچ موضع رسمی قاطعی در برابر اشغالگری اسرائیل اعلام نکرده است، امری که تحلیلگران همسو را هم به واکنش داشته و آن را نشاندهنده ضعف قدرت مرکزی و مشغول بودن آن به بازسازی ساختار کشور پس از سالها جنگ توصیف کرده، در حالی که مخالفان این ساختار باور دارند این اقدام میتواند حتی در چارچوب توطئهای بزرگ و نوعی همدستی تروریستهای تحریر الشام با تلآویو در چارچوب تجزیه کشورهای منطقه قرار داد.
امری که از سخنرانیهای عوامفریبانه احمد الشرع هم میتوان آن را احساس کرد.
رویکردی که الشرع و همراهانش بعد از تسلط بر دمشق در پیش گرفتهاند باعث شده تا بسیار از تحلیلگران منتظر تحقق پروژه تجزیهطلبانه در سوریه باشند.
پروژهای که در چارچوب آن، جنوب تحت کنترل مستقیم اسرائیل قرار گیرد و با بهانه قرار دادن حمایت از اقلیتها و گسترش کمربند امنیتی به صورت پیشگیرانه و قاطع، این اشغالگری روز به روز هم گسترش پیدا کند، در حالی که احتمال ورود نظامیان اسرائیلی به دمشق هم جزو سناریوهای برخی از تحلیلگران است.
منبع: etemadonline-702890