قتل امیرمحمد خالقی، دانشجوی نخبه ۱۹ساله که با هزار امید و آرزو به تهران آمد تا به آرزوهای دیرینه جوانان ایرانی یعنی تحصیل در دانشگاه تهران برسد؛ موجی از خشم و اندوه را برانگیخته و بار دیگر مسئله امنیت دانشجویان و جوانان را در کانون توجه قرار داده است. جوانی که در مسیر بازگشت به خوابگاه بود، هدف حمله سارقان و زورگیری قرار گرفت و آرزوهایش بر باد رفت. قتل وحشتناک این دانشجو تنها یک مورد از مجموعه چالشهایی است که سالهاست دانشجویان و نخبگان را با ناامیدی و ترس از آینده و اجبار به مهاجرت مواجه کرده است و دو چالش مهم نخبگان و دانشجویان را مقابل چشم همگان قرار داده است؛ ناامنی اجتماعی و اقتصادی.
آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر روند مهاجرت دانشجویان و نخبگان ایرانی شدت گرفته است. بر اساس گزارشها، ایران یکی از کشورهای دارای بالاترین نرخ مهاجرت نخبگان در جهان است. این روند، بیش از آنکه یک انتخاب باشد، برای بسیاری از جوانان یک اجبار محسوب میشود؛ اجبار به ترک سرزمینی که در آن امیدی برای پیشرفت، امنیت و رفاه وجود ندارد.
یکی از مهمترین دلایل مهاجرت، بحران اقتصادی است. افزایش تورم، کاهش ارزش پول ملی، نبود فرصتهای شغلی پایدار و دستمزدهای پایین باعث شده که فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر نیز چشمانداز روشنی برای آینده خود در کشور نبینند. بسیاری از جوانان میدانند که حتی با داشتن مدارک عالی، برای تأمین یک زندگی حداقلی باید با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم کنند و درحالیکه هزینههای زندگی در شهرهای بزرگی مانند تهران، اصفهان و شیراز روزبهروز افزایش مییابد، درآمدها همچنان ثابت یا در حال کاهش است. یک دانشجوی فارغالتحصیل، حتی با داشتن مهارت و تخصص، برای پیداکردن شغلی با درآمد مناسب، باید سالها تلاش کند؛ آن هم در شرایطی که بسیاری از شرکتها و کسبوکارها درگیر بحران اقتصادی شدهاند و قادر به استخدام نیروی جدید نیستند.
اما مشکلات، تنها اقتصادی نیست؛ ناامنی، افزایش سرقت، زورگیری و عدم احساس آرامش در فضاهای شهری نیز از جمله دغدغههای جوانان است. بسیاری از دانشجویان، بهویژه آنهایی که در شهرهای بزرگ تحصیل میکنند، تجربه ناخوشایند سرقت یا تهدید را دارند. ترس از وقوع چنین اتفاقاتی، همراه با نبود قوانین بازدارنده و ضعف در برخورد با مجرمان، باعث شده که احساس امنیت به طور چشمگیری کاهش یابد.
علاوه بر این، محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی، فشارهای مختلف بر زندگی شخصی افراد، و نبود آزادیهای فردی، انگیزهای مضاعف برای مهاجرت ایجاد کرده است. بسیاری از جوانان احساس میکنند که نهتنها فرصتهای شغلی و اقتصادی برایشان محدود است، بلکه در تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی نیز آزادی کافی ندارند.
سؤال مهم این است که آیا میتوان امیدی به بهبود شرایط داشت؟ پاسخ این سؤال، باتوجهبه روند فعلی، چندان روشن نیست. اگرچه برخی سیاستگذاران از ضرورت حمایت از نخبگان سخن میگویند، اما در عمل اقدام مؤثری برای کاهش مهاجرت و افزایش امید به آینده انجام نشده است.
جنایت هولناکی که برای امیرمحمد خالقی رقم خورده تنها یک زورگیری و قتل نیست؛ بلکه نمادی از وضعیتی است که بسیاری از جوانان ایرانی را به این نتیجه رسانده که مهاجرت را به ماندن و ساختن ترجیح دهند. اگر شرایط امنیتی، اقتصادی و اجتماعی تغییر نکند، روند مهاجرت ادامه خواهد یافت، و در آینده، کشور با بحران جدیتری در زمینه نیروی انسانی متخصص و توسعه پایدار مواجه خواهد شد.