ابراهیم گلستان، نویسندهای است که در نودوهشت سالگی با حافظه درخشان و تحلیلی دقیق به پرسشهایت پاسخ میدهد و اینجاست که معلوم میشود ابراهیم گلستان بودن یعنی چه.
گلستان در قسمتی از این گفتگو درباره مصدق و احمدینژاد گفت:
سید ضیاء و اعضای حزب توده و مصدق هم با فکر خاص خودشان پیش رفتند و شکستشان تا حد بسیاری از ضعفهایشان بود. من دو روز قبل از 28 مرداد، با مصدق در اتاقش گفتوگوی دراز سهساعته داشتم. همان وقت حس کردم که این آدم خواهد افتاد. حرفِ آدم حاصل چیزهایی است که دیده و تجربه کرده است.
عکسِ فوقالعادهای هست که گویای وضعیت ما است، در این عکس احمدینژاد میخواهد با آدم قدبلندی دست بدهد، صندلی گذاشته زیر پایش تا قَدش برسد به آن آدم. میخواهم بگویم دهن ما برای حرفزدن گشاد است و خیلی هم تکان میخورد، اما اگر حرفی که از حلقوم ما بیرون میآید برخاسته از خرد و عقل باشد یک جور میشود و اگر از هوسها و آرزوهای ما باشد جور دیگری میشود.
وی همچنین درباره نگاهش در این سن و با این تجربه به دنیا گفت:
تأسف میخورم. احساس امیدی هم ندارم. خیلی هم ناراحت میشوم که وضع مملکت بدجور عوض شود. امیدوارم آدمهای صالحی که در مملکت هستند خودشان را از چنگ فرمولها دربیاورند و فکر مردم باشند، به این معنا که فکر مردم آسوده باشد.
گلستان: آن عکسِ احمدینژاد گویای وضعیتماست
گفتوگو با ابراهیم گلستان همیشه جذاب است، نه اهلِ مسامحه است و نه ریا. مردی که از قید و بندهای رایج رهاست و به تو اجازه میدهد خودت باشی، خودِ خودت. آنچه در گفتوگوهای گلستان بیش از هر چیز خوشایند است آزادی در بیان و انتقاد است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران