hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > ورزیلی‌ها علیه استعمار

ورزیلی‌ها علیه استعمار

«چوب به‌دست‌هاى ورزیل» از مطرح‌ترین نمایش‌نامه‌های غلامحسین ساعدی است که نخستین بار در دهه‌ چهل چاپ شد و اخیرا در انتشارات نگاه تجدیدچاپ شده است. نمایش‌نامه‌ای که وقتی جلال آل‌احمد بار اول آن را خواند شیفته‌اش شد و پس از دیدن نمایشی براساس همین متن، برای ساعدی نوشت: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرف‌زننده است. بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن یعنی این».

شرق: «چوب به‌دست‌هاى ورزیل» از مطرح‌ترین نمایش‌نامه‌های غلامحسین ساعدی است که نخستین بار در دهه‌ چهل چاپ شد و اخیرا در انتشارات نگاه تجدیدچاپ شده است. نمایش‌نامه‌ای که وقتی جلال آل‌احمد بار اول آن را خواند شیفته‌اش شد و پس از دیدن نمایشی براساس همین متن، برای ساعدی نوشت: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرف‌زننده است. بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن یعنی این». آل‌احمد معتقد است «ورزیلی‌ها» بهترین نمایش‌نامه‌ فارسی است که تا آن روز دیده است. ساعدی در این نمایش‌نامه نگاهی انتقادی به حضور مستشاران خارجی در ایران دارد و معتقد است مستشارانی که به‌ظاهر برای بهبود اوضاع به ایران می‌آیند، رفته‌رفته در این مملکت پاگیر و مقیم می‌شوند و همه‌چیز را می‌بلعند. ساعدی در این نمایش‌نامه مانند بسیاری دیگر از هم‌فکران و نویسندگان زمانه‌اش، نگرشی بدبینانه نسبت به مدرنیته‌ در حال ظهور در کشورش دارد و آن را مدرنیته‌ای فرمایشی تلقی می‌کند که با ضرب و زور و نه به‌طور طبیعی و برآمده از مردم و جامعه در حال توسعه است.

ساعدی نیز مانند بسیاری از منتقدان سیاست‌های آمرانه رضاشاهی، مرحله‌ گذر از سنت به تجدد بدون پیش‌زمینه‌های تاریخی مورد نیاز را اتفاقی می‌داند که به‌رغمِ وعده‌های داده‌شده چیزی جز رنج و درد برای جهان ‌سوم نداشته است. «چوب به‌دست‌هاى ورزیل» با حمله گرازها به دهی آغاز می‌شود که مورد غارت قرار می‌گیرد. تنها دارایی روستاییان که زمین‌های کشاورزی آنان باشد نابود شده و ازاین‌رو، روستاییان به فکر استخدام شکارچیانی می‌افتند تا روستا و مردمانش را نجات دهند. اما این مسیر به بیراهه می‌رود؛ شکارچیانی که به ده آمده‌اند در آنجا جاگیر شده و چنان اقامت می‌کنند که وضعیتی به‌مراتب سخت‌تر از حمله گرازها پیش می‌آید. روستاییان ناگزیر برای دفاع از خود چاره‌ای جز قیام نمی‌بینند اما ماجرا همین‌جا تمام می‌شود. نسلی که در این نمایش‌نامه تصویر می‌شود، دچار استیصال غریبی است و خود را در برابر اشغال و استعمار درمانده و ناتوان می‌یابد. ماجرا از میدانچه یک آبادى به نام «ورزیل» آغاز می‌شود، روبه‌روى مسجد آبادى با ایوان و سایه‌بانى که روى دو ستون ایستاده.

درِ مسجد وسط ایوان قرار گرفته، با گل‌میخ‌هاى درشت و دو زنجیر به‌صورت دو قوس که از بالاى در به طرفین در کوبیده‌اند، براى بستن دخیل و طلب نیاز. چسبیده به ایوان، سکوى چهارگوش بلندى است براى جارزدن. و هروقت جارچى روى سکو مى‌رود، سرش از بام مسجد بلندتر مى‌ایستد. دو طرف میدانچه، دو ساختمان قرینه است و در و پنجره کوچک دارد و یک در وسط دو پنجره، دو ردیف پله از دو طرف به هرکدام از درها مى‌رسد. هر پنجره بالاى یک ردیف پله است. ساختمان‌ها خالى، درها بسته و گرد و خاک گرفته است.

از طرف جلوى صحنه، یعنى از دو طرف ساختمان‌ها، دو کوچه دیگر به میدانچه مى‌رسد و میدانچه به‌صورت چهارراهى درمى‌آید. طرف‌هاى عصر است که مشدى غلام از کوچه دست راست جلو صحنه پیدا مى‌شود و مى‌آید توى میدانچه جلو سایه‌بان، دور و برش را نگاه مى‌کند و مى‌رود روى سکو. دست‌ها را دور دهان مى‌گیرد و ورزیلى‌ها را صدا می‌زند تا خبر دهد که از دیشب «خرابه‌نشین» شده است. البته زمین‌های عده‌ای از گزند گرازها قسر در رفته و در امان مانده است، اما به قول «محرم»، گرازها تازه‌ پایشان به آبادى باز شده و ول‌کن معامله نیستند. بقیه ماجرا روایت تب‌وتاب اهل روستا برای نجات از گرازها و بعد خلاصی از شر شکارچیان گراز است.

 

منبع: sharghdaily-955555

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام
قانون جدید افت قیمت خودرو