ما انسانها بدون خلاقیت و نوآوری هیچ جایگاهی نداریم. ابداعات انسان تمام ابعاد زندگی روزمره او از غذا خوردن تا برقراری ارتباط را دربرمیگیرد. این مهارت و نبوغ ذاتاً با دو عامل پیوند دارد: مغزهای بزرگ و دستها که در مقایسه با دیگر نخستیها بهطرز چشمگیر ماهرتر هستند. دیرینانسانشناسها از مدتها پیش به دنبال منشأ نوآوریهای فناورانهی انسان بودهاند. فسیل مشهور لوسی که پنجاه سال پیش در چنین روزهایی کشف شد، آغازگر درک جدیدی از این صفت بارز انسانها بود.
در دههی ۱۹۵۰، کنت اوکلی، دیرینانسانشناس انگلیسی بر ابزارسازی به عنوان یکی از خصلتهای منحصربهفرد انسان تأکید کرد؛ زیرا برخلاف مثلاً زبان میتوان آن را از طریق شواهد باستانی نشان داد. استفاده از ابزار و بهویژه ابزارسازی از تواناییهای متمایز انسان درنظر گرفته میشود که به احتمال زیاد با جد بزرگمغز ما، یعنی انسان هومو ارکتوس (انسان راستقامت) آغاز شد.
در دههی ۱۹۶۰، جین گودال، پژوهشگر مشهور شامپانزهها پس از سالها پژوهشهای نوآورانه در زمینهی شاخت نخستیها در جنگلهای بارانی تانزانیا، به دنیا نشان داد که شامپانزهها در پارک ملی گومبه استریم تانزانیا از چوب برای گرفتن موریانهها و مورچهها و همچنین از برگها به عنوان ابزاری برای نوشیدن آب استفاده میکنند.
گرچه چارلز داروین تقریبا ۱۰۰ سال پیشتر اشاره کرده بود که «شامپانزهها در زیستگاه طبیعی میوهای بومی تا حدی شبیه به گردو را با سنگ میشکنند»، این گودال بود که برای اولین بار استفاده از ابزارهای طبیعی توسط شامپانزهها برای دسترسی به منابع را مستندسازی کرد. این مستندات، لوئیس لیکی، دیرینانسانشناس کنیایی را برآن داشت تا این جملهی معروف را بگوید: «حالا باید ابزار و بشر را بازتعریف کنیم یا شامپانزهها را به عنوان انسان بپذیریم.»
اجداد انسان ساخت ابزار و استفاده از آن را مدتها پیش از ظهور ابزارهای سنگی موسوم به تبرهای دستی آغاز کردند.
بااینحال، این تصور که انسانها تنها ابزارسازان واقعی هستند، اندکی بیشتر دوام آورد. طرفداران این ایده استدلال میکردند که تنها انسانها و اجدادشان در سردهی انسان (homo) بهطور منظم و با مهارت بالا، ابزارها را بهکار میبردند. در واقع تقریباً در همان زمان که گودال یافتههای خود را اعلام کرد، لیکی و همکارانش گونهی جدیدی از فسیل انسان به نام هومو هابیلیس (به معنی انسان ماهر یا انسان توانمند) را در دره الدوای تانزانیا تعریف کردند. تعیین صاحب فسیل بهعنوان گونهای جدید براساس توانایی آن در ساخت ابزار سنگی انجام شد که در نقطهی مقابل ابزارهای زیستی شامپانزهها قرار داشت.
لوییس و ماری لیکی فسیلهای جدید را در ارتباط با ابزارهای سنگی کشف کرده بودند و استخوان جمجمه، نشاندهندهی مغز بزرگتر آن موجود نسبت به انسانتبارهای باستانیتر بود. علاوه بر این، استخوانهای متعدد دست، مهارت ابزارسازی را منعکس میکردند. از آنجا که ابزارسازی سنگی منحصر به انسانها بود، لیکی اصرار داشت که فسیلهای جدید باید متعلق به یکی از اعضای سردهی انسان باشند.
پیشتر دانشمندان تصور میکردند توانایی استفاده از ابزار تنها منحصر به سرده انسان است
اکتشافات اولدوپای به مدت چند دهه، درک غالب دانشمندان از رفتار دست و ابزار در انسانتبارهای اولیه بود. وقتی اسکلت ناقص جد ۳٫۲ میلیون سالهی انسان به نام لوسی در نوامبر ۱۹۷۴ کشف شد، هیچکس هرگز تصور نمیکرد که این انسان نیز ابزار ساخته یا از ابزار استفاده کرده باشد. دلیل این تصور تا حدی این بود که تنها دو استخوان دست در اسکلت لوسی حفظ شده بود که یکی از آنها استخوان مرکز مچ به نام استخوان کلهای (کپیتیت) و دیگری استخوان بند انگشت (فالانکس) بود.
اما حتی کشف گنجینهای از فسیلهای گونهی لوسی در سایت مجاور A.L.333 در سال بعد (یافتهای که شامل استخوانهای دست متعدد بود) باعث نشد دانشمندان به نتیجهای دربارهی رفتارهای ابزاری در گونهی لوسی (آسترالوپیتکوس آفارنسیس) برسند. در آن زمان نهتنها فناوری ابزار سنگی هنوز منحصربه انسان درنظر گرفته میشد، بلکه لوسی با سن تقریبی ۳٫۲ میلیون سال، ۱٫۵ میلیون سال قدیمیتر از اولین ابزارهای سنگی شناختهشده در آن زمان بود.
در سال ۱۹۸۳، مری مارزکه، دیرینانسانشناس فقید آمریکایی برای اولین بار تفسیر کارکردی ریختشناسی استخوانهای دست لوسی و استخوانهای کشفشده در سایت A.L. 333 را ارائه داد. پروژهی پیشتاز او بر ترکیبی از مشخصات انسانمانند مثل انگشت شست نسبتا طولانی و انگشتهای کوتاه و مشخصات شبیه به میمونهای انساننما مثل حرکت محدود انگشت کوچک و استخوانهای منحنی انگشتها تأکید کرد. مارزکه براساس ریختشناسی استخوان دست، انواع روشهای گرفتن اجسام را که لوسی و گونه او به کار میبردند، استنباط کرد. از این نمونهها میتوان گرفتن با نوک شست و فشار به کنار، مانند وقتی که کلید را در قفل میچرخانیم یا گرفتن با سه انگشت اشاره کرد که هنگام پرتاب توپ بیسبال به کار میبریم.
فسیل ناقص لوسی نشانههایی از کاربرد ابزار را نشان داد.
مارزکه نشان داد که گونهی آسترالوپیتکوس آفارنسیس با استفاده از روشهای یادشده احتمالا ابزارهای سنگی را به برای کوبیدن استخوان حیوانات و خوردن مادهی غذایی درون استخوان یا بریدن گوشت با تیغههای سنگی به کار میبرد؛ اما با وجود تفسیر مارزکه، دانشمندان عمدتاً به همان تصور سابق که تنها سرده انسان از ابزار سنگی استفاده میکرده است، وفادار ماندند.
مارزکه از زمانهی خود جلوتر بود. تقریبا ۲۰ سال بعد، شواهد باستانی رفتارهایی که مارزکه از ریختشناسی آسترالوپیتکوس آفارنسیس استنباط کرده بود، به دستآمد. در سال ۲۰۱۰، پژوهشگرها به شواهدی از چکشکاری یا رفتار ضربهای و نشانههای برش به دست آسترالوپیتکوس آفارنسیس در استخوان حیوانات در سایت دیکیکای اتیوپی رسیدند که قدمتش به ۳٫۴ میلیون سال پیش بازمیگردد. پنج سال بعد، گروهی دیگر ابزارهای سنگی بزرگ و زمختی را رونمایی کردند که نشانهای از فناوری ناشناسی از سایت لومکوی کنیا با قدمت ۳٫۳ میلیون سال پیش بود. این یافتهها اولین شواهد از ساختوساز ابزار سنگی در دوران آسترالوپیتکوس آفارنسیس به شمار میرفتند.
انگشت شست بخش جداییناپذیر از توانایی حرکتی ما انسانها در نظر گرفته میشود
این فرضیه که لوسی قادر بود از ابزار استفاده کند و احتمالا آن را بسازد، بعدها با شواهدی از کاربرد ابزار توسط نخستیهای غیرانسان تکمیل شد. بررسی نخستیهای دیگر هم مجموعهی گستردهای از ریختشناسیهای دست را نشان میداد که ثابت میکرد تنها انسانها قادر به رفتارهای چیرهدستانه نبودند.
انگشت شست بخش جداییناپذیر از توانایی حرکتی ما انسانها در نظر گرفته میشود؛ زیرا نسبت به دیگر انگشتهایمان در حالت خمشده بلندتر است، قدرت بالایی دارد و به دو ماهیچهی اضافی متصل است که معمولا در نخستیهای دیگر پیدا نمیشوند. این انگشت دارای یک مفصل پهن و زینی شکل در مچ دست است که به ما امکان میدهد بهراحتی پد گوشتی (قسمت نرم نوک انگشت) شست خود را به سمت پد هرکدام از انگشتهایمان در وضعیت گرفتن نیرومند برسانیم. پژوهشگرها معمولا این روش گرفتن را منحصر به انسانها میدانستند؛ اما گرچه انگشت شست مخالف ما برای فعالیتهای روزمره مثل نوشتن با خودکار یا استفاده از پیجگوشتی ضروری است، تنها منحصر به انسان نیست.
انواع میمونها از ابزارهای زیستی و سنگی برای کارهای مختلف استفاده میکنند.
تمام میمونهای انساننمای بزرگ و میمونهای ساکن در آفریقا و آسیا و برخی از میمونهای آمریکای جنوبی شست مخالف دارند. انگشتهای منحنی طویل دست شامپانزهها و شست کمتحرک و ضعیف برخی میمونها عامل روش گرفتن نیرومند شبیه به انسان هستند. برای مثال بابونهای گلادا و شامپانزهها از این روشهای گرفتن برای چیدن علفها استفاده میکنند و میمونهای ماکاک برای شکستن آبزیان صدفدار و صدف با چکش سنگی آن را به کار میبرند. چیرهدستی همچنین برای بسیاری از دیگر رفتارهای نخستی مثل فرآوری غذاهای گیاهی و تمیز کردن ضروری است.
شواهد بهدستآمده از دیگر نخستیهای زنده نشان میدهد که استفاده از ابزار و چیرهدستی احتمالا نهتنها منحصر به آسترالوپیتکوس آفارنسیس نبوده، بلکه در تمام انسانهای اولیه نیز وجود داشت. در واقع با توجه به اینکه تمام میمونهای انساننمای بزرگ از جمله شامپانزهها، بونوبوها، گوریلها و اورانگوتانها استفادهکنندگان ماهر ابزارها حداقل در باغوحشها هستند، بنابراین ممکن است آخرین جد مشترک تمام میمونهای انساننمای بزرگ در حدود ۱۳ میلیون سال پیش نیز از چیرهدستی و مهارت استفاده از ابزار برخوردار بوده باشد.
در حال حاضر دو مشکل در آزمایش فرضیهها و رسیدن به قطعیت دربارهی زمان و تعیین نوع گونه و همچنین تکامل چیرهدستی وجود دارد. مانع اول نبود سوابق فسیلی میمونهای انساننمای بزرگ آفریقایی است؛ به گونهای که هیچچیز دربارهی تکامل ریخت اسکلتیشان در طی میلیونها سال نمیدانیم.
دومین مانع برای آزمایش این فرضیه که آخرین جد مشترک تمام میمونهای انساننمای بزرگ در استفاده از ابزار مهارت داشته، سوگیری ذاتی در سوابق باستانی است. شواهد ما از رفتارهای ابزاری در زمان دور تنها محدود به سنگها و بهطور کلی سنگهایی است که بهعنوان ابزار میشناسیم. چرا که ممکن است انسانتبارهای اولیه از سنگهای غیرتغییریافته هم استفاده کرده باشند.
با توجه به اهمیت ابزارهای گیاهی در زندگی میمونهای بزرگ و جوامع انسانی، همچنین ممکن است ابزارهای زیستی برای زندگی روزمرهی انسانتبارها ضروری بوده باشند. با اینحال شواهد زیستی به ندرت در سوابق باستانی باقی میمانند.
علت تأثیر زیاد لوسی بر درک ما از تکامل چیرهدستی انسان این بود که این گونه بسیار کهنسالتر از شواهد باستانی مربوط به کاربرد ابزار بود. با اینحال دستهایش علائمی از مشخصات انسانمانند را دربرداشت و آغازگر پژوهشهای جدید دربارهی تمایز انسانها از دیگر نخستیها بود.
لوسی الهامبخش دانشمندان برای درنظر گرفتن این احتمال بود که قابلیت چیرهدستی نهتنها بر کاربرد ابزارهای سنگی، بلکه برای فرآوری غذا یا استفاده زیستی از ابزار یا حتی حاصل راهرفتن روی دو پا است. مهمتر از هرچیز، لوسی همراه با پژوهشهای مرتبط با کاربرد ابزار در میمونها و میمونهای انساننمای بزرگ نشان داد که کاربرد ابزار سنگی تنها منحصر به انسانها نیست.
منبع: خبرآنلاین
منبع: faradeed-218539