شرق: از ویلیام فاکنر، نویسنده آمریکایی قرن بیستم، آثار مهمی به فارسی ترجمه شده که برخی از آنها ترجمههایی درخور توجه است. اخیرا دو رمان مهم فاکنر که در سالهای پیش به فارسی برگردانده شده بودند در نشر نیلوفر بازچاپ شدهاند.
یکی از آنها رمان «رکوئیم برای یک راهبه» است که با ترجمه شاپور بهیان به چاپ رسیده است. بهیان به سیاق دیگر ترجمههایش، مقدمهای خواندنی و آموزنده درباره این رمان و جایگاه آن در میان آثار فاکنر نوشته است. او همچنین سه نامه از کارل اف. زندر درباره این اثر در ابتدای کتاب منتشر کرده است. «رکوئیم برای یک راهبه» را ادامه رمان «حریم» فاکنر دانستهاند. بهیان در مقدمهاش توضیحاتی درباره هر دو رمان داده از جمله به این نکته اشاره کرده که در رمان «حریم»، تمپل هفدهساله و دانشجوی سال اول دانشکده، از قطاری که او را برای دیدن بازی بیسبال میبرد، پایین میپرد و طبق قرار با گوان فرار میکند. گوان مست است و ماشین را به درختی میکوبد. آنها در نهایت به خانهای میروند که در آن مشروبات الکلی تولید میشود. در آنجا قتلی رخ میدهد در حالی که تمپل شاهد آن است. «رکوئیم برای یک راهبه» هشت سال پس از وقایع رمان «حریم» آغاز میشود. این رمان اولینبار در سال 1951 به چاپ رسید و ماجراهای آن مثل دیگر آثار فاکنر در منطقه خیالی یوکنا پاتافا و جکسون و رودخانه میسیسیپی رخ میدهد. این اثر داستانی مانند بعضی دیگر از روایتگریهای تجربی فاکنر، هم به صورت رمان نوشته شده و هم بخشهای نمایشی دارد. درواقع سه پیشدرآمد که به اصل و اساس بهوجودآمدن دادگاه، کاپیتول و زندان میپردازد و بعد از آن هفت صحنه نمایشی که داستان را روایت میکند. «رکوئیم برای یک راهبه» از جمله رمانهای فاکنر است که پس از دریافت جایزه نوبل ادبی در 1949 نوشته شده است. مضامینی که فاکنر در این رمان به آنها توجه کرده همان مواردی است که در خطابه نوبل هم بر آن تأکید کرده بود. ایثار، عشق و انسانیت از مضامین اصلی «رکوئیم برای یک راهبه» است اگرچه مضامین خشن فاکنر هم در این اثر دیده میشود. بهیان در مقدمهاش به دشواریهای ترجمه این رمان اشاره کرده و آن را پر از گرههای کور و گم دانسته است. او برای گشودن این گرهها از از پرفسور کارل. اف زندر، استاد دانشگاه کالیفرنیا و مؤلفِ کتابهایی درباره فاکنر ازجمله «فاکنر و سیاستهای خواندن» کمک میگیرد و در نامهنگاریهایی مدتها درباره فاکنر، رمان «رکوئیم» و نسبت آن با دیگر آثار فاکنر و نیز اسطوره جنوب بحث میکنند. زندر چنانکه بهیان مینویسد، او را در فهمِ منظور فاکنر بهلحاظ زبان سختخوانش یاری کرده است. «رکوئیم برای یک راهبه» را اولین و یگانه تاریخ گاهشمارانه ایالت یوکناپاتافا، سکونتگاه خیالی قهرمانهای داستانهای فاکنر نامیدهاند. فاکنر در این اثر داستان بنیانگذاری جفرسون را در نیمه اول قرن نوزدهم روایت کرده و آن را به صورت عالم صغیری از عالم کبیر بازآفریده و به بررسی بنیانهای تمدن و رابطه انسان و تمدن، جدال میان تمدن و وحشبوم پرداخته است. زندر در بخشی از متنی که درباره این رمان نوشته و پیشتر در «شرق» منتشر شده بود آورده: «رکوئیم برای یک راهبه، موقعیت خاصی در تحول دوران نویسندگی فاکنر دارد. فاکنر بین سالهای 1929 و 1942، در فورانی خارقالعاده یازده رمان از جمله شاهکارهایش، خشم و هیاهو، روشنایی ماه اوت، ابشالوم، ابشالوم! منتشر کرد؛ اما به دلایل مختلف ازجمله مشکلات مالی و قرارداد سنگین با یک استودیوی سینمایی، با دیوار خلاقیت روبهرو شد. او شروع به نوشتن رمان بلندی به اسم یک فابل کرد که امید داشت شاهکارش باشد، اما درواقع ده سال طول کشید تا تمامش کند و قابلمقایسه با آثار قبلیاش نبود. در مقابل انرژی و غنای رمانهای قبلی که نتیجه جریانی بود که فاکنر آن را به شوخی چسباندن اعلان به دیوار با یک دست مینامد، نثر یک فابل، سنگین و مغلق بود و خودِ داستانِ بازگویی زندگی مسیح در موقعیت جنگ جهانی اول، چندان با شرایط انسانی جور درنمیآمد».
«حرامیان» عنوان رمان دیگری از فاکنر است که پیشتر با ترجمه تورج یاراحمدی به فارسی منتشر شده بود و اخیرا در نشر نیلوفر بازچاپ شده است. «حرامیان» از شاهکارهای پیکارسک فاکنر است و در سال پایانی زندگی فاکنر منتشر شد. فاکنر با این رمان دومین جایزه پولیتزر را به دست آورد. او پیش از انتشار این کتاب گفته بود مشغول نوشتن اثری درخور درباره سرزمین یوکناپاتافا است که با آن برای همیشه نویسندگی را کنار بگذارد. زمان داستان دهه نخست قرن بیستم میلادی است. لوسیوس شخصیت یازدهساله داستان اهل روستایی در میسیسیپی است. او با اصرار یکی از دوستان خانوادگی قبول میکند که اتومبیل پدربزرگش را بدزدد تا به ممفیس سفر کنند. آن دو در مسیر متوجه حضور یکی از کارگران اصطبل در اتومبیل میشوند. این سه نفر سفرشان را ادامه میدهند، درحالیکه نمیدانند چه اتفاقات ناخوشایندی در کمین آنها است. لوسیوس اولین باری است که پا را از جامعه متمول و اشرافی بیرون گذاشته و وارد دنیایی متفاوت شده است. او در مسیر این سفر با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشود؛ قاضی عادل، کلانتر کلاش، زن فاحشه، مأمور قطار، سرهنگ بازنشسته و... و بهتدریج با جلورفتن اتفاقات داستان به لحاظ نگرش به پختگی میرسد. دنیایی که فاکنر در این کتاب به تصویر کشیده، بسیار خواندنی است. اهالی سرزمین خیالی یوکناپاتافا شاهد ورود اولین اتومبیلها هستند و ناگزیرند با این تغییر و گذار از زندگی روستایی به شهری کنار بیایند. پرداختن به این موضوع درست در بدو شکلگیری تمدن مدرن آمریکایی نشانگر هوشیاری فاکنر است. در بخشی از این رمان میخوانیم: «شنبهروزی بود و ساعت حدود ده صبح. ما –پدربزرگ و من- نشسته بودیم توی دفتر، پدر پشت میز نشسته بود و پولها را از کیسه برزنتی درمیآورد و میشمرد و با سیاهه قبضهای کالا که تازه از دور میدان جمع کرده بودم تراز میگرفت؛ من پشت به دیوار روی صندلی نشسته بودم تا ظهر بشود و ده سنت مزد روز شنبهام (هفتگی) را بگیرم و بعد به خانه برویم و ناهار بخوریم و بالاخره بگذارند بروم پی کارم (ماه مه بود) و من هم با بچههای اهل محل که از بعد از صبحانه مشغول بیسبال بودند بازی کنم: عقیده (پدر پدربزرگت: نه من) این بود که حتی در سن یازده سالگی هم که شده مرد باید از یک سال قبل از آن از بابت جایی که در اقتصاد دنیا (یا جفرسون یا میسیسیپی) اشغال میکرد پولی میپرداخت و مسئولیتی به عهده میگرفت».
منبع: sharghdaily-949462