عکسهایی از سفره عقد یک طلبه، قدمزدنهای دو نفره و عاشقیها یک قشر از جامعه. در عکسهایشان «زندگی لاکچری نمیبینید؛ اما حالشان خوب است.» «شهروند» امروز به همین بهانه هشتگها گفتوگویی داشته است، با همسران دو طلبه جوان، «لیلا قاضی» و «فاطمه داداشی» در گفتوگوی کوتاه خود با «شهروند» از سبک زندگی طلاب میگوید؛ از زندگی غیر لاکچریطلبگی.
فارغ از لباس روحانیت انتخاب کردم
«فاطمه داداشی» همسر طلبه، حامدعشریه است. او یکی دیگر از بانوانی است که در گفتوگو با «شهروند» از سبک زندگی مشترک با یک طلبه میگوید.
برای شروع معرفی کوتاهی از خودتان و همسرتان داشته باشید؟
من متولد دی ماه سال ۶۸، فارغالتحصیل رشته فیزیک و البته کاشانی هستم. همسرم هم اصالتا اهل مازندران و در حال حاضر طلبه سطح خارج و مدرس حوزه علمیه کاشان است. زیباترین بخش زندگی ما هم دخترمان ریحانه سه ساله است.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۸۸.
در مورد نحوه آشنایی با همسرتان صحبت کنید؟
نحوه آشنایی ما با معرفی افراد واسطه صورت گرفت. همسرم نخستین روحانی در کل فامیل و بستگان ما بود.
خانواده راضی به این کار بودند؟
خب خانواده ما مذهبی بود؛ اما از این جهت که تاکنون شیوه زندگی و سبک و منش یک روحانی را از نزدیک تجربه نکرده بودند، نگرانیهایی داشتند. از این جهت که من با روحیات خاصی که دارم آیا میتوانم با زندگی در کنار یک روحانی کنار بیایم. البته طی جلسات خواستگاری و صحبتهای خانوادههای دو طرف نگرانیها برطرف شد.
پیش از ازدواج فکر میکردید همسر یک طلبه شوید؟
من اصلا هیچ آشنایی با سبک زندگی روحانیون و هیچ پیشفرضی برای ازدواج با یک طلبه نداشتم. برای من روحانیبودن ملاک و معیار انتخاب نبود، من همسرم را فارغ از لباس و صرفا براساس معیارهایی که خودم داشتم، انتخاب کردم.
در مورد خوبی و سختیهای زندگی با یک طلبه برایمان بگویید؟
محاسن زندگی طلبگی به طور عام همان محاسنی است که در همه زندگیهایی که بر محور بندگی و اطاعت از خداوند است، وجود دارد؛ اما آن موضوع که به طور خاص در این سبک زندگی جلوه دارد، این است که این لباس و عنوان روحانیت اقتضائاتی را میطلبد که من از آن به عنوان شیرینی زندگی طلبگی نام میبرم. مثل الگوبودن و نمادبودن برای سبک زندگی اسلامی در همه زمینهها و البته هر چقدر این عنوان شیرین و لذتبخشتر، به همان اندازه و بلکه بیشتر مسئولیتآور و خطیر است.
در مورد سختیهای زندگی معتقدم که به طور عام همه نوع و سبکهای زندگیها سختیهای خاص خود را دارد. هیچ زندگی بدون رنج و سختی نخواهد بود. در مورد زندگی طلبگی میتوان به طور کلی دو نوع سختی بیان کرد: یک نوع سختیها که در ذات زندگی طلبگی است؛ مثلا میتوان از مشکلات اقتصادی و معیشتی خانواده طلاب نام برد یا مثلا سفرهای تبلیغی به مناطق محروم و دوری از خانواده.
اما سختیهای نوع دومی هم است که از بیرون این زندگی و از نگاه مردم به زندگی طلاب تحمیل میشود. مثل برخی حرفها و تنگ نظریها و نسبتهایی که به اشتباه (جاهلانه یا عامدانه) به طلاب داده میشود.
البته این نگاه منفی بسیار کمتر از لطفی است که مردم به روحانیون و لباس روحانیت دارند؛ ولی به نظر من همین تنگنظریها هم با حضور طلاب در متن مردم و جامعه کمرنگتر خواهد شد.
تفریح و سرگرمی مشترکتان؟
تفریح و سرگرمی مشترک من و همسرم مطالعه و مسافرت است؛ یعنی میتوانم بگویم که اساس و محور زندگی ما بر محور مطالعه و تحصیل و سفر است.
غذای مورد علاقه همسرتان؟
طبیعتا هر غذایی که من درست کنم، ولی جدای از شوخی اولویت با قورمهسبزی است.
تا حالا شده همسرتان شما را مجبور به کاری کند؟
نه اصلا؛ یکی از ویژگیهای بارز ایشان این است که به من در عموم مسائل بسیار اختیار عمل میدهند. طبیعتا این حالت دو طرفه است و هر دوی ما سعی میکنیم دایره آزادی و اختیار عمل را برای همدیگر تا جایی که به زندگی مشترک لطمه نزند، محدود نکنیم.
موسیقی مشترکی که با همسرتان گوش دادید؟
ما خیلی اهل موسیقی نیستیم، ولی گاهی در ماشین هنگام مسافرت گوش میکنیم، بیشتر هم سبک سنتی و مواردی که محتوا و معنای غنیتری داشته باشد.
پول طلبهها برکت دارد
«لیلا قاضی» همسر طلبه جوان، سیدروحالله طباطبایی از سبک و شیوه زندگی طلبگی به «شهروند» میگوید.
چه سالی ازدواج کردی؟
سال ٩٤.
اصالتا هم اصفهانی هستی؟
بله.
همسرتان نیز همینطور؟
آقا سید هم اصفهانی است.
اصفهان زندگی میکنید؟
بله.
پیش از ازدواج، با آقا سید خویشاوندی داشتید؟
خیر؛ خویشاوندی خاصی نداشتیم.
پس چطور با او آشنا شدید؟
به واسطه دوستی به آقا سید و خانوادهاش معرفی شدم. من به زندگی با یک طلبه علاقه داشتم. این سبک و شیوه از زندگی را دوست داشتم.
خُب؛ ماجرای خواستگاری را تعریف کنید...
راستش خانوادهام راضی به این وصلت نبودند.
چرا؟
فکر میکردند روحانیون سختگیرند.
اشتباه فکر میکردند؟
بله. البته در رابطه و زندگی من، چون من خودم هم طلبگی را انتخاب کردم و مشغول تحصیل در علوم دینی هستم، در بسیاری از امور با نظرات همسرم، همسو و مشترک هستم.
در خانوادهتان فردی ملبس به لباس روحانیت بود؟
در نزدیکان اصلی خیر، اما در آشنایان دورتر، روحانی داشتیم. شاید همین عدمشناخت هم باعث پاسخ منفی خانوادهام شد.
یعنی، جواب شما به خواستگاری «آقاسید» منفی بود؟
بله. در جلسه نخست پاسخ منفی بود، به همین دلیل از دوره خواستگاری اول تا عقد پنج ماه طول کشید.
معمولا میزان مهریه که طلبهها در نظر میگیرند، ١٤ سکه است؛ در مورد شما نیز همین میزان مهریه مشخص شد؟
بله، گفته شما درست است، معمول مهریه مدنظر گرفته طلاب چهارده سکه است، اما همان طور که گفتم به دلیل مخالف خانواده من، میزان مهریه مشخص کمی بیشتر شد. ١٠٠ سکه.
خانواده آقا سید با این میزان مخالفتی نداشتند؟
خیلی راحت نه، اما نهایت پذیرفتند.
نظر خانواده نسبت به همسرتان تغییر کرد؟
بله، خانواده نظرشان کاملا عوض شد. آقا سید به محبوبترین چهره فامیل تبدیل شده است.
و نظر شما...
در نظر من که از همان اول محبوب بود.
غذای دوستداشتنی آقا سید...
غذای خاصی نیست، خیلی روی غذا حساس نیست.
بچه ندارید؟
نه هنوز.
در این شرایط اقتصادی زندگی با شهریه طلبگی سخت نیست؟
شهریه طلبگی آقا سید ٥٠٠ تا ٦٠٠هزار تومان است . گاهی هم منبر میروند، البته با توجه به درس و تحصیل، گاهی کمتر، گاهی بیشتر. پول طلبهها برکت دارد، من بعضی وقتها تعجب میکنم که چرا با مقدار پولی که داریم، سخت زندگی نمیکنیم.
شما خوشبختید؟
ما زندگی لاکچری نداریم، ولی زندگی خوبی داریم و خوشحالیم. البته زهدفروشی هم نمیکنم، ظاهر زندگیمان آنقدر هم ساده نیست، به لطف زحمات پدر و مادرهایمان جهیزیه تهیه شده و ضروریات زندگی مهیاست. با قناعت زندگی میکنیم.
گرانترین هدیه که از آقا سید گرفتهاید؟
یک انگشتر ٣٠٠هزار تومانی که با کمک خودم هم خرید.
اهل سینما هم هستید؟
بله؛ به وقت شام، لاتاری و محمد رسولالله فیلمهایی است که در این چند ماه تماشا کردیم.
در مکان عمومی، وقتی همراه با آقا سید هستید، برخورد مردم با شما چگونه است؟
اکثر مردم ابراز علاقه میکنند، پیش از ازدواج فکر نمیکردم زندگی طلبهها تا این میزان برای مردم جذاب باشد؛ برخورد خیلی خوب است، به ندرت بیمحلی میکنند.
برخورد شما در برابر بیمحلیها....
هیچی، میگذرم.