عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «تصادفات معیاری دقیق برای سنجش» در روزنامه اعتماد نوشت: شاید گمان کنیم که به علت مسائل و مشکلات بسیار مهم کمکم مسائل کمتر مهم به حاشیه رفتهاند و کمتر کسی درباره آنان مینویسد. ولی واقعیت چیز دیگری است؛ چون در این زمینهها امکان گزارش کار مثبت وجود ندارد، لذا مسوولان ذیربط نیز ماجرا را به سکوت برگزار میکنند، در نتیجه در فضای عمومی کمتر طرح میشوند.
یکی از مشکلات و مسائل مهم که به علت مسائل مهمتر کمتر به چشم میآید، تصادفات خودرویی است. تصادفات خودرویی در ایران یکی از بدترین شاخصهای جهانی را داشت، ولی طی دو دولت قبلی بهرغم افزایش خودرو و سفر از شدت آن کاسته شد، هر چند همچنان تا رسیدن به اهداف تعیین شده در برنامه فاصله زیادی وجود داشت.
البته این را میتوان نادیده گرفت، چون در ایران رسم است که همیشه اهداف را خیلی بالا بگیرند، تا به اندک آن برسند؛ ولی توجه ندارند که از قدیم گفتهاند سنگ بزرگ علامت نزدن است! به عبارت دیگر اگر اهداف را خیلی بزرگ بگیرید و به آن نرسید، عدم تحقق هدف امری متداول و معمول و برنامهریزی نیز بیمعنا خواهد شد.
مثل هدف رشد ۸ درصدی در سال که از ۳۵ سال پیش تاکنون در همه برنامهها بوده و هست گویی تغییر آن گناه نابخشودنی است ولی هیچگاه در طول یک برنامه محقق نشده است، سهل است که رشد اقتصادی محقق شده بسیار هم کمتر از این بوده، در نتیجه نرسیدن به هدف رشد، یک پدیده طبیعی شناخته شده است! بگذریم.
تصادفات خودرویی هزینههای بسیار زیادی را تحمیل میکند، فوت حدود ۲۰ هزار نفر در سال که اغلب نیروهایی هستند که در بهترین دوران زندگی خود قرار دارند، مصدوم شدن حدود ۴۰۰ هزار نفر که هزاران نفر آنان معلولیتهای شدید پیدا میکنند. خسارات مالی فراوان و تبعات اجتماعی سنگین که لیست کردن آن فرصت میخواهد از این جمله است. علل آن نیز کمابیش روشن است. کیفیت نازل خودروها و جادهها، فقدان نظارت کافی، مقررات بیمهای نامناسب و فرهنگ و رفتار اجتماعی قابل سرزنش در رانندگی و... اهم موارد هستند. نکته جالب این است که آمار آن به نسبت از اعتبار و دقت خوبی برخوردار است لذا معیار بسیار مناسبی برای سنجش عملکرد دولتها نیز هست.
آمار سالهای اخیر تصادفات جادهای و درونشهری کشور به شرح زیر است.
اگر کاهش اندک در سال ۱۳۹۸ را که به علت کرونای آخر سال سفرهای برونشهری و حتی درونشهری کاهش یافت و نیز کاهش چشمگیرتر سال ۱۳۹۹ را هم علت کرونا بدانیم در دهه ۱۳۹۰، تعداد فوتیهای ناشی از تصادفات از حدود ۲۰ هزار فوتی به حدود 16/7 هزار رسید، یعنی حدود ۶ درصد کاهش یافت.
اگر چه در این فاصله هم تعداد خودرو و هم به طور طبیعی تعداد سفر افزایش یافت. ولی طی دو سال اخیر یعنی ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ وضعیت به جای ۱۲ سال پیش برگشته و تعداد فوتیها از ۲۰ هزار نفر نیز بیشتر شده است. حدود 100 هزار نفر نیز بر تعداد مصدومان افزوده شده. این وضعیت محصول بدتر شدن متغیرهایی است که بر میزان و شدت تصادفات اثرگذار است.
حتی اگر سفر و خودرو هم اضافه شده باشد، به اندازه دهه ۱۳۹۰ افزوده نشده که این شاخص در آن دهه بهبود یافته است. پرسشی که باید آمار و مطالعات رسمی و مستقل پاسخ آن را بدهد - که متأسفانه در حال حاضر دسترسی چندانی به آنها نیست - ولی احتمالا میتوان گفت که ضعف سرمایهگذاری حتی در اندازههای جبران استهلاک موجب شده است که هم کیفیت جادههای موجود افت کند و هم جادههای جدید متناسب نیاز کشور و افزایش خودروها ساخته نشود.
از سوی دیگر فشار اقتصادی و مساله قیمتگذاری خودرو موجب شده است که کیفیت خودروها کمتر شده و در نگهداری آن و رعایت استانداردهای ترمز و لاستیک و... انجام نشود. توسعه حمل و نقل عمومی بهویژه حمل و نقل هوایی و ریلی و نیز فرسودگی ناوگان حمل و نقل زمینی بینشهری نیز مزید بر مشکلات شده است. شاید نظارت ناکافی و کاهش کیفیت رانندگیها نیز در این ماجرا بیتأثیر نباشد.
متأسفانه همه اینها ارزیابیهای ذهنی و تا حدی شهودی است، باید اطلاعات دقیق ارائه شود تا به ارزیابی مناسب برسیم. اگر روند دهه ۱۳۹۰ ادامه پیدا میکرد، امروز باید زیر 15 هزار نفر فوتی میداشتیم نه بالای ۲۰ هزار و با ۴۰۰ هزار مصدوم. خوب است دولت محترم گزارش دقیقی از این تغییرات ارائه بدهد؛ طبعا این قابل سنجشترین عملکرد دولت در این زمینه است.
منبع: etemadonline-661684