در برنامههای ماه رمضان امسال هم چیز جدیدی ندیدیم، گفتوگوهای تاکشویی با فضای قصهگویی که قبلاً هم نمونههای زیادی در تلویزیون سراغ داریم. اما در این میان برنامههایی هم سعی کردند جدید باشند مثل "سوره" که گفتوگوهای تخصصیاش را به سمت قرآن و زندگی، قرآن و سیاست، قرآن و موسیقی، قرآن و سینما، قرآن و تئاتر، قرآن و شعر و... برد اما قبل از افطار با زیرنویس (15+) برنامهای در ماراتن مناسبتیهای رمضان قرار گرفت که درباره مفهوم معاد یا معنای زندگی صحبت میکرد. شاید در کشورهای دیگر و حتی تک و توک در میان برنامههای خودمان درباره تجربههای کسانی که یک بار مرگ را درک کردهاند صحبت شده باشد اما به واسطه ناشناخته بودن آن شرایط، هنوز هم جذابیت دارند.
در ایام ماه مبارک رمضان ساخت برنامهای درباره مفهوم مرگ، تجربه مرگ و یا به قولی "زندگی پس از زندگی" بسیار بجا بوده و تلویزیون را از قرار گرفتن بر ریل "ایدههای تکراری" نجات داده است. برنامهای که با سادهترین لوکیشن و شبکه کم بینندهتر نسبت به برخی از برنامهها و شبکهها، این روزها بیننده زیادی هم در تلویزیون دارد و هم بسیاری گفتوگوهای قبلی عباس موزون تهیهکننده و مجری این برنامه را با مهمانانش در سایت تلوبیون و حتی برخیشان را به صورت کوتاه در فضای مجازی دنبال میکنند.
به سراغِ عباس موزون تهیهکننده و مجری برنامه "زندگی پس از زندگی" رفتیم و او از تجربههای عجیبش در این برنامه تلویزیونی و راستیآزماییها و چگونگی رسیدن به آنتنِ رمضانی گفت.
او 4 مدرک دانشگاهی و چندین مدرک جنبی دارد؛ فارغالتحصیل مهندسی تکنولوژی و کارگردانی سینما است. فوقلیسانس مدیریت و دانشجوی سال آخر دکترای مدیریت است. در مدارک جنبی، مجریگری تلویزیون و گویندگی رادیو را به صورت تخصصی دنبال کرده، مدرک خبرنگاری انجمن صنفی روزنامهنگاران را در سال 1375 دارد، چندین مدرک تخصصی عکاس و فیلمبرداری، کارگردانی و مدارک مختلف دیگری در حوزه هنر دارد. در تئاتر هم نویسندگی، هم کارگردانی و بازیگری کرده است. از سال 1385 تاکنون در استانهای مختلف کشور تدریس زبان بدن میکند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
محقق صاحبنام آمریکایی دنبالِ "مرگ موقت"* چطور شد سراغِ چنین سوژهای رفتید؛ "مرگ موقت"؟
این موضوع نه تازه است و نه ایرانی! چیزی است که مردم دنیا به آن فکر میکنند؛ زیرا "ریموند مودی" روانشناس و محقق صاحبنام آمریکایی بیش از 50 سال پیش این موضوع را کشف کرد که برخی از بیماران به کما میروند، ایست قلبی میشوند و در واقع مرگ موقت را تجربه میکنند. چرا که بعد از احیاء دوباره به روانشناس مراجعه میکردند و مطالبی را میگفتند، بدون اینکه از هم خبر داشته باشند میانِ کلام و گفتارشان شباهتهای زیادی وجود داشت. "مودی" شباهتها را پیگیری میکند و بنیانگذار یکسری پژوهشهایی میشود که به شیوه تجربی اثبات میکند اینها اتفاقاتی است که در اختیار کارکردهای مغز نیست و به اتفاقات واقعی بیرون از بدن برمیگردد. دست به کار میشود و کتابی مینویسد به نام "زندگی پس از زندگی" و مستندی هم میسازند.
مستندی که ماندگار نشد!چیزی که "مودی" هم کشف کرد باز هم جدید نیست. من در مقدمه برنامه میگویم "پدیدهای است به قدمت زندگی". از زمانی که حضرت آدم(ع) و فرزندانش در زمین بودند تجربه مرگ موقت بوده و اولین بار کِی بوده و چه زمانی اتفاق افتاده است، میتوان در موردش بحث کرد و استناداتی آورد. اما در قالب کار کلاسیک و نوع نگاه دانشگاهی و بهدست آوردن مدلهای دانشگاهی، پایهگذارش "مودی" آمریکایی بوده است. مستندی که 25 سال پیش ساخته و پخش کردند و از شبکه یک سیمای ما هم روی آنتن رفت. آن موقع داماد و دختر شهید آوینی این مستند را ترجمه کردند و به نظرمن ماندگاری رسانهای پیدا نکرد. چون آن زمان اینترنت وجود نداشت و رسانههای مکتوب هم به لحاظ کمّی تعداد بالایی نداشتند. اما در ذهن کسی مثل من که علاقهمند و پیگیر چنین موضوعاتی بود، اثر خوبی داشت. البته نسل جوان آن مجموعه را به یاد ندارند.
صفحهای را در فضای مجازی باز کردم* پس آنجا عزمتان را جزم کردید و تحقیق و پژوهش را به جدّ آغاز کردید؟
بله. آنجا با خودم گفتم باید درباره این موضوع مجموعهای ایرانی هم کار شود و از 5 سال پیش شروع کردم تقریباً سال 1395 تحقیقات خودم را در یکی از شبکههای اجتماعی رسانهای کردم و با نام "زندگی پس از زندگی" کار در فضای مجازی آغاز شد. قبل از اینکه برنامه و یا مجموعهای ساخته شود نیاز به آشنایی با مفهوم این تجربه وجود داشت که مخاطب ما فضا را بشناسد و بداند با چه تجربه و اتفاقی روبرو است. آن وقت برنامه را میپذیرد و دنبالش میکند.
همایشهایی در کشور راه افتادهمایشهایی را برای اولین بار در ایران درباره تجارب "مرگ موقت" به راه انداختم؛ هم برای دانشجویان و هم حوزویان. تا به امروز 15 همایش در شهرها و استانهای مختلف ایران برگزار کردم و همراه با یک تجربهگر "مرگ موقت" به شهرهای مختلف سفر کردم و در آن همایشها برای دانشجویان، حوزویان و مردم عموم، از این تجربهها میگفتیم تا ذهنها آماده شود. خوشبختانه کانال تلگرامی ما تا به امروز بیش از 15 هزار ورودی داشته است که در آن عضو شدهاند و حدود 8 هزار عضو ثابت دارد. اعضایی که فقط محدود به ایران نیست بلکه از قارههای آسیا، آمریکا، اروپا و استرالیا اعضای این کانالاند.
خیلی جدی وارد واقعیتهای "مرگ موقت" شدمگروههایی که عضوِ کانال تلگرامی ما شدند یا محققاند، یا حوزوی و یا تجربهگر مرگ موقت و علاقهمند به این موضوعاند. طی این سالها موفق شدم شبکهای از این افراد علاقهمند، محقق و تجربهگر ایجاد کنم و البته به این واسطه خیلی جدی، تجربهگرهایی که در اقصی نقاط ایران زندگی میکنند را پیدا کنم. به شهرها و روستاهایشان رفتم و با آنها گفتوگو کردم.
برخی شتابزده کتاب نوشتند و مستند ساختندجالب است بدانید در این میان، نویسندگان و مستندسازانی هم عضو این کانال شدند و از آنجایی که معمولاً افراد در کشور ما دوست دارند در زمان کمتر و سرعت بیشتر، موضوعی که به نظرشان جالب است را رسانهای کنند. در این راستا کمتر از پژوهش بهره میبرند و بیشتر دنبال نتایج رسانهایاند. در کانال ایده را متوجه میشدند هیجانزده و علاقهمند، شتابزده چیزی تولید میکردند.کتابهایی نوشتند و بعضاً با من تماس میگرفتند مشورت میگرفتند، درباره تجربهگری که صحبت کردید با ما گفتوگو کنید که در کتابشان چاپ کنند یا مستندسازان زیادی که در این چند سال مستند کار کردند و عضو این کانالاند. من هرچه میگفتم فعلاً دست نگه دارید و صبر کنید بگذارید کاری پخته شده، پژوهششده و علمی اتفاق بیفتد، به همین روند شتابزدگی ادامه میدادند.
"مرگ موقت" چطور سر از تلویزیون درآورد؟* چطور شد تصمیم گرفتید پژوهشهایتان را به یک برنامه رمضانی تبدیل کنید؟
این برنامه را برای ماه رمضان نساخته بودم و در مرحلهای که کارها تمام شده بود و ما به پایان ضبط مرحله آخرمان رسیدیم؛ زمانی که 30 قسمت ضبط کرده بودیم، مدیر گروه ادب و هنر شبکه 4 سیما از قبل اطلاع داشتند چنین موضوعی کار میکنم و قرار شد با مدیر شبکه صحبتی داشته باشند و در صورت موافقت ایشان، طرح را به شبکه 4 سیما ببریم. آمدند تصاویری که برداشت شده بود و مجموعه راشها را دیدند و صحنه ضبط و استودیو را هم دیدند و موافقت مدیر شبکه را هم گرفتند، وقتی مدیر شبکه میخواست موافقت کند، گفت این کار را برای ماه رمضان آماده کنیم که پخش کنند. اما قدری امکانناپذیر و دور از دسترس بود، چون این نوع کارها تدوین حساستری دارد.
کار سخت و دشوار تدوینِ "زندگی پس از زندگی"من معتقدم اگر ضبط یک ماه طول بکشد یک سال باید برای تدوین آن تلاش کرد. من اخلاق و حساسیتهایم این است و نه اینکه استاندارد باشد. متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه چون خواست خدا بوده، کاری که چند صد ساعت "راش" دارد را بخواهیم یک باره در زمان کوتاهی تدوین کنیم عملاً کار بسیار نشدنی یا سخت و دشواری است. عملاً تا وقتی که شبکه 4 تصویب شد و اتفاق افتاد تقریباً به ایام نوروز امسال رسید. کاری که حدوداً 4 سال طول کشیده بود و فقط 2 سال ضبط کردیم.
و کرونا آمد...برای تدوین کار سختی پیش رو داشتیم هم کار حساس بود و هم به یک باره کرونا آمد. حدود یک ماه کسی به ما مراجعه نمیکرد در واقع تدوینگرها نمیآمدند و عملاً تدوین ما از دو ماه هم کمتر شد. همه این پیچیدگیها باعث شد سریعترین تدوین را تجربه کردم و گاهی سه چهار ساعت به پخش مانده، کار را میرسانیم و واقعاً پخش شبکه 4 همراهی میکنند. همت میکنند برای اینکه علاقهمند برنامهاند؛ واقعاً در طول این چند وقت، آنقدر فشار و سرعت بالای تدوین وجود داشته که روزی 18 ساعت کار کردهایم و خواب کاملی نداریم.
* معمولاً این نوع گفتوگوها بیش از 50 دقیقه و طولانیترند، باز برای کوتاهکردن و پخش تلویزیونی هم از این جهت مشکلاتی داشتید؟
هر قسمت اگر به من بود میتوانستم حدود 100 دقیقه تحویل دهم اما کنداکتور محدود بود و 50 دقیقه برای ما در نظر گرفتند. شاید علتش این بود مسائل مالی اجازه نمیداد و توان پرداخت بیشتر از این را نداشتند و یا هندوانه در بسته بود و باید منتظر بازخورد محتوا میشدند. البته در این روزها گاهی برنامهمان به 54 دقیقه هم رسیده است.
برنامهای با زیرنویس 15+* برنامهتان با زیرنویس 15+ روی آنتن میرود...
اگر از من مشورت میگرفتند شاید من به آنها 10+ یا 12+ را پیشنهاد میدادم. اما نظر آنها حتماً درستتر است و به این نظر احترام میگذارم.
راستیآزماییها و ماجرای تعبیری جالب از حضرت "عزرائیل"* نکتهای که بیشتر در جریانِ پخش برنامهتان، مخاطب را درگیر خودش کرد این است که آیا این مهمانان هرآنچه میگویند اتفاق افتاده است؟ شاید هم این تردیدها از زمانی بیشتر شد که ویدئویی در فضای مجازی وایرال شد که مهمان برنامه شما میگفت "عزرائیل" ناز است و ...
درباره راستیآزمایی تجربهگرها و مهمانان برنامه، دهها نکته میتوانم بگویم اما برخیشان رسانهایاند و برخی هم باید محرمانه باقی بماند. نکتهای که درباره آن مهمان و ویدئوی فضای مجازی میگویید درست است، چرا که بعد از آن برنامه، برای مخاطبان موضوعی مطرح شد تا قبل از آن خلافش را شنیده بودند. حضرت "عزرائیل" ترسناک است و حالا اینجا قشنگ و زیبا شد. بعد از آن شاید بحث راستیآزمایی در ذهن مخاطب بیشتر ایجاد شد. به نظرمن خوب نتوانستند توصیف کنند و کلمات مناسبی انتخاب نشد. حضرت عزرائیل فقط ناز و به شدت انرژی مثبت نیست و اینها کلمات کوچکی است و آن زیبایی، شکوه و عظمت حضرت عزرائیل(ع) را کاهش داد.
از طرفی هم نمیتوان به ایشان خرده گرفت، زیرا به هر حال انسان است و کلماتی وجود ندارد بتوانیم آنچیزی که هست را بگوییم. حضرت عزرائیل(ع) از زیباترین مخلوقات پروردگارند؛ آنقدر زیبا که گاهی مؤمن از فرط زیبایی او قالب تهی میکند. آنقدر زیباست که دیدن او باعث میشود خجالت بکشید در صورت او نگاه کنید. دیدن حضرت عزرائیل برای مؤمن آنقدر زیبا میآید که دیدن او مزد تمام کارهای خیری است که انجام داده است. چون وظیفهاش این است با خوشی و خرمی روح را از بدنش جدا کند. مردم ما در طول تاریخ به دلایلی راجع به نیمه خالی لیوان صحبت کردند و زشت بودن ظاهر حضرت عزرائیل؛ این طور نیست زشتی اعمال بدکاران است و در واقع چنین آدمی، تجلی کارکردهای خودش در زمان حیات را میبیند. حضرت عزرائیل برای مؤمن زیبا و برای غیرمؤمن غیرزیبا تجلی میکند و نمیتوان به آن نگاه مکانیکی و فیزیکی داشت.
راستیآزماییهایی که رسانهای نمیشوند؟راستی آزمایی دهها مؤلفه است و نباید و نخواهم گفت در رسانهها اما در محافل علمی و تخصصی در زمینه تجارب "مرگ موقت" قرار باشد همکاری طولانیمدتی باشد شرح میدهم حتی همکاری علمی و حتی پژوهشگری گذرا باشد، کما اینکه دانشجوهای دکترایی بودهاند که برای تز و پایاننامه دکترایشان به این موضوع رسیدهاند و من به آنها گفتهام راستی آزماییها را نخواهید که بگویم.
* دلیل رسانهای نشدن آنها چیست؟
مثل سؤالهای کنکور میماند. اگر بگوییم جواب این سؤالها چیست، هرکس میتواند تجربهگر شود.
حافظه روح این تجربهها را نگه میدارد* برای رفع ابهامات، بخش قابل انتشار در رسانه را بگویید
یکی اینکه، این تجربهها حافظه مغز نیست که اینها را نگهداری کند. یعنی آنچیزی که فرد میگوید از درون مغزش نمیآورد به زبان منتقل کند. اینها حافظه روح است و بسیار دقیق و کاملاند، به همین دلیل فرد این تجربهها را فراموش نمیکند. چطوری میتوانم متوجه شوم میسازد و به یاد میآورد. یکی از دلایل طولانی شدن پروژه همین است که با فرد چند بار گفتوگو میکنم؛ با فاصلههای زیاد. دنبال تناقضها میروم در ریزترین موارد نه اتفاقات و ماجراهای درشت. همیشه تناقض در ریزترین و جزئیترین مسائل وجود دارد؛ اگر فرد متوهم، شیاد و دروغگویی باشد بالأخره یکی از این ریزها را جابهجا میکند و یادش میرود و تناقض اتفاق میافتد.
میرفتیم و مصاحبه نمیکردند!نکته دوم اینکه ما دنبال افرادی رفتیم که آنها نمیخواستند مصاحبه کنند و دنبال این نبودند که گفتوگو کنند. ما از آنها خواستیم، در خانهشان رفتیم و با سماجت و رفت و آمدها و دیدن گرما و سرماهایی، روی صندلی گفتوگو نشستند. ضمن اینکه بحث شخصیتشناسی است و مشخص میشود که درباره "مرگ موقت" مطالعهای ندارد و بیخبر است. بعد از این برنامه دیگر اینطور نخواهد بود، در فضای ایران نوعی فرهنگسازی شده است و امکان دارد درصد بسیار بالایی از مردم ایران با این تجربهها آشنا شده باشند. قطعاً در بستر زمان این افرادی که برنامه را دیدند و این برنامه بازپخشهایی هم دارد، همه مردم ایران خیلی زود با این موضوع آشنا خواهند شد.
صحبتکردن در "مرگ موقت" با کلمات و صوت نیست* یکی از نکاتی که در صحبتهای مهمانان شما وجود داشت بحث مکالمه در تجربه "مرگ موقت" که خیلی قابل توجه بود...
در ادامه موضوع راستیآزمایی پارامترهای استاندارد علمی هم وجود دارد که "ریموند مودی" در کتاب خودش درج کرده و این پارامترها را هم در اختیار داشتم؛ در همین مکالمهای که شما اشاره کردید در آنجا صحبت کردن با کلمات و صوت نیست و من وقتی با فرد مصاحبهگر، صحبت میکردم میپرسم چطوری با هم در آنجا صحبت میکردید، آیا لهجه و گویش خاصی بوده، اینجا هم مشخص میشود خواب دیده و یا اشتباه کرده است؟ وقتی به من میگفت آنجا این چیزها نداریم و در واقع کلمه و صدایی وجود ندارد که روانشناسان به آن میگویند "تلهپاتی"؛ البته این واژه، موضوع را حقیر میکند و فراتر از آن است. با این نوع راستیآزمایی، صدقِ صحبتهایشان مشخص میشود. دهها مورد و مؤلفه دیگری وجود دارد که با فاصلههای زیاد، مصاحبه میکنم و امکان ندارد از این فیلترها، خطا عبور کند.
واکنش علما و حوزویان به "زندگی پس از زندگی"* بازتابهایتان از سوی حوزویان و علما چگونه بود؟
لبه تیغبودن موضوع به گونهای بود که در مرحله تصویب هم چنین اتفاقی افتاد و خیلی نگران بودند هم جذاب بود و هم خطرناک! به همین خاطر با رأی صددرصدی تأیید و تصویب نشد و باید بیشترین دعا را به جان مدیر شبکه و مدیر گروه کنیم که به هر حال رأی آورد. اگر جنبه پژوهشی این کار ضعیف میشد حتماً حوزویان واکنشهای منفی داشتند اما به لطف خدا از سمت حوزه، بازتابهای خوبی رسید. برخی از علما تماس گرفتند و کار را تأیید کردند حتی تشویق کردند این کار ادامه داشته باشد. آنقدر بازخوردهای خوبی از سوی حوزویان گرفتیم که برخی از روحانیون فاضل، با شور و علاقه به برخی از کامنتهای صفحه اینستاگرامی برنامه، پاسخ میدادند. پیش از برنامه بسیاری به ما هشدار میدادند بعداً با علما و دانشمندان حوزه به مشکل برمیخورید اما خدا خواست شجاعتی کردیم و آنها هم رفاقت و محبتی داشتند.
ادامه برنامه بعد از ماه رمضان* "زندگی پس از زندگی" را بعد از ایام ماه مبارک رمضان ادامه خواهید داد؟
مدیر شبکه 4 سیما در دیدار و ملاقاتی که داشتیم خواستند و گفتند در طول هفته چند برنامه باشد حالا یک برنامه یا بیشتر بعد از ماه مبارک رمضان.
تلاش هالیوود برای پوشاندنِ حقیقت "مرگ موقت" در فیلمها و سریالهایش* نظرتان درباره چند سریال و فیلم ماورایی که ایران ساخته و تعدد آثاری که خارج از کشور داشتهاند؛ چیست؟
درباره سریال، برنامه و فیلم خاصی صحبت نمیکنم اما درباره آثار نمایشی ماورایی که چه در ایران و چه جهان کار شده، تا جایی که من اطلاع دارم و پژوهش کردم همه متأثر از قلهای به نام هالیوودند. به نوعی نگاه عروسکی و کاریکاتوری ذهن همه کارگردانهای جهان را تحت تأثیر قرار داده و خاک و خاکستری روی موضوع تجربه "مرگ موقت" و حقیقت آن ریختهاند که خواسته یا ناخواسته این واقعیتها پوشانده شود. امیدوارم تحول بزرگی در این قضیه رخ بدهد و نقطه شروعش در ایران باشد. من اکثر فیلمهای ماورایی که ساخته شده را دیدهام و همیشه تأسف میخورم چرا آثار ایرانی ما در این حوزه متأثر از هالیوود است؟ میبینیم روح از دیوار رد و در وسایل نقلیه جابهجا میشود؛ این نگاه مضحک هالیوودی است و روح نیاز به این چیزها ندارد. جالب است که هالیوود پژوهشیتر نگاه میکند و خودش سردمدار انحرافات پژوهشی شده است و بقیه هم پیرو شدند. از لحاظ فرم که هیچ و از لحاظ محتوا وضعیت بدتر است.