شرق: «لذتهای ناممنوع» عنوان کتابی است از آدام فیلیپس که با ترجمه نصراله مرادیانی در نشر بیدگل منتشر شده است. آدام فیلیپس نویسنده و روانکاوی است که در آثارش بیش از آنکه با علم پیوند داشته باشد، با ادبیات سروکار دارد. او در کتاب «لذتهای ناممنوع» استدلال میکند که عموما لذتهایی ممنوعهاند که فکر ما را به خود مشغول میکنند؛ اما اگر دقیقتر شویم، شاید بتوانیم از امور ناممنوع هم، اگرنه بیشتر، دستکم به اندازه تابوها لذت ببریم.
«لذتهای ناممنوع» کتابی است بلندپروازانه که از احساس ناامنی و بیثباتی زندگی مدرن میگوید و به بررسی پویایی فلسفی، روانشناختی و اجتماعیای میپردازد که بر میل انسان حاکم است و به واقعیت روزمره او شکل میدهد. در این کتاب با این پرسش روبهرو میشویم که اساسا امر ممنوعه چیست؟ آدام فیلیپس در «لذتهای ناممنوع» براساس ایده آرمانگرایانهای که دارد، پرسشهای دیگری نیز طرح کرده: اینکه چطور لذتهای ممنوع چنین جایگاهی در جهان و ذهن ما دارند؟ و اینکه اگر بنا باشد لذتهای ناممنوع را ترویج دهیم و خود و دیگران را به آنها ترغیب کنیم، بر سر ارزشها و معنای زندگی آدمی چه میآید و چه باید بیاید؟ بر سر لذتهای ممنوع چه میآید؟ چگونه، اینهمه به ساختن زبانی تازه ربط پیدا میکند؟ آیا لذتهای ممنوع و ناممنوع میتوانند از هم چیزی بیاموزند؟
آدام فیلیپس در یکی از بخشهای کتاب که «فوت و فن فرمانبرداری» نام دارد، میگوید اگر نافرمانی و تمرد لذتی ممنوعه تلقی شود، فرمانبرداری و مطیعبودن هم میتواند لذتی باشد ناممنوع. او میگوید اگر لذت ممنوعه در کار نباشد، نافرمانی هم در کار نخواهد بود و اگر هیچکس از هیچکس فرمانبرداری نکند، اساسا خیلی معلوم نیست چه چیز در کار خواهد بود. اینگونه است که چهبسا پیش خود فکر میکنیم احیانا فرمانبرداری، که خیلی وقتها خواستنی و دلپذیر است، که گاه مطلوب است و گاه نامطلوب، چطور لذتی است. او در سطرهایی از همین کتاب مینویسد: «اگر بنا باشد چیزی آنطورکه باید منعکننده باشد، باید تا حدی مرعوبمان کند؛ درواقع امر ممنوع منوط به ارعاب است (جالب است که چرا نمیشود به اخلاقیات بدون ارعاب فکر کرد؛ به عبارتی، داستانی که ما درباره اخلاقیات پذیرفتهایم، چیست که باعث میشود ارعاب جزء لاینفک آن باشد)؛ اما امر ممنوع میتواند درعینحال منوط به ارعابی باشد با ظاهر مبدل: حمایتشدن، برگزیدهبودن، تقدیر، عشق؛ یعنی فرمانبرداری اینجا خود را در لباس دوستداشتهشدن، منتخب و محبوببودن، مورد حمایت قرارگرفتن و به معنایی مقرربودن تقدیر آدمی نشان میدهد؛ بنابراین فرمانبرداری لذتی ناممنوع است که لذت ممنوعِ ارعاب تضمینکننده آن است؛ ازاینرو لذتهای ناممنوع ربطی به ارعاب ندارند (به هر دو معنی ربطی به آن ندارند: نه مرعوبکنندهاند و نه برای داشتنشان نیازی به ارعاب هست). برعکس، ارعاب کاملا به لذتهای ممنوع ربط دارد». براساساین او میگوید اینها سؤالاتی است که امکان طرح کردنشان وجود دارد: در هر شرایطی، چهموقع و چرا ارعاب بایسته است؟ مرعوبشدن درواقع چه لذتهایی دارد؟ و مکمل هریک از این سؤالها به نوبت اینهاست: اگر برای هر باوری تهدید و ارعاب ضروری باشد، اساسا باور و اعتقاد به چه معنا است؟ لذت مرعوبشدن چه چیزی دارد که باعث میشود اغلب اوقات این لذت را پذیرا شویم؟ آدام فیلیپس میگوید ارعاب آن وقتی ضرورت مییابد که امیدی به مشارکت نیست.
«سیر طولانی روز در شب»، عنوان نمایشنامهای است از یوجین اونیل که بهتازگی با ترجمه یدالله آقاعباسی در نشر بیدگل منتشر شده است. اونیل از چهرههای شاخص نمایشنامهنویسی معاصر جهان است که در سال 1888 در نیویورک متولد شد. خانواده اونیل از ایرلندیهای مهاجر بودند و خود او در هتلی در برادوی به دنیا آمد. پدرش هنرپیشه تئاترهای عامهپسند بود و در کار خود بازیگر شناختهشدهای محسوب میشد. اونیل در مدارس شبانهروزی تحصیل کرد و بعد چند سالی به نقاط مختلف سفر کرد و در حرفههای مختلفی مشغول به کار شد تا اینکه به سل دچار شد و ناچار در آسایشگاهی بستری شد و در آنجا کاری جز خواندن و نوشتن نداشت.
اونیل در ایران هم نویسنده شناختهشدهای به شمار میرود و میتوان گفت که از برخی از آثار او ترجمههای خوبی هم در دست است. نشر بیدگل در قالب مجموعهای نمایشنامههای اونیل را منتشر میکند. یکی از کتابهای این مجموعه که چند سال پیش منتشر شده بود، «تشنگی و دو نمایشنامه دیگر» نام دارد که با ترجمه یدالله آقاعباسی منتشر شده است. «تشنگی»، «بیپروایی» و «سقط جنین» سه نمایشنامهای است که در این کتاب آمده است. قرارگرفتن آدمها در موقعیتهایی نامعمول و عیانکردن روی هولناک واقعیت وضعیتی است که در هر سه نمایشنامه اونیل در این کتاب بهخوبی به چشم میآید؛ اما «سیر طولانی روز در شب»، درواقع نمایشنامه خودزندگینامهای یوجین اونیل و به تعبیری استادانهترین اثر او است. این نمایشنامه را اولینبار انتشارات دانشگاه ییل در 1956 منتشر کرد و یک سال بعد برنده جایزه پولیتزر شد. هارولد بلوم درباره این کتاب نوشته است: «سیر طولانی روز در شب به اتفاق آرا شاهکار اونیل است... عشق میان اعضای خانواده خودش به زحمت در برابر زخمها و آسیبهای ازدواج، پدر و مادری و فرزندی تاب میآورد، چه رسد به اینکه بخواهد این زخمها را تسکین دهد. این واقعیت هرگز تا این حد بیرحمانه و اثرگذار به تصویر کشیده نشده؛ آنهم با بیانی چنین قدرتمند که بعید است هیچکداممان تلخیاش را هرگز فراموش کنیم». اونیل «سیر طولانی روز در شب» را در 1940 نوشت؛ اما نمایشنامه تا 1956، یعنی پس از مرگ نویسنده، روی صحنه نرفت. او در این نمایشنامه با شجاعت و بدون هیچ شرمی از زندگی واقعی خودش مینویسد. اثر او تلاشی است غمبار برای درک خودش و خانوادهاش و همانطورکه اونیل در تقدیمنامه کتاب اشاره کرده، «این نمایشنامه را که درباره اندوهی کهنه است، با اشک و خون نوشتهام». در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم: «هیچکدوممون در برابر بلاهایی که زندگی سرمون آورده کاری از دستمون برنمیآد. آدم اصلا نمیفهمه کِی اون بلاها سرش میآن، وقتی هم که میآن سراغش باعث میشن آدم سرش به چیزهای دیگه گرم بشه تا اینکه بالاخره یادش بره چی میخواست بشه و خود واقعیش رو برای همیشه فراموش میکنه».
منبع: sharghdaily-927837