پریسا برای طلاق اقدام کرده و مادرشوهرش هم به کمکش آمده است.
این زن جوان که دو سال است ازدواج کرده از زندگی عجیبش برای اعتمادآنلاین میگوید:
*چه مدتی است ازدواج کردهای و چرا میخواهی طلاق بگیری؟
2 سال قبل ازدواج کردم. چنان عشق سیاوش کورم کرده بود که هرچه دیگران میگفتند برایم معنایی نداشت و فقط او را میدیدم؛ اما بعد دیدم دیگران راست میگویند و من اشتباه بزرگی کردهام.
*چرا پشیمان هستی؟
به خاطر اتفاقی که افتاد پشیمانم. بعد از اینکه هیجان عشق گذشت، متوجه شدم سیاوش مرد زندگی نیست.
*زنی که برای طلاق همراهت آمده مادرشوهرت است؟
مادرشوهرم خیلی زن خوبی است. او به من هشدار داده بود که نمیتوانم با سیاوش خوشبخت شوم. روزی که برای خواستگاری آمدند، گفت این جوان پسر من است اما نمیتواند تو را خوشبخت کند. باز هم من اصرار کردم ازدواج کنم.
*پدر و مادرت مخالفتی نکردند؟
آنها به شدت مخالفت بودند و پدرم قبول نکرد به من کمک کند؛ اما از خانه فرار کردم و با سیاوش رفتم. دیگر کاری از دستش برنمیآمد و بالاخره رضایت داد. من در این دو سال هم خانوادهام را ندیدم.
*چرا سیاوش را مناسب زندگی نمیدانی؟
او یکی از گندهلاتهای محل است. هیکل خوبی داشت و بزنبهادری میکرد و خیلی از دخترها عاشقش بودند. سیاوش به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشقش شدم.
*از زندگیتان بعد از ازدواج بگو.
خیلی سخت گذشت. از اول ازدواجمان دعوا و درگیری شدیدی اتفاق افتاد. هر دعوایی میشد دنبال سیاوش میآمدند. در دو سالی که با او ازدواج کردم بیشترش را در زندان بود. همیشه یا زخمی میکرد یا زخمی میشد. چند باری مادرش را کتک زد و این اواخر من را میزد.
*چطور شد که مادرشوهرت قبول کرد در طلاق به تو کمک کند؟
وقتی به او گفتم قصد طلاق دارم، فکر میکردم واکنش تندی نشان دهد اما گفت کمک میکند. گفت حالا که سیاوش در زندان است طلاق بگیر، جانت را بردار و برو. زن بیچاره بچهاش را نمیتواند ترک کند اما کمک کرد من طلاق بگیرم. خودش با پدرم تماس گرفت تا شرایط را برای برگشت من به خانه آماده کند. خوشبختانه پدرم قبول کرد.
*حالا میخواهی به خانه پدرت بروی؟
بله. چیز زیادی تا طلاق نمانده. سیاوش گفته بیرون بیاید تلافی میکند اما دیگر این وضعت برایم قابل تحمل نیست. طلاق میگیرم و اگر لازم باشد خودم را مخفی میکنم. میدانم آیندهای با سیاوش ندارم. او بالاخره یا یکی را میکشد یا کشته میشود.
منبع: etemadonline-656201