رویداد ایران: گر از علاقمندان به شنیدن کتابهای صوتی با موضوع داستانهای علمی و تخیلی هستید که به ارزشهای انسانی هم میپردازند کتاب «جنگ با بزمجهها» نوشته کارل چاپک را به شما پیشنهاد میکنیم. این کتاب را نشر صوتی ژرفا با ترجمه پرویز معتمدی آذری و صدای امین بسمل منتشر کرده است.
«جنگ با بزمجهها»؛ روایت زندگی واقعی بشر
«جنگ با بزمجهها»، نوشته کارل چاپک بازتابی از زندگی واقعی بشر و نابودی فرهنگ آن به خاطر غرور انسانهاست. نویسنده درباره این کتابش میگوید: «رویارویی با تاریخ بشری یعنی در واقع با تاریخ زمان حال، انگیزه اصلی من در نوشتن این رمان بوده است. واژه مارمولک تداعیکننده چیزهای عمیقتری است و تنها یک تخیل صرف نیست. تصویری از اوضاع امروز زمانه است. بازتابی از آنچه وجود دارد و ما در آن زندگی میکنیم.»
در این کتاب صوتی میشنویم که ناخدا فانتوخ به هوای به دست آوردن و صید مروارید به منطقه ممنوعهای در سوماترا سفر میکند. بومیان منطقه به او هشدار میدهند که اینجا محل اقامت شیاطین است ولی ناخدا که به چنین خرافاتی اعتقاد ندارد وارد منطقه میشود و آنجا موجودات ریز چهارانگشتی را میبیند که زیر دریا زندگی میکنند. ناخدا تصمیم میگیرد آنها را اهلی کند تا برای خدمت کردن به مردم آموزش ببینند. به همین دلیل همراه گروه دیگری برمیگردد. موجودات باهوش هم به راحتی صحبت کردن به زبان انسانها و استفاده از ابزارآلات را یاد میگیرند. اما ماجرا به سادگی جلو نمیرود و اتفاقات زیادی میافتد. کتاب سه عنوان اصلی دارد که عبارتند از: «آندریاس شویس تسری»، «پلهپله به سوی تمدن بزرگ» و «جنگ با بزمجه ها».
درباره نویسنده
کارل چاپک، نویسنده مشهور چک متولد ۹ ژانویه ۱۸۹۰ در بوهمیا است. نوشتن را از دوران دانشجویی در دانشگاههای سوربن و پراگ آغاز کرد. فعالیت حرفهای او به عنوان نویسنده با نوشتن داستان مصلوب آغاز شد. نخستین نمایشنامهاش با نام «راه زن» در سال ۱۹۲۰ منتشر شد. واژه ربات برای نخستینبار در اثری از این نویسنده به کار برده شده است. او نوشتهها و آثار بسیاری دارد که به فارسی هم ترجمه شدهاند و از میان آنها میتوان به کارخانه رباتسازی روسوم، کارخانه مطلقسازی و داستانهای جن و پری اشاره کرد. چاپک در ۲۵ دسامبر ۱۹۳۸ در سن ۴۸ سالگی درگذشت.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «برعکس افسر جوان ناکام که به جای محاصره کردن آهسته بزمجهها که با شمار نابرابر افرادش، نسبت به بزمجهها به دریا و راندن آنها به سوی مرکز جزیره و بیهوش کردن یکی یکی آنها به وسیله چوب و چماق، مراتب پیشبینی و احتیاط کافی کاری خود را به ثبوت رسانده بود، متاسفانه به هنگام اجرای یورش ناگهانی، خط گروهان ملوانان از هم گسیخته شد و نزدیک به دویست بزمجه به دریا گریختند و جان بدر بردند. هنگامی که مردان یورشگر در حال آمادهسازی بزمجههای محاصره شده برای بارکردن به کشتی بودند، از پشت سر آنها از سوی دریا، صدای گوش خراش تفنگهای دریایی بلند شد. هیچکس نمیدانست که این بزمجههایی که به گونه تفنگ کوسهزنی وحشی در جزیره کلینگ زندگی میکردند، با تفنگ کوسهزنی مسلح بودند و هرگز هم معلوم نشد که چه کسی برای آنها این جنگافزار را تهیه کرده بود.»