هرچند بسیاری از مدیران سوء مدیریت خود در موضوع تالابها را به تغییرات اقلیمی و خشکسالیها مرتبط میدانند اما کارشناسان این حوزه از جمله محمد درویش، مدیرکل سابق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست معتقد است «خشکسالی مدیریتی» این بلا را بر سر تالابهای کشور از جمله تالابهای گلستان آورده است. به گفته او شاید اثرگذاری تغییرات اقلیمی در خشکی تالابها چیزی حدود 5 تا 10 درصد باشد و بخش زیادی از آن به عوامل انسانساز برمیگردد.
وضعیت تکاندهنده تالاب انزلی، نابودی جنگلهای جلگهای شمال و پاکتراشی چشمانداز کوهستانی شهرهای شمالی، خشکی تنها خلیج ایرانی خزر (خلیج گرگان)، حال ناخوش تالابهای بینالمللی گلستان، حضور دامها در مناطق جنگلی و غیره، سیمای دهشتناکی از نواری شمال ایران را ترسیم میکند.
پسابهای کشاورزی گونههای زیستی را تهدید میکند
درویش درباره وضعیت مجموعه تالابهای آلاگل، آلماگل و آجی گل میگوید: تالابهای پاییندست اترک شرایط بسیار بدی را تحمل میکنند. این تالابها یا محلی برای تجمع زبالهها شدهاند یا ورود پسابهای کشاورزی، حیات گونههای زیستی را به خطر انداخته و علت این اتفاق سدسازیها در بالادست حتی بر روی رودخانههای استان گلستان است.
او حال بد تالاب ساحلی گمیشان را هم ناشی از همین اتفاق میداند و میافزاید: این تالاب در پاییندست اترک و چند رودخانه محلی دیگر واقعشده که از خراسان شمالی تا ترکمنصحرا، برای مصارف کشاورزی سدهای زیادی بر روی آنها ساختهشده است. این اقدام سبب شده تا عملا آبی به گمیشان نرسد.
روند خشک شدن تالاب ساحلی گمیشان در 15 سال اخیر نشان میدهد پس از ساخت هر سدی، بخشهایی از این تالاب خشکشده است. خلیج گرگان هم شرایطی مشابه دارد؛ زمانی در اراضی اطراف خلیج پنبه کشت میشد اما امروز برنج جای آن را گرفته و آبی وارد خلیج نمیشود. مدیرکل سابق مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست درباره پیامدهای خشکی تالابها بهویژه تالاب ساحلی گمیشان میگوید: با خشکشدن کامل تالاب، منطقه تبدیل به چشمه تولید گردوغبار و البته گرد نمک شده و ذرات کوچکتر از 2.5 میکرون به سمت اراضی کشاورزی و سکونتگاههای منطقه به حرکت درخواهد آمد. این اتفاق مردم این مناطق را درگیر با بیماریهای مختلفی همچون فشار و سرطان خون خواهد کرد. این کارشناس و فعال محیطزیست تأکید میکند: بهجز تالاب «بوجا» در مازندران، بقیه تالابهای شمال کشور از جمله گلستان ظرفیت رفتن در لیست مونترو (لیست قرمز) را دارند. این در حالی است که در شمال کشور بیشترین ریزشها را داریم. حال بد تالابهای شمالی کشور نشاندهنده خشکسالی مدیریتی است؛ اگر بهانهای برای خشکی تالابها در مرکز کشور داریم، این بهانهها در شمال وجود ندارد و وضعیت موجود نشاندهنده این است که در چیدمان توسعه در کشور به واقعیتی به نام توان اکولوژیک محیطزیست توجهی نشده است.
مهمترین وظیفه ما نگهداری پایه آبی تالابهاست
موضوعی که وحید خیرآبادی، کارشناس محیطزیست استان گلستان هم به نحوی آن را تأیید میکند و میگوید: مهمترین وظیفه ما نگهداری پایه آبی تالابهاست تا تبدیل به کانون ریز گرد نشوند. پوشش گیاهی و جانوری و ارزش زیستگاهی تالابها در اولویتهای بعدی قرار دارد. در حالی این مسئول بر موضوع حفظ پایه آبی و حداقل کارکرد تالابها تأکید میکند که بیش از 90 درصد از مساحت 20 هزار هکتاری تالاب بینالمللی گمیشان خشکشده است. او معتقد است در تالاب گمیشان، موضوع متفاوت است. 80 درصد منابع تأمین آب این تالاب از طریق دریای خزر، بخشی دیگر از رودخانهها و بخشی هم از طریق زهکشها تأمین میشود. سالها در این تالاب آب دریای خزر وجود داشت حالا با خشکی آن رسوبات ریزدانه و نمک خودنمایی میکند. وجود مناطق مسکونی نزدیک تالاب از جمله روستای «صفاایشان» و شهر گمیشان ضرورت توجه به این تالاب را دوچندان میکند.
دچار بحران میشویم
به گفته خیرآبادی اگر حقابه تالاب تأمین و یا به هر دلیلی تالاب آبگیری نشود، دچار بحران میشویم. او در بخش دیگری از سخنان خود یکی دیگر از مقصران خشکی تالاب گمیشان را اجرا نشدن تعهدات شیلات در سایت 4 هزار هکتاری میگو برشمرد و میگوید: الآن کانالهای ورودی مجتمع میگو آب دارد، اما تالاب فاقد آب است با اینکه منبع تأمین آب هر دو، یکی است. در گذشته آب ابتدا وارد تالاب میشد و سپس از طریق کانال به سایت میگو انتقال پیدا میکرد اما الآن بدون آنکه آبی وارد تالاب شود، مستقیما از طریق کانال وارد مجتمع میشود.
این مسئول از تعهدات شیلات که تاکنون محقق نشده است، میگوید و ادامه میدهد: شیلات تعهداتی در زمینه حقا به تالاب دارد، مکاتباتی هم در این زمینه انجامشده ولی هنوز اتفاقی رخ نداده است.