کبری التج، متولد ۵۹ کرج، ساکن شاهرود و مدرس حوزه هنری تهران و دانش آموخته کارشناس پرستاری و مادر دو نوجوان است. مجموعه داستان های کوتاه با عنوان های «من ازدواج نمیکنم» و «به خدا قسم دوستت دارم» و رمان نوجوان «مرگ بر مدرسه» از کارهای چاپ شده او هستند. وی در کنار نوشتن فیلمنامه به تدریس داستان نویسی هم مشغول است. در مجموعه داستان «من ازدواج نمی کنم»، او سعی کرده پیوندی از گذشته ها و امروز ایجاد کند و می بینیم مشکلاتی که فکر می کنیم امروزه سر راه جوانهای ماست، در گذشته هم به شکلی دیگر وجود داشته است. مجموعه داستان «به خدا قسم دوستت دارم»، درباره محبت به امام علی علیه السلام است. نویسنده این کتاب را با داستانهای خیلی کوچک و کم حجمش بعد از خواندن سیزده جلد دانشنامه امام علی علیه السلام نوشته است. و بالاخره «مرگ بر مدرسه» یک رمان نوجوان است که در اردیبهشت 1402 توسط نشر مهرک به چاپ رسید. مرگ بر مدرسه با وجود تعظیم همه معلمان و زحمتکشان عرصه آموزش ، نقدی است نوجوانانه به آموزه ها و روش های مختلف آموزش در مدارس. با هم پاسخ های التج را می خوانیم:
*کبری التج را چقدر می شناسید؟
من یک مادر نویسنده هستم. شبیه همه مادرهای نویسنده و شبیه همه آدمها، که در عین این که شبیه هم هستند، کاملا با هم فرق میکنند.
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
قبلا که برنامه کاری کمتری داشتم، بله، کلا از نوجوانی برنامه مطالعاتی داشتم. مثلا یک دوره فقط ادبیات روس میخواندم، یک دوره فرانسه و بعد امریکا و .... اما بعدها با توجه به نیاز هر دوره و شرایطم مطالعاتم تغییر میکرد.
*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
دوست ندارم شعار بدهم اما واقعا از روزی که توانستم جمله بنویسم، قصه هم مینوشتم.
کلاس اول و دوم ابتدایی که بودم، مدیر خوش ذوقی داشتیم به اسم خانم ناصری. در واقع خانم ناصری بود که مرا در مسیر نوشتن داستان انداخت. امیدوارم هر جا هستند سلامت و شاد باشند.
*رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
ببینید، چه بخواهیم چه نخواهیم، فضای مجازی بخشی از زندگی روزمره اکثر آدم هاست. نویسنده هم با همین آدم ها کار دارد. قصهها را از بین همین ها میگیرد. و آنها را برای همین مردم تعریف میکند. فضای مجازی طی این سالها، فرصتی برای رویارویی و ارتباط مستقیم نویسنده با مخاطب را فراهم کرده. بازخوردی که نویسندگان نسل های پیشین باید بعد از زمانی طولانی از مخاطب خود دریافت میکردند، این روزها بلافاصله بعد از نشر یک نوشته در فضای مجازی، در دسترس است. با وجود همه اینها، فضای مجازی، آسیب های زیادی هم دارد. آدم ها امروز، کمتر روی موضوعی متمرکز میشوند و این باعث ضعف در نحوه تصمیم گیری های درست زندگی میشود.
*قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می شوند؟
قصهها از بین مردم ظاهر میشوند و نویسنده آنها را شکار میکند و با توانایی خودش آن را تبدیل به یک اثر جدید میکند. پس قهرمانهایش همین مردم اطراف خودمان هستند.
*در انتخاب موضوعات، چه موضوعاتی را در اولویت قرار می دهید؟
بستگی به شرایط مختلف دارد. گاهی موضوعی که بیش از هر چیز ذهن خودم را درگیر کرده باشد، گاهی هم موضوعی که بیشتر از هر چیزی در اطرافیانم میشنوم. بخصوص در زمینه نوجوان، سعی میکنم به خواستهها و علاقمندی های آنها توجه کنم.
* داستان نویسی آموزش دادنی هست؟ استادان شما چه کسانی بوده اند؟
مثل هر مهارت دیگری، بله بنظر من داستان نویسی هم آموزش دادنی است. هر چند طبیعتا کسی که علاقه و استعدادی در آن نداشته باشد، دنبال یادگرفتنش هم نمیرود یا اگر برود، در گام های نخستین و سختی های اولیهاش کنار میکشد. استادان من اول همه داستان نویسانی هستند که با خواندن آثارشان از آنها لذت بردهام. و بعد سعی کردهام با تقلید از آنها اولین نوشتههای خودم را خلق کنم. بعدها از کلاسهای اساتید مختلفی استفاده کردم از جمله استاد پورنجاتی که راه نویسندگی خلاق را نشانم داد و استاد رضایی که اصول اولیه و عناصر داستان نویسی را از ایشان یاد گرفتم و استاد یوسفی که فیلمنامه نویسی را یادم دادند. بعدها هم با شرکت در رویدادها و دورههای مختلف، مثل دوره آل جلال و دوره قاصدک، از اساتید ارزشمند دیگری بهره بردم. اصولا هیچ وقت خودم را بی نیاز از یاد گرفتن نمیدانم.
*داستان نویس بودن شما چه تاثیری در فیلمنامه نویسی دارد و نگاه و شناخت دنیای فیلم چه تاثیری در دنیای داستان شما دارد؟
پایه همه روایت ها، داستان است، قصه است. فیلمنامهنویس موفق کسی است که در مرحله اول بتواند قصه خوبی تعریف کند. از آن طرف هم تصویری شدن نوشته ها و دانستن اصول فیلمنامهنویسی دریادگرفتن ایجاد تعلیق و قرار دادن تنشهای درست و به جا در داستان ها خیلی تاثیرگذار است.
*وضعیت اقتباس در ایران را چطور می بینید و خودتان تا چه اندازه دست به اقتباس زده اید؟
اقتباس موضوعی است که خودم خیلی به آن علاقمند هستم. اولین جایزه فیلمنامه نویسیام را هم برای یک فیلمنامه اقتباسی گرفتهام. تا آنجا که خبر دارم، توجه به اقتباس خیلی بیشتر شده و انشاالله در آینده نزدیک شاهد دستاوردهای خوبی از این رویکرد خواهیم بود.
*با عبارت سفارشی نویسی چقدر موافق هستید؟ این عبارت با بازاری بودن یکی است؟ بارازی بودن یک اثر ارزش کار است و یا ضد ارزش؟
نویسنده نمیتواند در یک فضای بسته و به تنهایی زندگی کند و فقط برای خودش بنویسد. بخصوص کارهای تولید محتوا و فیلمنامه که عملا خود نوشته به تنهایی به جایی نمیرسد و نوشته، بخشی از یک زنجیره تولید است. چیزی که با آن مخالفم، نوشتن هر چیزی برخلاف تفکر و عقاید هر نویسنده است. نویسنده هم مثل هر انسان دیگر، ایدئولوژی خاص خودش را دارد و ناخوداگاه، جهانبینیاش در داستان تاثیر میگذارد. پس بهتر است همواره درباره چیزی بنویسد که واقعا خودش به آن اشراف و اعتقاد دارد. وگرنه کارش شعاری و سطحی میشود. فرقی هم نمیکند سفارشی باشد یا نه.
*ثبت و ضبط تاریخ شفاهی تا چه اندازه ضروری و لازم است؟
دنیا دنیای روایت هاست. با وجود ارتباطات و اخبار گستردهای که در دسترس همه هست، نوع روایت هر کس از موضوعی مشترک، می تواند نگاه های مختلف و قضاوت های متفاوتی از آن موضوع ایجاد کند. پس ثبت تاریخ و لحظات تاثیرگذار آن، تا زمانی که شاهدان عینی آن اتفاقات حضور داشتهاند میتواند کمک بزرگی در درستی قضاوت آیندگان باشد.
*شیرین ترین و تلخ ترین خاطره شما در دنیای ادبیات چه بوده است؟
بنظرم شیرین ترین خاطره ام در این حوزه، روزی بود که اولین بار داستانی از من در روزنامه چاپ شد. با وجود تولد داستان ها و کتاب های آینده و حتی جوایز و رتبههای بعدی، شیرینی آن روز برایم هنوز ملموس است. شاید برای اینکه آن روز حس کردم حالا میتوانم خودم را نویسنده بنامم. خاطره تلخ قابل ذکری الان در ذهن ندارم.
* و سخن آخر
برای هر کسی که دغدغه کلمات را دارد، آرزوی موفقیت و شادی دارم.