با پخش اعترافات تلویزیونی از زندانیان سیاسی و کنفرانس مطبوعاتی به چهرهای رسانهای بدل شد، آبان ۵۷ تصویرش در همان رسانهها او را یکی از اعضای «اخراج، بازنشسته یا تصفیه» شده سازمان اطلاعات و امنیت کشور معرفی کرد و تا ۳۳ سال بعد که در لسآنجلس به مصاحبهای مکتوب و مفصل نشست، کمتر تمایلی به بازگشت رسانهای نشان داده بود؛ یک دهه زمان لازم داشت تا در بهمن ۱۴۰۱، هم تصویری از حضور در تظاهراتی علیه جمهوری اسلامی به دست رسانهها برساند و هم کمتر از یک سال بعد، حاضر به گفتوگویی تلویزیونی درباره کارنامه اقدامات امنیتی - اطلاعاتیاش شود.
به گزارش ایسنا، پرویز ثابتی متولد سنگسر سمنان در سال ۱۳۱۵ از خانوادهای مرفه و فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است که از ۲۲ سالگی جذب سازمان اطلاعات و امنیت کشور شد و پس از مدتی ریاست در اداره یکم ساواک که کارهای مربوط به ستاد فرماندهی و اداری و استخدامی را انجام میداد، از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ به ریاست اداره سوم که مهمترین رکن ساواک محسوب میشد و مسئولیت امنیت داخلی را برعهده داشت رسید. او پس از کشتار معترضان در میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۵۷ و پیش از تیراندازی ماموران حکومتی به دانشآموزان حاضر در محوطه دانشگاه تهران در ۱۳ آبان همانسال با نام مستعار از فرودگاه مهرآباد، ایران را به مقصد لندن ترک کرد.
در طول سالهای ۴۹ تا ۵۶ او تمرکز خود را بر پروژهای موسوم به «مبارزه با تروریسم» در ساواک گذاشت که هدف اصلی آن ریشهکن کردن مبارزه مسلحانه علیه حکومت و نقطه آغازش واقعه سیاهکل بود که در پی حمله مسلحانه سازمان چریکهای فدایی خلق در ۱۹ بهمن ۴۹ به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل برای آزادی یکی از دستگیرشدگان عضو این سازمان، رخ داد. ارتقای او در ساواک همگام با عملیات علیه گروههای مسلح مخالف حکومت و حضور تلویزیونیاش در مقام سخنگوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور پیش رفت.
ثابتی در دیماه ۴٩ ابتدا عباسعلی شهریاری از اعضای سابق حزب توده را که حالا با ساواک همکاری میکرد به تلویزیون ملی آورد و در ادامه طیفی از زندانیان عضو گروههای مختلف سیاسی مخالف حکومت پهلوی را هم وادار به اعتراف تلویزیونی یا «درخواست عفو از شاه» کرد، از ناصر سماواتی (عضو سازمان مجاهدین خلق) و پرویز نیکخواه (عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی) گرفته تا کورش لاشایی، سیاوش پارسانژاد (هر دو عضو حزب توده و کنفدراسیون) و بهرام مولایی.
شیوه عملکرد او در این برنامههای تلویزیونی به شکلی بود که حسین فردوست رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی درباره او گفت: «در این نمایشهای تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت میکرد و همه را تحتتأثیر قرار میداد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقامپرست و متظاهر است. دارای هوش خوب – و نه بیشتر- است، ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی بهشمار میرفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان میداد.»
از دیدگاه فردوست البته ثابتی «برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود» و «دروغ و راست را مخلوط میکرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد»، چهرهای که فردوست از ثابتی مجسم میکند یک مامور «آرام و مسلط بر اعصاب خود» است که «همیشه به او خوش میگذشت، از خودش انتقاد نمیکرد و بسیار از خودراضی» رفتار میکرد. کسی که به نظر فردوست «بیشتر به درد کار سیاسی میخورد تا اطلاعاتی.»
پرویز ثابتی همراه با همسرش نسرین غفارپور و دخترش پردیس
سال گذشته، اما انتشار آن تصویر از ثابتی به واکنشهای متفاوتی منجر شد و ۱۲۱ زندانی سیاسی پیش از انقلاب در خارج از ایران را به انتشار نامهای سرگشاده با عنوان «مگذاریم از یک قاتل تقدیر کنند و از احیای ساواک سخن گویند!» وادار کرد تا علیه او اعلام جرم کنند.
هر چند ثابتی چه یکدهه پیش که در مصاحبه با عرفان قانعیفرد برای کوچکترین اقدامات یا اساسیترین کارهای ساواک و شخص خودش انواع توجیهات را ردیف میکرد یا در مواردی مثل ماجرای تیرباران زندانیان در تپههای اوین، با پنهانکاری از پاسخدادن طفره میرفت و چه حالا، در سه قسمت منتشر شده از گفتوگویش با شبکه تلویزیونی «منوتو»، نشان پشیمانی از هیچ اقدامش در گذشته بروز نمیدهد؛ ثابتی بعد از ۴۴ سال همچنان خود را در جایگاه مدعی میبیند تا متهم، هنوز به حکم صادرکردن تمایل دارد تا جوابپسدادن، او هنوز گلایه میکند چرا گاهی مقامات وقت با خواستههای او برای «مجازات» این و آن مخالفت کردند و چرا گاهی اجازه دادند کسانی همچون سیدمحمود طالقانی از زندان آزاد شوند؟ او همچنان از آزادی زندانیان سیاسی عصبانی و هنوز معتقد است اگر در سرکوب و کشتار بیش از آنچه رخ داد، عمل میشد، انقلابیون هرگز رنگ پیروزی را نمیدیدند؛ ثابتی هنوز با هر فعال سیاسی که پایش به ساواک، زندان قصر و بازداشتگاه اوین باز شده و با هر نویسنده، شاعر یا هنرمندی که مخالفتی با حکومت پهلوی نشان داده، خود را دست به گریبان میبیند و در پی تسویهحساب با آنان است.
دیدگاهی که بیشتر به یک فعال سیاسی اخراجشده از گود قدرت میآید، تا یک «مقام امنیتی عالیرتبه» بازنشسته که قاعدتاً برای «تحلیل» آنچه به وقوع انقلاب منجر شده، لازم است به چیزی بیش از بازگویی مکالماتش با مسئولان بالادست در سرسرای کاخ سلطنتی یا در جلسهای «خصوصی» از یک سو و گوشهکنایهزدن و لنترانیپراندن به چهرهها و گروههای سیاسی مخالف حکومت پهلوی از سوی دیگر، مجهز باشد. گفتار و تصورات ثابتی چه در مصاحبه اخیرش و چه در نمونه یکدهه پیش نشان میدهد بهترین توصیف برای شخصیت او کماکان این جمله حسین فردوست است: مردی که «برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود.»
منبع: fararu-686434