محمد تقیزاده: حجم تعریف و تمجیدها از فیلم برنده امسال جشنواره هفتادوششم کن به قدری زیاد است که چه در نقدهای فارسی و چه در نقدهای انگلیسی چیزی جز مدح و ستایش فیلم جاستین تریت که بیگمان بهترین فیلم کارنامه فیلمسازی او به شمار میرود، یافت نمیشود. از جایزه نخل طلا و جایزه نخل سگ جشنواره کن تا امتیازات کاربران و منتقدان وبسایتهای سینمایی راتن تومیتو، متاکریتیک و IMDB نشان میدهد که با فیلمی طرف هستیم که در وهله نخست و در مواجهه اولیه منتقدان و مخاطبان نمره قبولی گرفته است. «آناتومی یک سقوط» فیلم جذاب و پرفرازونشیبی است که در زمره فیلمهای دادگاهی و جنایی قرار میگیرد. نوع پرداخت فیلم بهگونهای است که تماشاگر را تا پایان تشنه همراهی با شخصیتها و داستان میکند و اطلاعات و روایات متعدد از اتفاق مرکزی فیلم باعث میشود که مدام ذهن تماشاگر بین دو احتمال قتل و خودکشی در حرکت باشد تا در نهایت و در فینال فیلم شاهد رفع شبهات و پایانبندی دلخواه فیلمسازی باشیم که حدود 180 دقیقه نفسگیر را برایمان به نمایش درآورده است. اما آنچه اهمیت این فیلم را برای سینمادوستان ایرانی و مخاطبان نقد فارسی دوچندان میکند، شباهتها و الهاماتی است که جاستین تریت فرانسوی از سینمای اصغر فرهادی گرفته است؛ الگوبرداریهایی که به جهت اهمیت و جایگاه بنیادین آن در قصه، به نظر نمیرسد اتفاقی یا تصادفی باشد و از اینرو میتوان ادعا کرد که اصغر فرهادی علاوه بر اینکه یک فیلمساز افتخارآفرین در سینمای بینالمللی برای ما به حساب میآید، میتوان وی را یک فیلمساز جریانساز و تأثیرگذار روی نسل جدیدتر فیلمسازان دنیا نیز برشمرد. اما چه دلایل و فکتهایی باعث میشود که فیلمساز زن فرانسوی را ملهم و متأثر از سینماگر ایرانی بدانیم؟ استراتژی اصلی قصهگویی فیلم «آناتومی یک سقوط» شباهت زیادی به داستانگویی فیلمهای متأخر و موفق فرهادی در سینمای دنیا ازجمله «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» دارد؛ اینکه مقطع اصلی و کلیدی داستان را مخفی و پنهان کنیم و سپس با روایتها و اطلاعات مختلف و متضاد، به نوعی تعلیق و درگیری در تماشاگر ایجاد کنیم. نگاهی به سه فیلم مذکور اصغر فرهادی، استراتژی پنهانکاری این فیلمساز را که حالا مورد علاقه و الهامگرفته در فیلم آناتومی یک سقوط شده، مشخص میکند. در فیلم «درباره الی» لحظه مهم غرقشدن الی به تماشاگر نشان داده نمیشود و این تمهید اختیاری فیلمساز با صحنههای پس از این اتفاق پیگیری میشود که فضایی هولناک و شوکهکننده را بعد از گمشدن یا غرقشدن الی پدید میآورد. در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، لحظه مهم و تعیینکننده هُلدادن راضیه توسط نادر به عمد از روند فیلم حذف میشود تا در ادامه عطش مخاطب برای فهمیدن اینکه چه اتفاقی افتاده، اینگونه تحریک شود. با اینکه صحنه هُلدادن راضیه بار دیگر از سوی دادگاه در محل واقعه بازسازی میشود، اما بههیچوجه صحنه واقعی و حقیقی اتفاق را فرهادی نشان تماشاگر نمیدهد. در فروشنده نیز این تمهید مهم روایی از سوی فیلمساز ایرانی رخ میدهد؛ به طوریکه تا انتها صحنه مهم حمام و ورود پیرمرد نشان داده نمیشود و روایتهای رعنا و پیرمرد و قضاوتهای اطرافیان است که محل چالش و تعلیق داستان میشود. به عبارتی فرهادی در فیلمهایش مهمترین صحنه فیلم را حذف میکند و اینگونه مخاطب خود را تشنه کرده و برای ادامه داستان تحریک و همراه میکند. در فیلم «آناتومی یک سقوط» نیز میتوان بهطور کامل این الگوی روایی را مشاهده کرد؛ لحظه مهم پرتشدن یا افتادن مرد به عمد از سوی فیلمساز فرانسوی حذف میشود و بعد از آن شاهد مدتها بحث و نظر کارشناسی و غیرکارشناسی درباره این اتفاق هستیم که بیشتر از اینکه کمکی به حل مسئله کند، آن را داغتر و چالشیتر میکند. به عبارتی سادهتر، فیلمساز فرانسوی تمامی شواهد ممکن برای فهمیدن چرایی قتل یا خودکشی ازجمله صحنه مهم برخورد در اتاق بالایی یا واکنش زن به لحظه دیدن جسد شوهرش را به عمد حذف میکند تا اینگونه تعلیقی نه به سبک استاد تعلیق در سینما، آلفرد هیچکاک، بلکه به سبک اصغر فرهادی ایجاد کند که بیش از آنکه تعلیق باشد، پنهانکاری و حذف کلیدیترین لحظه فیلم است. در بُعد دیگر تشابه میان فیلم «آناتومی یک سقوط» و سینمای فرهادی میتوان به موقعیت فرزند خردسال خانواده در این فیلم و فیلم «جدایی نادر از سیمین» اشاره کرد. با اینکه شاید قیاس این دو درست نباشد و یکی در موقعیت درگذشت پدرش قرار گرفته و دیگری در وضعیت مهاجرت مادرش، اما در هر دو فیلم کاراکتر دختر و پسر نوجوان نقشی تعیینکننده در پیشبرد و پایانبندی داستان دارند تا اینطور تداعی شود که زندگی فرزندان تا چه اندازه در آینده خانوادهها و رابطهها تعیینکننده و تأثیرگذار است. در فیلم جدایی، ترمه پاسخی در ارتباط با اینکه میخواهد با پدرش باشد یا مادرش نمیدهد و به نوعی پایان فیلم باز به اتمام میرسد؛ حال آنکه در فیلم آناتومی یک سقوط، دَنیل نهتنها محافظهکار و منفعل عمل نمیکند و پایان فیلم را برای تماشاگر باز نمیگذارد، بلکه کاملا قاطع و محکم تصمیم میگیرد که اگرچه به نظر میرسد با روایت دروغین خاطره پدرش درباره مرگ سگش اسنوپ همراه بوده، اما توانسته علاوه بر اینکه به مادرش برسد، پایانبندی فیلم را نیز تمامشده و به نوعی خوشحالکننده و هپی به سرانجام برساند. در انتها باید گفت علاوه بر سیاستهای جشنوارهها ازجمله کن که تأثیر زیادی روی فیلمنامهها و توفیق و عدم توفیق آنها در این فستیوالها گذاشته و خواهد گذاشت، الگوبرداری از فیلمهای موفق و جایزهگرفته سالهای قبلتر نیز میتواند احتمال موفقیت و جایزهگرفتن فیلمها و فیلمسازان را بالا ببرد؛ گویی دست هیئت داوران جشنوارههای مهمی همچون کن و برلین برای سینماگران رو شده و فرمولهای جایزهگرفتن و موفقیت فیلمها از آنچه فکرش را بکنید سادهتر و سهلالوصولتر شده است.
منبع: sharghdaily-905158