hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > هنر و ادبیات > ادبیات > تنها سفرنامه ای که داریوش مهرجویی نوشته است

نگاهی به کتاب «دو خاطره: سفرنامه پاریس، عوج کلاب»

تنها سفرنامه ای که داریوش مهرجویی نوشته است

کتاب «دو خاطره: سفرنامه پاریس، عوج کلاب» نوشته داریوش مهرجویی، تنها سفرنامه ای است که او نوشته است. این کتاب در سال 1395 توسط نشر به‌نگار منتشر شده است.

رویداد ایران: داریوش مهرجویی، فیلمساز و نویسنده که چند روزی است بار سفر از این دنیا بسته در میان آثار نوشتاری خود کتابی با نام «دو خاطره: سفرنامه پاریس، عوج کلاب» دارد که در گروه کتاب‌های سفرنامه‌ای قرار می‌گیرد.

این کتاب که سال 1395 توسط انتشارات به‌نگار منتشر شده است، شامل دو سفرنامه است که سفرنامه اول تلفیقی بین واقعیت و خیال است و شخصیت‌ها حقیقی نیستند، اگر هم هستند، اسم‌هایشان خیالی است و ماجرای سفر (یا به قول خود مهرجویی، تبعید خودخواسته) کارگردانی به پاریس است در سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ میلادی. این بخش در عین شخصی بودن، بازگوکننده برشی بسیار مهم از تاریخ و فرهنگ ایران و سرگذشت برخی از هنرمندان و روشنفکران نامدار و تأثیر تکانه عظیم انقلاب بر سرنوشت آنها است؛ مهرجویی برای جنبه داستانی بخشیدن به خاطره‌‌روایت خود، حتی نام خویش را هم به مهرداد مالک بدل کرده‌است. 

عوج کلاب نام سفرنامه دوم است که مهرجویی در آن از سفرش به دوبی می گوید. او همراه با گروهی از فیلمسازان راهی دوبی می شوند تا برای شرکت در مراسم اسکار ویزای آمریکا بگیرند، اما در فرودگاه دوبی مهرجویی را به خاطر قرص اُگزازپام و قرص سرماخوردگی بازداشت می کنند، این سفرنامه ماجرای چند روزی است که داریوش مهرجویی در بازداشتگاه بوده و با نگاه تیزبینش بی عدالتی در آنجا را توصیف کرده است.

در بخشی از سفرنامه پاریس می‌خوانیم: « روزها اگر هوا خوب بود می‌زدم بیرون... ما در ناحیه شمال‌شرقی پاریس، حوالی پارک جنگلی بزرگ ونسن، ساکن بودیم. آخرین ایستگاه مترو هم به همین نام است و در کنار دروازه‌اش و مشرف به پارک وسیع و درخت‌های تنومندش، کافه رستورانی واقع شده که پاتوق مردمانی است که یا می‌خواهند به پارک بروند یا از آن بازگشته‌اند.... درخت‌ها بیشتر بلوط‌اند و جولانگاه سمور‌های کوچولو که از بلوط‌ها تغذیه می‌کنند. و چمن‌زارها و میان آ‌نها بنای یادبودی برای بتهوون کبیر، و آ‌نسوتر، دریاچه و رستوران و... بهترین کار همین بود که از خانه بزنم بیرون با کیف و کتاب و دفترچه و بروم توی جنگل پرسه بزنم و جای با صفایی گیر بیاورم و مشغول شوم.»

امتیاز: 5 (از 1 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد