hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > بهترین شکل ممکن

گفتگو با حسین سلطانی؛ فعال ادبی

بهترین شکل ممکن

حسین سلطانی 19 ساله، متولد اراک و ساکن شهرستان گلبهار در استان خراسان رضوی و نویسنده کتاب یک دهم ثانیه است.

وقتی قرار شد خودش را معرفی کند، نوشت: «حسین سلطانی هستم. 19 ساله، متولد اراک و ساکن شهرستان گلبهار واقع در استان خراسان رضوی. در حوزه‌ نویسندگی فعالیت‌ می‌کنم. نوشتن کتاب اولم (یک دهم ثانیه)، در زمینه رشد فردی را از ۱۵ سالگی آغاز کردم و در یک بازه زمانی دو ساله به پایان رساندم. در پایان سال 1401 مجوز ارشاد را دریافت کرد و امسال به تعداد بسیار بسیار محدودی به چاپ رسید. بعد از یک دهم ثانیه، دو کتاب در زمینه شعر و رمان هم نوشتم. در حال حاضر روی یک رمان بسیار مهم کار می‌کنم». با هم پاسخ های سلطانی را می خوانیم:

 

*حسین سلطانی را چقدر می شناسید؟

این حسین سلطانی که من می شناسم هر روز من را غافلگیر می‌کند. نمی‌دانم چطور واضح تر منظورم را بیان کنم اما شاید بهتر باشد این راز را عنوان کنم. نویسنده‌ای که در مسیر نویسندگی واقعی قرار بگیرد خیلی زودتر از آن چیزی که دیگران تصور می‌کنند بزرگ می شود و حتی در واقع دردها، تجربه‌ها و موقعیت‌های جدی را پشت سر می‌ گذارد. ممکن است عده‌ای این را تعریف از خود بدانند اما اگر جمله را با دقت بیشتر و دوباره بخوانند متوجه می شوند من درمورد نویسنده‌ای صحبت می‌کنم که در مسیر درست و حقیقی نویسندگی قرار گرفته! وگرنه اگر بخوایم درمورد خود نویسنده حرف بزنیم وارد یک دنیای خاص و به شدت هیجان انگیزی می شویم که مطمئنا تا دنیا هست از نظر مردم پنهان می‌ماند. با این اوصاف اگر بخواهم خودم را توصیف کنم هیچ عبارتی جامع‌تر از (تلخ و شیرین) پیدا نمی‌کنم.

 

 

*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ برای خوب نوشتن آموزش هم دیده اید؟ اصلا نوشتن آموزش دادنی هم هست؟

نویسنده صرفا کسی نیست که خوب می‌نویسد. مسلماً تاثیرگذاره است اما از همه‌ مهم‌تر، داشتن روح نویسندگی هست. من اگر وارد این حوزه شدم بخاطر ندای دلم بود. ندایی که مطمئن بودم منشا این عشق، خداست. وقتی خدا را با تمام وجودم در این زمینه درک کردم، تعلل نکردم. هیچ آموزشی ندیدم و بصورت خودمحور پیش رفتم. آموزش نویسندگی را اغلب پیشنهاد نمی‌کنم چون متاسفانه جامعه آموزشی ایران دچار کمبودهای بزرگی شده و این خیلی ترسناک و خاموش است! تصورش وحشتناک است که عده‌ای کمپین فروش دوره نویسندگی می گذارند و ماه به ماه هزاران نفر ثبت نام می‌کنند! آیا در همه شرکت کننده‌ها انسانیت و اشتیاق به درست نوشتن وجود دارد؟!

 

*به نظر شما اولین و مهم‌ترین درس نوشتن چیست؟

مهم‌ترین درس نوشتن دست به قلم نشدن است! اگر مردم بدانند من چه توقف‌هایی وسط نوشتن یک اثر اختیار می‌کنم فکر می‌کنند که شکست خوردم یا به ناامیدی مطلق رسیدم. اما قاعدتا من برای درک بیشتر دارم از تمام قوای وجودم استفاده می‌کنم. برایم مهم نیست که مثلا چند روز باشد یا حتی چند ماه طول بکشد! همین امر باعث می شود که دیدگاه‌ها در زمینه‌های مختلف به پختگی خاصی برسند. به عنوان مثال نویسنده‌‌هایی هستند که از والدینشان بابت کتک‌هایی که خوردن تشکر می‌کنند! و حتی از خدا هم تشکر می‌کنند! خیلی پیچیده است! انگار بدی‌های وجود دارند که مطلق بد نیستند و خوب‌هایی هستند که مطلق خوب نیستند.

 

 

*بیشتر یک شاعر هستید یا یک داستان نویس؟

همیشه و هر لحظه داستان‌های مختلفی را می‌سازم و حتی تمام سعی ام را می‌کنم تا با تک تکشوان زندگی کنم. اما اگر بخواهم از نظر عملکردی بررسی کنیم قاعدتا بیشتر شعر می‌گویم. در زمان فعلی خودم را تحت هیچ عنوان در جایگاه شاعر نمی‌بینم.

 

*روایت شما با روایت‌های دیگری که شده چه تفاوت‌هایی دارد؟

حقیقتا به اصل متفاوت بودن فکر نمی‌کنم! مگر چند مورد از آثارهایی که جایزه می‌برند را می‌تونیم برچسب متفاوت بودن به آنها بزنیم؟ من سعی می‌کنم کارم را به بهترین شکل ممکن انجام بدم. همین امر باعث می شود که اثر مورد پسند قرار بگیرد و در خاطرات برای همیشه باقی بماند.

 

 

*جغرافیای آثار شما کجاست؟

رویکرد جهان شناسی که دنبال می‌کنم من را نسبت به محدوده‌ خاصی متمرکز  نمی‌کند. حقیقتا در طرح داستان به اهداف و اجزای اثر خیلی فکر می‌کنم. همین امر باعث می شود که جغرافیا در اولویت‌های آخر من قرار بگیرد. نباید فراموش کنم که می تواند در جایگاه خودش آسیب خودش را  وارد کند.

 

* مهم ترین نویسندگان و اندیشمندان شهر شما چه کسانی بودند و چقدر از آنها در نوشتن وام گرفته اید؟

نویسنده‌ای کمک نکرد و حتی اندیشمندی در این مسیر مشوق من نبود. بعد از پدر و مادرم که بزرگترین حامیان من بودند، جز چند رفیق دوست داشتنی و خاکی که سهم من از این زندگی است، به شخص خاصی نمی‌تونم اشاره کنم. اما اگر بخواهم یک نفر را انتخاب بکنم یک کلام واژه‌ پدر را فریاد می‌زنم! با گذشت چند سال وقتی الان به حرکات و برخوردش با من در این مسیر فکر می‌کنم در برابر عظمتش خُرد که نه، هیچ می شوم. متاسفانه در این مسیر بدلیل اینکه از سن کم شروع کردم بیشتر افراد، سرزنشم کردند و از موضوع اصلی فراری بودند. مثلا می‌گفتند که درست را می‌خواهی چکار کنی؟ و من همیشه بعد از شنیدن این حرف‌ها می‌خندم و می‌خندم.

 

 

*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می‌دانید؟

باتوجه به مشکلات و شرایط فعلی کشور، مردم هویت خودشون را به شکل فاجعه‌باری فراموش کرده اند. نمی‌دانم بهترین شکل ترویج فرهنگ کتابخوانی در دنیای امروزی به چه صورتی هست؟! نمی‌دانم منصفانه‌ترین نقد و اقدام چه چیزی می‌تواند باشد؟! اما شاید بشود گفت بهترین راه حل ممکن این است که اگر ما هدف داریم تا همبستگی میان خوانندگان کتاب وجود داشته باشد، اول باید شاهد همبستگی نویسندگان در عرصه‌ کشوری باشیم. متاسفانه گاهی شاهد این هستم که نویسندگان نسبت به خودشان هم رحم ندارند!

 

 

*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تأثیری در کارهای شما داشته است؟

همیشه گفتم به این خاک تعلق دارم و با تمام وجودم همشهریان و حتی کل مردم کشور را با تمام وجودم دوست دارم. اما اگر بخوایم صادقانه صحبت کنیم جامعه‌ای که من با آن زندگی کردم هیچ وقت بصورت یکپارچه تاثیرگذار نبوده است. یا بهتره بگویم آموزش ندیده که چطور تاثیرگذار باشد. شبیه‌ترین مثالی که می‌تونم بزنم واژه‌ شادی هست. همه‌ ما می‌دانیم شادی تا زمانی که جمعی نباشد، معنایی ندارد. تاثیرگذاری هم همینطوره است. می‌توانم به نکات مثبت زیادی اشاره کنم که هر کدام تاثیر بسزایی داشتند. اما چه فایده که در مقابل می‌توانم به بدی‌ها و دردهای زیادی اشاره کنم که ساز زندگی و امورات شخصیم را به نابودی کشوندند. اما با تمام سختی‌ها و نواقصی که با آنها مواجه شدم وقتی به اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم فکر می‌کنم، حس وصف نشدنی تکه تکه‌ وجودم را فرا می‌گیرد. حسی توام با آرامش و دوست داشتن خالص.

 

*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟

بنظرم هر کسی برای خواندن کتاب باید فرهنگ کتابخوانی داشته باشد. و از آنجایی که این فرهنگ اکتسابی است بهترین راه بدست آوردنش بوجود آوردن اشتیاق درونی برای داشتن فرهنگ کتابخوانی است. درست مثل کسی که خطاهای زیادی مرتکب می‌شود اما دوست دارد که بداند اشتباهاتش چه چیز‌هایی هستند. وقتی اشتیاق بوجود می آید نتایجی که حاصل می شود خیلی هیجان انگیز است! به عنوان مثال اگر نگاهی به نظرات خوانندگان مختلف داشته باشیم متوجه می شویم که عده‌ای با وجود ارتباط برقرار کردن با اثری فرهیخته، مخالف هستند و حتی اظهار می‌کنند که کتاب فوق‌العاده بدی بود! البته که قصد ندارم بگویم که یک خواننده واقعی باید از همه کتاب‌ها حمایت و استقبال کند. هرکس برای خودش باید حدی تعریف کند. وگرنه با نگاه هرچند فلسفی، پسرفت رخ می دهد. اگر پسرفتی درکار نباشد پیشرفت ناچیزی کسب می‌شود. همه قلب ها باید به این باور برسند که به دنبال اطلاعات بیشتر درمورد کتاب خواندن نباشند! فقط کافی است باهوش باشید. همین و تمام!

 

*بیشتر کتاب های ترجمه می خوانید یا تالیف و چرا؟

تفاوتی قائل نمی شوم. باور دارم که نباید از  اثری که ارزش خواندن دارد غافل بشوم.

 

 

*اولین کسانی که آثار شما را می خوانند چه کسانی هستند؟ اگر نظر آنها منفی باشد باز هم کارتان را منتشر می کنید؟

قاعدتاً اولین خوانندگان، نزدیکان من هستند و تمام صحبت‌هایی که درمورد من و آثارم عنوان می شود برای من از بااهمیت بشمار می آیند. اما در قبال این حس مسئولیت، همیشه سعی کردم ضروریتی نداشته باشد مگر در شرایط خاص. از ابتدای ورودم به عرصه‌ نویسندگی کمتر کسی می گفت که مثلا آن جمله‌ای که نوشتی چقدر دوست داشتنی است. ما می ترسیم کاری را شروع کنیم که حداقلی وجود ندارد. تازه بماند که هرکس از واژه‌ حداقل چه برداشتی دارد! به عنوان مثال کتاب یک دهم ثانیه که در بازه ۲ ساله نوشته شد عملا تا ۱۸ ماه اول روی هوا بود! تمامی نسخه‌های قدیمی کتابم را ذخیره کردم و روزی منتشر می‌کنم. عملا از یک کتاب طنز بیشتر می‌خنداند! من فقط به این فکر کردم که اگر نویسندگی هزار مرحله داشته باشه فقط توی چند مرحله از آن ابتکار دارم. روی همون چند مورد سرمایه‌گذاری کردم و باور داشتم همچی درست می شود. کاش بتونم این را مقابل همه فریاد بزنم! چون بینش حداقلی کذایی تاثیر خودش را در همه شرایط مثل ازدواج، تحصیلات، شغل و موفقیت‌ها و شکست‌های مردم گذاشته. پس با کمال میل تحت هر شرایطی به راه خودم ادامه می‌دهم حتی اگر نظرات منفی دریافت کنم.

 

*باتوجه به سن شما و اثرهایی که خلق کردید، آیا در آینده این روند حفظ خواهد شد؟

 بستگی به شرایط حاکم و آینده‌نگری من و سایر عزیزانی که در این مسیر می توانند کمک حال من باشند دارد. صرف عشقم به نویسندگی، برای اثرگذاری و انجام رسالت شخصی من است، وظیفه دارم حتی در مقطعی از نوشتن دست بردارم و بصورت جدی وارد حوزه‌های مختلفی بشوم. مثل فیلم‌سازی که شب و روز ذهنم را درگیر کرده. اما خب قاعدتا هیچ چیزی را از قبل نمی شود مشخص کرد.  برای انجام یک پروژه‌ بزرگ دردها و راه‌ها باید بگذرانم تا شاید بتوانم تعدادی از آرزوهایم را به واقعیت تبدیل کنم. جامعه‌ نویسنده به خودی خود بسیار مظلوم و تنهاست. خیلی دلم می گیرد از اینکه در گذشته به بعضی از چیزهایی که باور نداشتم، به مرور در حال پذیرفتنشان هستم. به عنوان مثال منی که همیشه چشم‌اندازهایی مثل ساخت یک فیلم سینمایی داشتم، الان چطوری می‌توانم عملی انجامش بدهم؟ چقدر دردآور است که در این زندگی کوتاه و ناچیز، چیزهایی وجود دارند که فوق‌العاده ساده هستند اما به یکباره به یک سد جدی تبدیل می شوند.

 

*برای هم همسن‌ها و بخصوص افرادی که به حوزه نویسندگی علاقه‌مند هستند چه پیامی دارید؟

آموزش و پرورش محترم متخصص کشتن استعداد‌ و روحیه‌ جوانان و نوجوانان امروزی، کاری کرده که همه ما در وضعیت عجیب و گنگی بسر ببریم. در گذشته نصیحتی برای عده‌ای داشتم تا کاری را انجام بدهند اما استقبالی نشد و در نتیجه آسیبی هم متحمل شدند. قابل پیشبینی هست که همین عزیزان اگر صحبتی از جانب من و امثال من نشنیده بودن، احتملا می‌گفتند: چرا کسی به ما گوش زد نکرد! دقیقا همان مسئله‌ هویت هست که پیشتر به آن اشاره کردم. وقتی جامعه هویت خودش را از دست داده یعنی روح ندارد. و چه بد که جوان‌ها و نوجوان‌های امروزی چه در خانه اول و چه در خانه دوم، مدرسه، ممکن است هیچ چیز یاد نگیرند. با تمامی این اوصاف شاید بهترین پیام این باشد: تعلل در انجام کار درست، از اشتباه کردن بدتر است. لطفا اگر تواناییش را دارید خارج از چارچوب فکر کنید و برای انجام کارهای بزرگ اقدام کنید. برای نویسنده‌هایی که تازه‌کار هستند هم صحبت زیاد است. اما برای شروع صحبت‌هایی که مطرح کردم کافی است.


طرح جلد کتاب حسین سلطانی
طرح جلد کتاب حسین سلطانی


معرفی کتاب با قلم نویسنده:

 

کتاب یک دهم ثانیه در دسته‌بندی‌های خودشناسی، شیوه زندگی، موفقیت و انگیزش و تغییر قرار گرفته و محوریت اصلی این کتاب واژه‌ی تعقل می‌باشد .در دو فصل تحت عنوان (تحول) و (از تفکر تا تعقل) به نگارش در آمده است. مجموعا ۸۹ صفحه دارد و در سایز رقعی منتشر شده است. این کتاب اولین اثر حسین سلطانی و اساس نوشته‌ها و اثرهای بعدی را تشکیل می‌دهد. از مهمترین اهداف نویسنده می‌توان به پرهیز از داستان‌گویی مکرر و دروغ‌گویی اشاره کرد.
کتاب مجموعه اشعار حسین سلطانی در 74 صفحه مراحل خود را می‌گذراند. سبک بکار رفته شعر نو می‌باشد. از موضوع خاصی پیروی نمی‌کند و 157 قطعه شعر کوتاه و بلند این کتاب را تشکیل می‌دهد. گفتنی است که در حال حاضر برای تکمیل شدن مراحل زیادی را در پیش دارد و زمان انتشار آن فعلا نامشخص است. این سومین اثر این نویسنده بشمار می‌آید.
دومین کتابی که پس از یک دهم ثانیه به نگارش درآمده، رمانی با محوریت‌ دغدغه‌های اجتماعی و فردی انسان می‌باشد که هنوز نامی به خود اختصاص نداده است. جلد اول بصورت کامل به نگارش در نیامده و برای ثبت ملی و دریافت مجوز هیچگونه اقدامی صورت نگرفته است چرا که تاریخی برای  انتشار عنوان نشده است. مجموعه صفحات این کتاب از ۲۰۰ صفحه بالاتر نیست.
چهارمین کتاب حسین سلطانی رمانی هیجان‌انگیز و خواندنی می‌باشد که اطلاعاتی حتی بصورت اولیه از شش ماه تا یک سال آینده بعد در دسترس نخواهد بود. اثر پروسه بسیار سنگین و طولانی را طی می‌کند و برای جهانی شدن عرضه خواهد شد. این بزرگترین اثر حسین سلطانیست.

 

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد