hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > خبرها > با آموزش فلسفه محض به کودکان مخالفم!

با آموزش فلسفه محض به کودکان مخالفم!

 برای علاقه‌مندان به مطالعات فلسفی و به ویژه فلسفه غرب، دکتر کریم مجتهدی، نامی آشناست
 متولد سال 1309 در تبریز، دانش آموخته فلسفه دانشگاه سوربن فرانسه، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و چهره ماندگار فلسفه  ایران. او تا کنون ده‌ها اثر را درباره مباحث مختلف فلسفی، به رشته تحریر درآورده است؛ آثار گران سنگی که هر کدام، مورد مراجعه و استفاده پژوهشگران و دانشجویان بسیاری است. در گفت‌وگو با دکتر مجتهدی، نظرش را درباره چالش‌های تدریس و آموزش فلسفه در دانشگاه و همچنین جامعه، جویا شدیم. او به عنوان اندیشمندی که بیش از 50 سال به تدریس فلسفه اشتغال داشته‌است، دغدغه‌هایی درخور تأمل و توجه داشت؛ معتقد بود که استفاده از اصطلاحات غربی، باب را بر روی شناخت دقیق مفاهیم فلسفه غربی بسته و فلسفه را به عرصه‌ای برای خودنمایی، از طریق «اصطلاح‌پراکنی» بی‌مورد تبدیل کرده است. دکتر مجتهدی بر آن بود که آن‌چه به عنوان فلسفه در مغرب زمین به کودکان آموزش داده می‌شود، فلسفه اصیل نیست؛ بلکه استفاده از مبانی فلسفی در امر تعلیم و تربیت است. او محل آموزش فلسفه اصیل را دانشگاه می‌داند اما مخالف استفاده از راهکارهای فلسفی برای آموزش نحوه فکر و تأمل به کودکان و نوجوانان نیست.  
به عنوان کسی که سال‌هاست به تدریس فلسفه و به ویژه فلسفه غربی اشتغال دارید، مهم ترین چالش پیش روی تدریس این رشته را در داخل کشور چه می‌دانید؟
تدریس فلسفه غربی، نسبت به فلسفه اسلامی در دانشگاه‌ها، با مشکلات بیشتری روبه‌روست. من 50 سال یا بیشتر است که فلسفه غرب را تدریس می‌کنم و بیش از 30 جلد کتاب در این زمینه دارم و نمی‌خواهم حسن نیت استادان محترم را زیر سوال ببرم و بگویم مشکل از آن هاست یا به اندازه کافی در این رشته تبحر ندارند. مشکل عمده‌ای که در این باره وجود دارد، این است که ما، به بهانه تدریس فلسفه غربی، عملاً با نوعی «اصطلاح‌پراکنی» بی‌مورد در ایران روبه‌رو هستیم. به این معنا که به جای تدریس و تحلیل واقعی فلسفه غربی و شناخت و درک جنبه‌های مثبت و منفی آن، اصطلاحات خارجی فلسفه غربی را به صورت بی‌جا یا به‌جا، در صحبت‌ها و نوشتارهایمان به کار می‌گیریم. برخی فکر می‌کنند که اگر از تعدادی واژه و اصطلاحات غربی، مانند «پُست مُدرن»، «سوبجکتیو»، «آبجکتیو» و ... استفاده کنند و شب و روز آن ها را به کار ببرند، شاهکار کرده و سوادشان را به رخ دیگران کشیده‌اند؛ در حالی که چنین نیست. بعضی آن‌قدر این اصطلاحات را به کار برده‌اند که استفاده از آن ها در میان عموم مردم هم رایج شده است. به اعتقاد من، این بزرگ ترین صدمه‌ای محسوب می‌شود که می‌توان به فرهنگ یک کشور وارد کرد. در این زمینه، معلمان و مدرسان فلسفه نیز، تا حدودی مقصرند. بگذارید صراحتاً عرض کنم، در متن فارسی، حتی یک واژه فارسیِ بَد، هزاران مرتبه بهتر از یک واژه خوب بیگانه است. وقتی دوست عزیزی، به زبان فارسی مقاله و یادداشت می‌نویسد اما نوشتارش مملو از واژگان و اصطلاحات نامأنوس فرنگی است، نه فقط دلالتی بر توانایی و دانش فلسفی او ندارد؛ بلکه نشان دهنده فقر فرهنگی اوست.
راهکار شما برای جلوگیری از این روند چیست؟
به نظر من باید در برابر این روند، مقاومت کرد؛ حتی در برابر استادان بزرگواری که در این عرصه فعال هستند. کار به جایی رسیده است که گاه در رسانه‌های گروهی، برخی دست اندرکاران، به جای واژه فارسی، از اصطلاحات فرنگی استفاده می‌کنند. صراحتاً عرض می‌کنم که این ننگ است که زبان فارسی را در نوشتارها و گویش‌مان، کنار بگذاریم. درست است که برخی اصطلاحات و واژگان فرنگی، در زبان فارسی معادل تام ندارد، اما به نظر من، حتی استفاده از معادل‌های نسبی آن ها، بهتر از بهره‌گرفتن از اصل واژه فرنگی است. متأسفانه این مسئله مهم، اصولاً در بسیاری از ترجمه‌هایی که از کتاب‌های فلسفی هم انجام می‌گیرد، رعایت نمی‌شود.
به نظرتان این مسئله در عرصه ترجمه، به ناآشنایی کامل مترجم با زبان مبدأ و اصطلاحات معادل فارسی، باز نمی‌گردد؟
موضوعی که اشاره کردید، جای خودش؛ من با آن کاری ندارم. به هر حال، اگر مترجم به زبان مبدأ مسلط نباشد، به سراغ کتاب‌های واژه‌نامه یا دیگر کتاب‌های مرجع می‌رود و مشکل خودش را حل می‌کند. انتقاد من این است که برخی، شاید برای خودنمایی و عرضه توانایی‌های لغوی‌شان به دیگران، با این‌که معادل تام یا نسبی واژه فرنگی را، چه در فلسفه یا هر علم دیگری، در اختیار و از آن آگاهی دارند، مدام در پی استفاده مستقیم از اصطلاحات فرنگی هستند. این، یکی از مهم ترین مشکلات ما در زمینه تدریس و تفهیم فلسفه غربی است.
به تازگی در برخی مراکز امروزی، تلاش‌هایی برای تدریس فلسفه به کودکان و نوجوانان در حال انجام است. نظر شما در این باره چیست؟ آیا می‌توان به موضوع تدریس فلسفه به کودکان و نوجوانان، به عنوان اقدامی مثبت نگاه کرد؟
جایگاه تدریس و فراگیری فلسفه اصیل، دانشگاه است و باید توسط متخصصان و افرادی که در این زمینه کار کرده‌اند، تدریس شود. افرادی که در پی فراگیری فلسفه هستند، باید وقت و زمان کافی هزینه کنند. بد نیست بدانید که در قرون وسطا، در اروپا، برای دانشگاه از واژه «یونیورسیته» استفاده نمی‌کردند و اصطلاح رایج، واژه‌ لاتین «اسکولا» بود که آن را باید «فراغت» ترجمه کرد که به اشتباه، در زبان فارسی به «مدرسه» ترجمه شده است و فلسفه «اسکولاستیک» را به فلسفه «مدرسی» تعبیر کرده‌اند. معنای «اسکولا» یا «فراغت» این است که من، می‌خواهم به عنوان یک علاقه‌مند به علم، وقتم را صرف تحصیل، تأمل و تحقیق کنم. بنابراین، محل اصلی تدریس فلسفه، دانشگاه است. اتفاقاً، بنده به کاربرد مبتذلانه فلسفه و سوءاستفاده‌هایی که از آن در جاهای مختلف، مثل رسانه‌ها و با هدف خودنمایی، انجام می‌شود، معترضم که به برخی از جوانب این اعتراض، در سخنانم اشاره کردم. درباره تدریس و آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان نیز، اعتقاد دارم که باید موضوع را به دقت آسیب شناسی کنیم؛ این‌که بیاییم و با نگاهی آرمانی بگوییم که می‌خواهیم به کودکانمان فلسفه یاد بدهیم، حرف درستی نیست. آن‌چه امروز در اروپا و آمریکا، با عنوان تدریس فلسفه به کودکان مطرح می‌شود، در واقع نوعی به خدمت گرفتن فلسفه در عرصه تعلیم و تربیت است. به این معنا که رسالت چنین آموزشی، در راستای آموزش دادن و تمرین تفکر در کودکان و نوجوانان قرار دارد. من مخالف چنین رویکردی نیستم؛ این‌که بیاییم و روش استفاده از فکر را به کودکانمان بیاموزیم و آن ها را به بحث منطقی و تأمل کردن در امور، عادت بدهیم، می‌تواند شعبه‌ای از تعلیم و تربیت باشد. با این حال، من معتقدم اگر قرار است شاهد ارتقای جایگاه و وضعیت فلسفه در جامعه باشیم، باید به سراغ دانشگاه برویم. به اعتقاد من، آن‌چه امروز برخی از آن با عنوان معضلات فلسفی در جامعه یاد می‌کنند، ریشه در نحوه تدریس و فراگیری فلسفه در دانشگاه دارد.
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام
قانون جدید افت قیمت خودرو