سینمایی که گرچه «نیست» اما جشنوارههاي پرهیاهویی دارد!مي توان گفت سينماي هر كشور يكي از معيار هاي شناخت و حتي قضاوت درباره آن سرزمين است.این صنعت هم مانند هر صنعت دیگری باید از پایه و اساس محکم و برای هر نوع مخاطب خوراک خاص خودش را داشته باشد.به همين سبب سینمای کودک به عنوان سینمایی پایه و تاثیرگذار باید مورد حمایت قرار بگیرد تا بتوان از طریق آن خوراک نسل آینده را تامین و یکی از پایههای اصلی سینما را قویتر کرد. مخاطب شناسي در سینما یکی از اصولی ترین اتفاقاتی است که می تواند در روند رشد آن تاثیر بسزایی داشته باشد؛ اینکه بدانیم چرا و برای چه رده سنی و در مورد چه چیزی یا چه افرادی فیلم بسازیم. این جریان در خصوص سینمای کودک نیز صدق میکند که فیلمساز اگر قرار است در مورد این نسل فیلم بسازد، میتواند با شناخت کامل و تحقیق درباره روحیات و ذائقه آنها بهترین اثر را تولید کند. نه اینکه با استفاده از چند بازیگر کودک یا نوجوان اثری را خلق کند که فقط نامش سینمای کودک باشد؛ یعنی به نام کودک به کام همه! نخستين فيلم تاريخ سينماي كودك با مبدا تاريخ سينمايي جهان پيوند خورده است. در 16 دسامبر 1985 و در گراند كافه كه امروز تبديل به موزه شده است، فيلمي از برادران لومير براي اولينبار به نمايش درآمد: «باغبان درحال آب دادن به چمنهاست. پسر بچهاي روي شلنگ ميايستد و جريان آب را قطع ميكند، پيرمرد بينوا در جستوجوي آب قطع شده چشمش را درشلنگ ميچرخاند. ناگهان كودك پايش را از روي شلنگ برداشته و آب در چشم باغبان پير فوران ميكند. پيرمرد پسرك را دنبال ميكند، گيرش ميآورد و به خدمتش ميرسد...».
«خیس کردن باغبان»، علاوه بر اينكه نخستین فیلم سينمايي جهان درحوزه کودک است، جزو نخستین فیلمهای سینمای داستانی جهان نیز هست. سينماي كودك درغرب، همواره براین نکته واقف بوده که يك فیلم سینمایی بیش از تمام مخاطبانش، بر کودکان اثر گذاشته ودر مقابل حتی ژانر کودک نیز خانوادهها را با خود همراه میکند و به همین دلیل همواره سیری رو به رشد داشته است.پس مي توان گفت ازهمان آغاز پيدايش سينماردپاي حضور كودكان درفيلم هاموج مي زد.علاوه بر فیلم برادران لومیر،فيلم«پسربچه»چارلی چاپلین محصول سال 1921، همچنين فيلم«قطار سریع السیر قطبی»اثر رابرت زمه کیس محصول سال 2004 ، فيلم هايي با حضور كودكان در تاريخ سينماي جهان هستند و اين حضور در نهايت آنقدر موثر شد كه در هشتمين دوره اعطاي جوايز اسكار،جايزه به شرلي تمپل كودك اهدا شد.
ردپاي حضور كودكان در سينماي قبل از انقلاب ايران
پيشينه سينماي كودك در ايران چندان پربار نيست.شايدبتوان رد پاي حضور اولين كودك در سينماي ايران رادر فیلم «كينه»اثر پرويز خطيبي و محصول 1333يافت. فیلمی که تنها چهارروز بر پرده سينماها دوام آورد و با وجود اينكه يكي از نقشهاي اصلي آن توسط كودك خردسالي ايفا شدكه در پيشبرد داستان نيز نقش مهمي داشت،به گما ن عده بسياري جایگاهي در سینمای کودک نداشت.
اما نخستین فیلم تاریخ سینمای کودک ایران را میتوان فیلم «بیم و امید»در نظر گرفت.اين فيلم در فروردین ۱۳۳۹ توسط گرجی عبادیا (از او با عنوان های احمدگرجی و احمد فهمی نیز نامبردهاند)روی پرده رفت.«بیم و امید» داستان دخترکی است که در غیاب مادرش که از خانه قهر کرده، براي تهیه داروی حیاتی پدر بیمارش، از خانه بیرون می آيد و به داروخانهای میرود که از خانهاش بسیار دور است.دکتر داروساز به اشتباه دارویی سمی را به دخترک میدهد و زمانی متوجه اشتباه خود میشود که دخترک از داروخانه دور شده است. دکتر برای یافتن دختر و جلوگیری از مصرف دارو تلاش میکند و ازآن سو دخترک در راه بازگشت به خانهاش،مسیر خود را گم میکند.بالاخره در آخرین دقایق تلاشها به سرانجام میرسدوپدر دختر از مرگ نجات مییابد؛ البته فیلمهای زیادی چون«گل گمشده» محصول 1331،«عروس دهكده» محصول1331،«لاشخورها» محصول 1332،«اشك يتيم» محصول 1333،«همه فن حريف» محصول 1336،«فرشته فراري» محصول 1339و ... با بازي كودكان در سينماي قبل از انقلاب به چشم مي خورد اما كودكان اين فيلم ها تنها وسيله هايي هستند كه داستان قهرمان بزرگسال فيلم چفت و بست پيدا كند. در اين ميان آثاري هم ساخته شدند كه به حضور كودكان نگاه متفاوت تري داشتند.
«عمو سبیلو» که به نوعی اولین فعالیت جدی بهرام بیضایی درحوزه سینماست، می تواند درکنار فيلم «بدبده» اثر محمدرضا اصلانی و«نان وکوچه»ساخته عباسکیارستمی در زمره اولین آثار جدی مربوط به سینمای کودک و نوجوان قرار بگیرد؛ هرچند به بیان برخی از منتقدان،ارزش هنری این آثار با یکدیگر تفاوت دارد اما این فیلم بيشك و به شکل خاص برای کودکان ساخته شده است؛ چرا که بیش از هر گونه اتکا به متن به تصاویر کنش و واکنشی میان شخصیت ها می پردازد و شاید حتی از نگاه یک مخاطب بزرگسال جای برخی گفتوگوها در فیلم، مانند«گفتوگوهای احتمالی میان پسربچه ها» برای کشیدن نقشههای شیطنت آمیز در جهت پیروز شدن بر سلطه «عموسبیلو» خالی باشد. در واقع می توان گفت که این فیلم کوتاه،حاصل پروراندن یک ایده مرکزی کمتر کودکانه است ؛ پيوندوآشتي کردن با زندگی. پسربچهها به عنوان نماد شادی و حیات، روزمرگی کسل کننده مرد بداخم بریده از زندگی جمعی را قلقلک میدهند و بیشتر جدیت غیر ضروری «عمو سبیلو» را مورد تمسخر قرار می دهند. در سينماي فقير كودك قبل از انقلاب،نام چهار فيلم«سازدهني» ساخته امير نادري،«شهرقصه» ساخته منوچهرانور،«يك اتفاق ساده» ساخته سهراب شهيد ثالث و«مسافر»ساخته عباس كيارستمي مي درخشد كه ميتوان آنها را مهم ترين آثار اين حوزه قلمداد كرد .«مو ساز زدم...مو ساز زدم...»يكي از زيباترين ديالوگ هاي فيلم «سازدهني»محصول 1352 است.وقتي شخصيت اميرو اين ديالوگ را با لهجه جنوبي و پشت هم تكرار مي كند و با خوشحالي طول كوچه را مي دود. اميرو كودكي جنوبي است كه از گرما خيس عرق شده ،اين طرف و آن طرف مي دود و همه ذوقش سازدهني عبدا...دوستش است.سكانسهاي زيباي اين فيلم همه با بازي اين كودك كامل مي شوند.جايي كه كنار يك كشتي به گل نشسته،كودكانه اشك ميريزد،وقتي با همسن وسال هايش دعوا مي كند و براي آنكه زودتر به عبدا...كولي بدهد و بتواند چند دقيقه سازدهني را در اختيار داشته باشد، هر كاري مي كند.وقتي در كوچهها مي دود و در نهايت سازدهني را در دريا مي اندازد، همه و همه جز زيباترين سكانسهاي سينماي ايران هستند.فيلم «شهرقصه» محصول 1352 است (كه بر اساس نمايش «شهر قصه» بيژن مفيد محصول 1347ساخته شد)وقصه گوي شهر قصه (پروانه معصومي) داستان فيلي (محمد مغيلان) را بازگو مي كند كه به عنوان جانوري غريبه وارد شهر قصه مي شود و توجه همه حيوان ها را برميانگيزد.روباه ( ناصر آقايي) و ميمون (فردوس كاوياني) و خر (مجيد مظفري) و شتر (محمد ابهري) و بز (جمشيد لايق) و سگ (مهدي منتظر) با طرح نقشه اي در اندازه و جاي خرطوم،عاج و ساير اعضاي بدن فيل تغييراتي ميدهند و سرانجام براي حفظ زيبايي و تعادل آنها را به يغما ميبرند.عاقبت فيل متوجه مي شود كه با خوش باوري، ظاهر و حتي هويت خود را از دست داده است.
«يك اتفاق ساده» نخستين فيلم بلند شهيد ثالث و محصول 1352 است. در اين فيلم شاهد نگاهي واقعگرا به زندگي يك كودك هستيم.«یک اتفاق ساده»به معنای واقعی یک اتفاق ساده را روایت میکند.روایت کودکی که درگیر بیماری مادر و کمک به پدر خود برای فروش ماهی است و همه وقت خود را صرف آنها میکند. همین موضوع باعث میشود که او دچار افت تحصیلی شود .مانند دو فیلمی که شهید ثالث بعدازاین فیلم میسازد (در غربت و طبیعت بیجان) کارگردان برشی کمرنگ،کم دیالوگ و ملالآور از زندگی یک خانواده معمولی را روایت میکند.كودک فقیر و یتیم فیلم «یک اتفاق ساده» اگرچه ایرانی است اما نوع زندگی یکنواخت و ملال آور روزمره و مسائل و دردهایش،منحصر به جامعه ایران نیست و قابل جستوجو و شناسایی در سرزمینهای دیگر هم هست.«مسافر»دومين اثر بلند عباس كيارستمي در 1353 است؛ كيارستمي در اين فيلم با محوريت قرار دادن زندگي دو نوجوان شرايط سياسي و اقتصادي آن دوران را نيز به صورت عميق و ريشهدار به تصوير مي كشد.«مسافر»،فيلمي كودكانه،خوش ريتم و باور پذير است كه بازي هاي خيره كننده و لهجه ملايري و گوش نواز، جذابيت فيلم را دو چندان كرده است.كيارستمي در مسافر به خوبي فضاي فكري دو نوجوان را ترسيم و به شخصيت آنها نزديك مي شود. فيلم با تصاوير فوتبال بچهها در كوچه هاي خاكي آغاز ميشود. ابوالقاسم جولايي، پسر بچه اي محصل است كه تمام آرزوهاي كودكي او در توپ لاستيكي و عشق به فوتبال خلاصه مي شود. دیر به مدرسه می رود و با گرفتاری موفق به خرید کیهان ورزشی می شود.در همین 20 دقیقه ابتدایی فیلم تا حدودي در تمام سکانسهای فیلم ، فوتبال ، به عنوان دغدغه و عشق پسرک حضور دارد و کارگردان به این روش، حضور دايمی اين ورزش را در زندگی او تاکید می کند. فوتبال نه ورزشی برای تفریح پسر که تمامی زندگی او است. فوتبال بازی می کند ،کیهان ورزشی می خرد ،در اتاقش تصاویر فوتبالیست های مشهور به دیوار آویزان کرده و در نهایت تصمیم رفتن به تهران و دیدن بازی پرسپوليس در استادیوم امجدیه را میگیرد.در حقیقت پس از اینکه کارگردان در ٢٠ دقیقه ابتدایی مدام حضور فوتبال را تاکید می کند ، گره داستان شکل می گیرد. از اینجا تمامی مسیر فیلم حول تلاش قاسم برای تهیه پول سفر شکل می گیرد. در خلال این تلاش شخصی ،کیارستمی با کنایه مسائل آموزشی مدارس را نیز بدون اینکه گل درشت شود ، بیان می کند. به عنوان مثال در سکانسی مادر قاسم برای شکایت از درس نخواندن پسرش پیش مدیر مدرسه می رود.مدیر نیز قاسم را فراخوانده و او را ترکه می زند.همزمان نمایی از یک کلاس درس نشان داده میشود که معلمی جوان با خونسردی سرگرم آموزش عملکرد قلب انسان است اما صدایش در صدای التماس و گریه قاسم گم میشود.
«هفت تيرهاي چوبي»ساخته شاپور قريب و محصول 1354است.فيلم كوتاهي كه ورود تلويزيون به يكي از روستاهاي دورافتاده ايران را روايت مي كند. در حقيقت ستارگان اصلي فيلم،كودكاني هستند كه با ورود جعبه جادويي،دنيايشان متحول مي شود. وسترن بازي ميكنند و حتي سكانس هاي معروف دوئل «خوب،بد،زشت» را نيز بازسازي مي كنند. بازی کودکان این فیلم یکی از بهترین بازیهای کودکان در تاریخ سینمای ایران است. این بچهها آنقدر خوب بازی میکنند که شک میکنیم که شاید همه وقایع فیلم واقعی است و آنها از حضور دوربین اطلاعی ندارند. اوج هنرنمایی شان هم همان بازسازی شاهکار سرجولئونه است.اینکه قریب چگونه از چند کودک روستایی اینگونه بازی گرفته، درسی است برای هر کارگردانی که میخواهد با کودکان کار کند.
تولد انيميشن در ايران با «موش و گربه»
هنر انيميشن در ايران در دهه 1950ميلادي به صورت تجربي آغاز شده است.انيميشن ايران مديون تلاشهای نورالدین زرین کلک، موسس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران است که با مرتضی ممیز، پدر گرافیک ایران و هنرمندان دیگری چون فرشید مثقالی، علی اکبر صادقی و آراپیک باغداساریان همکاری میکرد.همچنين نميتوان از نام هايي چون نفیسه ریاحی، پرویز نادری، وجیه ا... فرد مقدم و دیگر انیماتورهای فعال در کانون که پیاپی انیمیشنهای کوتاهی خلق میکردند، غافل شد. انیمیشنهایی که هم برای کودکان جذاب و دیدنی بودند و هم به لحاظ ارزشهای هنری در سطح بالایی قرار داشتند.تولید انیمیشن در اواخر سالهای ۱۳۳۰ و با گروهی متشکل از اسفندیار احمدیه (نقاش کارگاه سرامیک )،جعفر تجارتچی (افسر نیروی هوایی و کاریکاتوریست)، پرویز اوصانلو (فیلمبردار آموزش دیده و کارگردان)، پطروس پالیان و اسدا... کفافی ،بخش انیمیشن اداره کل فرهنگ و هنرهای زیبا، صورت جديتري به خود گرفت و چندی بعد نصرت ا... کریمی که تحصیل کرده چکسلواکی بود نيز به آنها اضافه شد و نخستین انیمیشن سینمای کودک ایران در ۱۳۳۹ با نام «موش و گربه»به کارگردانی پرویز اوصانلو ساخته شد.اين انيميشن روايت موشی است كه به توصیه های معلم، پدر، مادر و دوستانش برای پرهیز از گربه، توجه نمی کند و سرانجام اسير دام گربه ميشود.انیمیشن ایران امروزه توانسته جایگاهی بینالمللی کسب کند. انیمیشن «حفره» ساخته وحید نصیریان و تولید شده توسط مرکز گسترش فیلم مستند و تجربی نيز توانست جایزه دوم نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم اودینزه را در دانمارک، سال ۲۰۰۴ کسب کند.
كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان
هنوز بسياري از ايرانيان امروز با ديدن تصوير مرغك كانون (لوگوي اين مركز)به ياد دوران عضويتشان دراين مركز و بهره آموزشي و مطالعاتي كه از آن برده اند، مي افتند.اين كانون سازمان ناسود بر فرهنگ و هنري است كه دي 1344 به رياست فرح ديبا و مديريت ليلي امير ارجمند فعاليت خودرا آغاز كرد. در فاصله سال هاي 1349 تا 1357 بيش از100 فيلم انيميشن در كانون براي كودكان و نوجوان ساخته شد كه خيلي از آن ها امروز از مهمترين فيلمهاي اين حوزه در ايران محسوب ميشوند. در 1349 مركز سينمايي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بنيان شد كه در آن فیلمسازان و نقاشهای جوان آغاز به ساختن فیلم برای کودکان كردند. بخش سینما کوشش در پیشبرد انگیزهها و سازندگی اندیشه و پرورش نگرش هنری داشت.در زمينه ساخت فيلم نيز كانون توفيق زيادي به دست آورد.بسياري از كارگردانان نامي اولين تجربه خود را در ساخت فيلم از كانون آغاز كردند؛ با دستان خالي و همتي عالي. فيلمسازاني چون بهرام بيضايي،عباس كيارستمي،امير نادري، فرشيد مثقالي، فخرالدين زرين كلك و ديگران. عباس کیارستمی بعد از اينكه به استخدام مرکز سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درآمد،در ۱۳۴۹ فیلم کوتاه «نان و كوچه»را ساخت.در ۱۳۵۱ فیلم «زنگ تفريح»را به اکران آورد و ۱۳۵۳ با ساختن فیلم «مسافر» نامی شد. نورالدین زرینکلک نيز پدر فیلمهای انیمیشن ایران از بنیانگذاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. امیر نادری با فیلم «سازدهني» در ۱۳۵۲ بر ارزش کارهای کانون افزود. از کارهای بهرام بیضایی که در کانون ساخته شد نيز میتوان به «عموسبيلو»،فیلم کوتاه«سفر»،«رگبار»،«غريبه و مه» و«كلاغ» اشاره كرد. فرشید مثقالی نيز در ۱۳۴۶ به کانون پیوست و تا ۱۳۵۷ فیلمهای انیمیشن، پوستر فیلم و تصویر برای کتابهای کودکان کانون را ساخت و جوایز بیشماری را برد.علی اکبر صادقی هم با ساختن دو فیلم«گلباران»۱۳۵۰و «شاه خورشيد» 1353،به مرکز سینمای کانون جان داد.كانون نه تنها تهيه كننده بسياري از فيلم هاي مخصوص كودكان بود بلكه با راه اندازي كلاسهاي آموزش فيلمسازي در تهران و شهرستانها به تربيت فيلمسازان جوان همت گماشت و نقش موثري را در رشد صنعت و هنر سينما در سراسر ايران بر عهده گرفت.اين کلاسها برای کودکان و نوجوانان عضو کتابخانههای کانون در تهران بنیان شد و پس از نخستین دوره كه سه ماهه بود، فیلمی که یکی از تهیهکنندگان نوجوان کانون ساخته بود،از میان فیلمهای فرستاده شده به فستیوال جهانی فیلمهای هشت میلیمتری در شهر میلان در کشور ایتالیا برنده جایزه نخست شد. کانون جای کارگردانان، فیلمنامه نویسان، فیلمسازان و فیلم انیمیشن سازان نامی پیش از سالهای ۱۳۵۷ بود و شمار بسیاری از آموزش دیدگان کانون هماکنون از نامهای شناخته شده در رشته خود هستند. انجام فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در درخشش فیلمهای ساخته شده به وسیله کانون در فستیوال پنجم، ششم و هفتم فیلمهای کودکان و نوجوانان نشان داده شد.در هفتمین فستیوال فیلم در آبان ۱۳۵۱ فیلم «سفر»چهار جایزه و فیلم هاي «گلباران» و«سياه و سفيد»ازساختههای مرکز سینمایی کانون جایزه دریافت کردند. پیش از این جشنواره، فیلم «رهايي»اثر ناصر تقوایی، برنده جایزه نخست جشنواره فیلم ونیز و جشنواره فیلم سانفرانسیسکو شد. فیلم «پسر و ساز و پرنده» نیز جایزه جشنواره ونیز را از آن خود کرد.
راوي غصه دار شهر قصه ها
33 سال پيش در روز بيست و يكم آبان بيژن مفيد، نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر كام از قصه كوتاه كرد وديده از جهان فرو بست.«شهر قصه»پرآوازترين اثر بيژن مفيد ، هنوز هم در يادها باقي است. اولين بار«شهر قصه» در1345و با نقشآفريني بيژن مفيد، بهمن مفيد، هومن مفيد و جميله مدني، با گروه نمايش برنامه دوم راديو تهران ضبط و اجرا شد.اين نسخه چهار ساعت بود اما شهرقصه اي كه بعدا اجرا شد، كوتاه شده بود.«شهر قصه» باهمان صداهاي راديويي يكسال در خانه پيش آهنگي اجرا شد. اين نخستين بار در ايران بود كه از پخش صداي ضبط شده روي صحنه تئاتر استفاده ميشد.پس از يكسال به پيشنهاد بازيگران، هر كدام در اجرا به جاي خودشان حرف زدند. برخي معتقدند كه در «شهر قصه» اين شخصيت ها هستند كه در هر بخش با خود ماجرايي را به صحنه مي آورند و نمايش را مي سازند و «شهر قصه» بدون شخصيت هاي نمايشي اش و فقط با تكيه به طرح نمايشي، نميتوانست به توفيقي چنين گسترده دست يابد. بیژن مفید در مورد «شهر قصه» و در مصاحبهای با بصیر نصیبی در مجله نگین، شماره ۴۳، آذر ۱۳۴۷ مي گويد:«شهر قصه، قصه گرگهاست.روایت است در شبهای سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به هم میرسند؛ از ترس روبهروی هم مینشینند و مواظب یکدیگرند که یکی، آن دیگری را از شدت گرسنگی به دندان نكشد.کمکم گرگهاي دیگر میرسند و همه دور هم مینشینند و مواظب یکدیگر پلک نمیزنند. هر بار یکی خسته میشود و پلک میزند، بقیه بر سرش میریزند و پارهپارهاش میکنند و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر، شاید شکارهایی رد شدهاند و آنها ندیدهاند.
شهر قصه، حکایت حلقه گرگهاست و تراژدی نکبتبار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی میکردند، وضعشان اینهمه دردناک نبود و چند خط بعد میگوید: « نکته اینکه این کار کمک زیادی به پُر شدن فاصله فکری بین روشنفکر و مردم عادی میکند. این دو دسته در عصر ما روزبهروز از هم فاصله میگیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پُر کردن این خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم».
كودكان مهجور مانده سينما
سینمای کودک، حکایت نوستالژیک والبته غمگینی را در خود نهان کرده است! سینمایی که با همه آثار درخشان و دوست داشتنی و قابل دفاعش، دچار مرگی روزافزون شده و حال با آثار نازل و باری به هر جهت و روزمره ای دست به گريبان است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران