ماجرا نه از آخرین ساعت روز جمعه ۱۳ مرداد، که از سه روز قبل آغاز شد زمانی که خبرگزاریها خبری را با این تیتر منتشر کردند: «کیوان ساکت در تد تهران»، در خبر به نقل از کیوان ساکت آمده بود که قرار است درباره «ساز کهن شیوههای نو» صحبت کند.
ساکت در ادامه خبر گفته بود: «هماکنون در تدارک و برنامهریزی برای شرکت در برنامه «تد تهران» هستم که این برنامه روز جمعه ۱۳ مرداد در سالن همایشهای برج میلاد برگزار میشود.»
مطابق برنامه تد در همه جای دنیا و در ایران، هر سخنران یا نوازنده فقط ۱۸ دقیقه فرصت ارائه برنامه دارد و برنامه کیوان ساکت برای آن ۱۸ دقیقه این بود :«در این برنامه درباره «ساز کهن شیوههای نو» صحبت میکنم و بخش دیگر درباره این است که ساز کهن تار یا سهتار چه توانایی و امکاناتی دارد که بخشی از آن تا امروز پنهان مانده است.»
آنچه اتفاق افتاد، ۱۸ دقیقه هم تار را تحمل نکردند
مطابق برنامه اعلامشده کیوان ساکت جز اولین سخنرانان بود و قرار بر این بود تا ساعت ۱۱ سخنرانی خود را ارائه کند، اما مشکل از جای دیگری آغاز شد، به کیوان ساکت که استاد سازهای ایرانی است اجازه داده نمیشود تا تار خود را روی صحنه ببرد. بنا براین گزارش برگزارکنندگان تد تلاش میکنند تا به تأخیر انداختن سخنرانی او مشکل را با مدیران مجموعه برج میلاد حل کنند، تا این سخنرانی مطابق آنچه وعده داده شده است، اجرا شود؛ اما در بر همان پاشنه میچرخد. سخنرانی به آخرین ساعتهای اجرای برنامه موکول میشود و کیوان ساکت به احترام مخاطبی که برای او و شنیدن ساز او آمده است میماند و پژوهش را ارائه میدهد.
کیوان ساکت در گفتگو کوتاه به خبرآنلاین میگوید: به احترام مخاطبی که برای شنیدن ساز و دستاوردهای نو که وعده ارائه آن را داده بودم، هفت ساعت ماندم تا بلکه مشکل حل شود؛ اما این اتفاق نیفتاد.
وی میافزاید: برای آن که ابهامی نباشد و مخاطب بداند من نمیخواستم وعده خودم را بهجا نیاورم، پایه ساز را با خودم به روی صحنه بردم، من فقط پروانه و اجازه بردن پایه سازم را داشتم و آن را بردم. مخاطبان قطعاً برای شنیدن صدای ساز و شنیدن دستاوردهای نو به آنجا آمده بودند، اما این امر محقق نشد و ناگزیر شدم بدون ساز مبحث دیگری را پیش بکشم و درباره وامدار بودن فرهنگ موسیقی جهان به فرهنگ موسیقایی کهن ایرانی بگویم. هرچند که این سرفصل نیازمند یک گستره زمانی بسیار بزرگتری است اما در حد همان زمان این امر مهم را بازگو کردم اگرچه اثبات این مبحث نیازمند زمان بسیاری است.
موسیقی میخواهیم یا نمیخواهیم
در همین روزها که در فضای محرم و تحت تأثیر واقعه عاشورا هستیم، همچنان که میبینید تمام دستهها و هیئتها و صداوسیما برای بیان شور حماسه از موسیقی کمک میگیرند. در زمانهای که بعضی از مداحان برای بیان خود از ملودی خوانندگان گاه زن موسیقی قبل از انقلاب استفاده میکنند و گاه همان اشعار را با همان ملودیها میخوانند، این شیوههای برخورد بسیار پیچیده و عجیب است.
درحالیکه سینما پس از پایان دهه اول، اکران فیلمهای کمدی را آغاز کرده و رادیو و تلویزیون با پخش برنامه جدید در تلاش است تا جامعه را با نشاط کند، اجازه ندادن به استادی موسیقی که سازی اصیل را مینوازد جای تعجب دارد و معلوم نیست اینهمه احکام متناقض و متکثر از کجا میآید، اگر قرار نیست موسیقی باشد چرا این احکام صریح و واضح بازگو نمیشود و اگر قرار نیست، برخوردهای سلیقهای از کجا میآید.
این وضعیت وقتی پیچیده میشود که تا قبل از محرم در مجموعه برج میلاد خوانندگان پاپ و انواع موسیقیهای دیگر میتوانستند اجرا داشته و سازهایشان را نشان دهند، اما بعد از رعایت همه جوانب و احترام به مناسبتها یک استاد موسیقی اصیل ایرانی نمیتواند ساز کهن و ایرانی تار را روی صحنه آورده و شیوه نوین خود را ارائه کند.
اگر برنامه مدیران حذف موسیقی اصیل ایرانی است چرا در مناسبتهای همچون تاسوعا و عاشورا تک آهنگ «افسوس» که کیوان ساکت آن را تکنوازی کرده است یا آلبوم «نی نوای» حسین علیزاده را بارها و بارها از رادیو و تلویزیون پخش میکنند.
این سرگردانیها در حالی است که در همه جهان موسیقیهای همچون پاپ و راک و... را مردم حمایت میکنند اما حفظ و حمایت از موسیقیها اصیل هر کشوری کار دولتمردان و نهادهای عمومی همچون شهرداریهاست است که از پول عوارض مردم وظیفه دارند در حفظ شکل اصیل هنر هر سرزمینی بهترین شرایط را برای هنرمندان آن عرصه به وجود بیاورند.
این بیسامانی اگر تعمدی نباشد قطعاً نشان میدهد که هیچ مدیریتی واحد برای برنامههای فرهنگی وجود ندارد.
۵۷۵۷
منبع: khabaronline-1797877